ابوهارون عبدى نيز همان عمارة بن جوين و از تابعان مشهور و نام آشناست. بخارى در كتاب «خلق افعال العباد» از وى روايت نقل كرده است. ترمذى و ابن ماجه نيز از وى روايت نقل كرده اند. او از اساتيد ثورى، حمّادين و ديگر بزرگان حديث شناس اهل سنّت بوده است... البته برخى به دليل شيعه بودنش بر وى خرده گرفته اند.
ابن عبدالبرّ درباره او مى گويد: وى تشيع داشت. اهل بصره اگر ببينند كسى در ميان آن ها اظهار تشيع مى كند، درباره او زياده روى مى كنند; زيرا آنان عثمانى هستند.
ابن حجر عسقلانى پس از نقل اين سخن، مى نويسد:
چگونه آنان او را دروغگو ندانند، در حالى كه طبق آن چه ابن عدى در الكامل خود نقل كرده، حسن بن سفيان از عبدالعزيز بن سلام، از علىّ بن مهران، از بهز بن اسد نقل مى كند كه نزد ابوهارون عبدى رفتم و گفتم: آن چه از ابو سعيد شنيده اى براى من بگو.
او نيز كتابى از كتاب هايش را آورد كه در آن آمده بود: ابوسعيد براى ما نقل كرد: عثمان وارد قبر شد در حالى كه به خدا كافر بود.
بهز بن اسد مى گويد: گفتم: تو اين را تأييد مى كنى؟
پاسخ داد: همين كه مى بينى!
بهز بن اسد مى گويد: كتابش را به او دادم و برخاستم و از نزد او رفتم.1
به همين دليل است كه ابن حجر در تقريب التهذيب مى گويد: وى شيعى است،از او روى گردانيده شده وبرخى نيز وى را تكذيب كرده اند.2
اما واقعيّت اين است كه حافظان حديث از وى روى نگردانيده اند. زيرا روايات او در يكى از كتاب هاى بخارى و نيز در دو كتاب از صحاح شش گانه ذكر شده است.
هم چنين مشخص است كه دليل وارد كردن اتهام دروغگويى به وى چيست؟
دليلش همان تشيع اوست.
اما مى دانيم هم چنان كه در كتاب هاى اهل سنّت ثابت شده، شيعه بودن، موجب خدشه دار شدن شخصيت راوى و ساقط شدن وى از درجه اعتبار نمى شود.
1 . تهذيب التهذيب: 7 / 361 و 362.
2 . تقريب التهذيب: 2 / 49.