شيعه و حديث و كتاب‏

alkhesal

و اما شيعه در جمع و تدوين حديث و نقل راهى استوارتر و صحيحتر دارد اولا پيشوايان مذهب از روز نخست بعكس آنچه عامّة از روايات خود استنباط كرده‏اند شيعيان خود را تحريص و ترغيب بنوشتن و نگهدارى احاديث ميفرمودند و خودشان نيز عملا در مقام تعليم بودند گرچه بنا بقولى اوّلين كس در شيعه كه احاديث را جمع كرد و هر يك را بترتيب در باب مخصوص بخود نوشت ابو رافع غلام و آزادشده رسول خدا بود كه كتاب (السنن و الاحكام و القضا) را نوشت.

ولى علّامه فقيد شيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء در كتاب (المطالعات و المراجعات و الردود) ميگويد: نخستين كسى كه جمع آورى حديث نمود پسر ابى رافع بود كه كاتب امير المؤمنين على بن ابى طالب و خزانه‏دار آن حضرت در بيت المال بود، بلكه حق مطلب اين است كه نخستين كس در تدوين حديث شخص امير المؤمنين بود چنان كه از خبر صحيفه در صحيح مسلم و صحيح بخارى و مسند احمد و ديگر كتب روايت عامّة استفاده مى‏شود بخارى در كتاب علم از ابى جحيفة نقل ميكند كه بعلى عليه السّلام عرض كردم: آيا كتابى نزد شما هست؟ فرمود نه مگر كتاب خدا يا قدرت فهمى كه بفرد مسلمانى عنايت شود يا آنچه در اين صحيفة است عرض كردم در اين صحيفة چيست؟ فرمود: حكم عقل و آزاد نمودن اسير و اينكه مسلمان بقصاص كشتن كافر كشته نميشود.
و در كتاب جهاد راوى ميگويد: بعلى عليه السّلام عرض كردم آيا بجز آنچه در كتاب خدا است چيزى از وحى نزد شماست؟ فرمود نه سوگند بخدائى كه دانه را شكافت و آدمى را آفريد غير وحى در نظر من فقط فهمى است كه خداوند در فهميدن قرآن بكسى عطا فرموده باشد و آنچه در اين صحيفة است. عرض كردم: در اين صحيفة چيست؟ فرمود عقل و فكاك اسير و مسلم را بقصاص كافر نكشتن.
و در باب حرم مدينه از كتاب حج از إبراهيم تيمى و او از پدرش نقل ميكند كه على عليه السّلام فرمود: در نزد ما بجز كتاب خدا و اين صحيفة كه از پيغمبر است چيزى نيست مدينة حرم است از عائر تا فلان جا كسى كه در آن شهر آشوبى برپا كند و يا ب‏آشوبگرى جاى دهد لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر او باد و هيچ صرف و عدلى از او پذيرفته نميشود (فرمود:) ذمّه همه مسلمانان يكى است كسى كه با مسلمانى پيمان بشكند لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر او باد و هيچ صرف و عدلى از او پذيرفته نيست و كسى كه بدون اجازه آقايان خود ولايت ديگرى را بپذيرد لعنت خدا و ملائكة و همه مردم بر او باد ...
و بقيه رواياتى كه از اين صحيفه در ابواب مختلف صحيح بخارى و مسلم نقل شده است مانند كتاب جزية و باب (اثم من عاهد ثمّ غدر و باب اثم من تبرّأ من مواليه و باب كراهة التعمق و التنازع و الغلوّ في الدين و در روايات ما نيز ائمه دين عليهم السّلام در موارد مختلف حكمى را از اين صحيفة و يا كتاب ديگرى از امير المؤمنين بلفظ (في كتاب على عليه السّلام) بيان فرموده‏اند.
نجاشى در رجال خود ص 279 ط ايران از عذافر صيرفى نقل ميكند كه با حكم بن عيينة خدمت امام باقر بوديم و حكم سؤالاتى از حضرت ميكرد و امام باقر در پاسخ گوئى او بى‏ميل بود تا آنكه در موردى اختلاف كردند امام باقر (بفرزندش) فرمود پسرم برخيز و كتاب على را بيرون بياور پس كتاب خطكشى‏شده بزرگى را بيرون آورد و باز كرده و مشغول مطالعه آن شد تا آنكه مسأله مورد بحث را در آورد.
پس امام باقر فرمود: اينك خطّ على است و املاء رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم و روى بحكم كرده و فرمود: يا ابا محمّد تو و سلمه و مقداد بهر سو كه ميخواهيد از راست و چپ برويد بخدا قسم دانش را نزد كسى اطمينان بخش‏تر از نزد آنانى كه جبرئيل ب‏آنان فرود مى‏آمد نخواهيد يافت.
كلينى در كتاب الحجة كافى از بكر بن كرب صيرفي روايت ميكند كه گفت شنيدم امام صادق عليه السّلام ميفرمود: در نزد ما چيزى هست كه با وجود آن نيازى بمردم نداريم و مردم بما بيازمنداند و همانا در نزد ما كتابى است كه املاء رسول خدا است و خطّ على عليه السّلام صحيفه‏اى است كه هر حلال و حرام در آن ثبت است.
و از بعضى روايات استفاده مى‏شود كه امير المؤمنين كتاب ديگرى نيز بنام كتاب الفرائض داشته است چنانچه على بن ابراهيم از پدرش و او از ابن فضّال و محمّد بن عيسى و يونس نقل ميكند كه گفته‏اند همگى ما كتاب (الفرائض) را كه از امير المؤمنين عليه السّلام بود بنظر مبارك ابى الحسن امام رضا رسانديم و فرمود: صحيح است. و نيز در روايات متعددى است كه پس از وفات رسول خدا حزن و اندوه فراوانى بر دل فاطمه‏
زهرا نشست و خداوند فرشته‏اى را مامور كرد تا با حضرتش انس بگيرد تا مگر اندوه فراق پدر را تخفيفى باشد فرشته آمد و براى فاطمة عليها السّلام حديث ميگفت امير المؤمنين عليه السّلام آن حديثها را ثبت ميكرد تا آنكه كتابى شد كه جزء مواريث ائمه عليهم السّلام بود بنام مصحف فاطمه.
و في درّ النظيم حديث موسى بن سنان الجرجانى خالى سمعت امّ كلثوم بنت على عليه السّلام تقول انّ امير المؤمنين لما ضربه ابن ملجم لعنه اللَّه دعا ابنيه الحسن و الحسين عليهما السّلام و اوصى اليهما و سلّم الى الحسن خاتمه و سلّم اليه ذا الفقار و سلّم اليه الجفر الا بيض و الاحمر و سلّم اليه الجامعة و سلّم اليه مصحف فاطمة الخبر ...
و روايتى را مرحوم محدث نورى از كتاب دلائل الامامة طبرسى مسندا از ابن مسعود نقل ميكند كه حديثى مكتوب از رسول خدا بفاطمه زهرا بارث رسيده بود ميفرمايد عجيب ترين روايتى است كه در اين مقام وارد شده است گرچه آن روايت در كافى نيز هست ولى اگر بهمان لفظ باشد كه طبرى نقل كرده است واقعا عجيب مينمايد. علاوه بر آنچه گفته شد ائمه عليهما السّلام اهتمام شديدى ابراز ميكردند و اصحاب خود را توصية ميكردند كه احاديث اهل بيت نوشته شود كه بيشتر موجب حفظ حديث و دوام و بقاى آن است.
ابى بصير ميگويد: شنيدم امام صادق عليه السّلام ميفرمود بنويسيد زيرا شما تا ننويسيد نميتوانيد حفظ كنيد عبيد بن زرارة گويد: امام صادق عليه السّلام بمن فرمود كتابهاى خود را نيكو نگهدارى كنيد كه در آينده ب‏آنها نيازمند خواهيد شد. مفضّل بن عمر گويد: امام صادق بمن فرمود: بنويس و دانش خود را در ميان برادرانت پخش كن و اگر مرگت فرا رسيد كتابهاى خود را در ميان خانه خود بارث بگذار (و از خانه بيرون مده) كه روزگار سختى پيش خواهد آمد كه در آن روزگار مردم جز كتابها انيس ديگرى نخواهند داشت .
محمّد بن داود از امام صادق روايتى در فضيلت زيارت امير المؤمنين عليه السّلام نقل ميكند تا آنكه ميگويد: حضرت فرمود: اى پسر داود اين حديث را با آب طلا بنويس و در روايات ديگر نيز اين مضمون وارد شده است و اين تفسير كناية از نهايت اعتناء و اهميّت بتدوين و حفظ حديث ميباشد.
على بن اسباط در حديث كنزى كه از امام رضا در تفسير آيه شريفه (وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ) نقل ميكند ميگويد: عرض كردم: فدايت شوم ميخواهم اين حديث را بنويسم ميگويد: تا من اين بگفتم بخدا قسم كه امام رضا دست برد و دوات را برداشت تا جلو من بگذارد من دست حضرت را گرفتم و بوسيدم و دوات را از دست مباركش گرفتم و حديث را نوشتم .
ائمه دين و پيشوايان مذهب با اين اهتمام شاگردان و پيروان مكتب تشيّع را بجمع و تدوين حديث تشويق و ترغيب نمودند و در هر فرصتى بنوشته‏هاى حديثى كه آنان تهيّه و تنظيم ميكردند رسيده‏گى نموده و صحّت آن را امضاء و يا در صورتى كه خطا و اشتباهى مشاهده ميكردند تصحيح مينمودند.
احمد بن ابى خلف گويد: بيمار بودم كه امام باقر بعيادت من تشريف آورد در بالين من كتابى بود كه اعمال شبانه روزى در آن نوشته شده بود حضرت باقر كتاب را برداشت (فجعل يتصفّحه ورقة ورقة) تمام صفحات كتاب را ورق ورق بدقت مطالعه كرد حتّى أتى من اوّله إلى آخره تا آنكه از اول تا آخر كتاب از نظر مباركش گذشت و ميفرمود خدا يونس را بيامرزد خدا يونس را بيامرزد خدا يونس را بيامرزد.
محمّد بن ابراهيم ورّاق از بورق بوشنجانى نقل ميكند (و ياد آور شده است كه بورق از شيعيان بود و معروف براستى و شايستگى اخلاقى و پرهيزكارى و خير بود) بورق ميگويد بسامرّا رفتم و كتابى كه اعمال شبانه روز در آن نوشته شده بود با من بود بخدمت امام حسن عسگرى عليه السّلام رسيدم و آن كتاب را بحضرت نشان دادم و عرض كردم اگر موافقت بفرمائيد استدعا دارم نگاهى باين كتاب بفرمائيد و صفحه بصفحه از نظر مبارك بگذرد پس حضرت فرمود:
(هذا صحيح ينبغى أن يعمل به) اين كتاب صحيح است و سزاوار است كه مورد عمل قرار گيرد.
داود بن قاسم جعفرى ميگويد كتاب عمل شبانه روزى كه يونس بن عبد الرحمن تأليف نموده بود بحضرت امام حسن عسگرى بردم حضرت كتاب را نگاه كرد و بهمه جاى آن رسيدگى نمود آنگاه فرمود اين دين من و دين همه پدران من است و همه آن چه در اين كتاب است حقّ است .
و كتاب سليم بن قيس عامرى هلالى كه بدست ابان بن أبى عياش رسيد و او آن كتاب را در محضر امام زين العابدين قرائت كرد حضرت فرمود سليم درست نوشته است و اين حديثى است كه ما آن را ميشناسيم .
نجاشى گفته است كه كتاب، عبيد اللَّه بن على حلبى بمحضر امام صادق عرضه شد حضرت پاره‏اى از آن را تصحيح فرمود و ضمنا كتاب را نيز پسنديد. .
اين روايات نمونه‏اى بود از عنايتى كه رهبران الهى شيعه بتأليف و تصنيف حديث داشتند و در نتيجه همين توجّه عدّه كثيرى از شاگردان اين مكتب كتابهائى در حديث نوشتند كه چهار صد جلد از آن‏ها كه باصول اربعمائة خوانده مى‏شود و مورد اعتماد و استفاده علماء و دانشمندان متقدّم شيعه قرار گرفت.
سپس محدّثين عالى مقام شيعه موفّق شدند كه كتابهاى حديث پر ارزشى جمع آورى نموده و در دسترس عموم قرار دهند و از جمله شيخ المتقدّمين و رئيس المحدّثين ابى جعفر محمّد بن يعقوب كلينى متوفى 328 و يا 329 ه است كه كتاب بسيار نفيس و ارزنده كافى را تأليف فرمود و أبى جعفر محمّد بن على بن الحسين بن بابويه متوفى 381 كه كتاب من لا يحضره الفقيه را تأليف كرد و أبى جعفر محمّد بن حسن طوسى متوفى 460 كه موفّق بتأليف دو كتاب تهذيب الاحكام و استبصار گرديد و اين كتاب‏ها بنام كتب اربعة سرآمد كتاب‏هاى حديث شيعه شد و آن اشتهارى را در نزد شيعه كسب نمود كه صحيح بخارى و مسلم در نزد عامه.
با اين تفاوت كه عامّه بطورى كه اشاره شد روايات صحيحين را در بست پذيرفته و حقّ هيچ گونه اعتراضى بخود در مورد آن روايات نميدهند.
ولى شيعه با كمال احترامى كه براى اين چهار كتاب قائل است بخود حق ميدهد كه همان طور كه در دلالت روايات حق اجتهاد و استنباط دارد و الزامى به تعبّد ب‏آنچه ديگران از آن روايت فهميده‏اند ندارد هم چنين نسبت بسند روايت حق رسيدگى و جرح و تعديل دارد چه بسا روايتى كه در اين كتاب‏هاى مقدّس نوشته شده است ولى علماء شيعه و متخصّصين در فنّ حديث نسبت بصدور آن از معصوم ترديد داشته و از درجه اعتبار ساقطش كرده‏اند.
و بعضى از علماء روايات كافى را طبق اصطلاح متأخّرين تقسيم كرده و از مجموع روايات‏اش كه در حدود شانزده هزار و دويست حديث است فقط پنج هزار و هفتاد و دو حديث را صحيح اصطلاحى دانسته و 9485 حديث را ضعيف و 144 حديث حسن و 1178 حديث موثّق و 302 حديث را قوى شمرده است.
و اين امتيازى است مخصوص بدانشمندان شيعه هم چنان كه اين نيز افتخارى است از براى محدّثين شيعه كه هر چه بدست آنان از روايات رسيده است با كمال امانت در نقل در كتابهاى حديث ثبت كرده‏اند.
محدّث عظيم الشأن مجلسى با كمال تخصّص و اطلاعات وسيعى كه داشته است و در كتاب نفيس مرآت العقول كه شرح بر كتاب شريف كافى است تعداد قابل توجّهى از روايات كافى را از حيث سند تضعيف و از اعتبار ساقط نموده خود كتاب بحار الانوار را در 24 مجلد نگاشته و اين ثروت عظيم علمى را از خود بيادگار گذاشته است و اين نبوده مگر از نظر اينكه محدّثين شيعه در مقام نقل حديث بر خود لازم ميديدند كه احاديث را بدون تصرف و دخالت ذوق و سليقه خود و يا رعايت جانب قدرتهاى وقت براى نسل آينده نگهدارى كنند چه بسا روايتى امروز از حيث سند و يا متن در نظر ما اعتبار ندارد و فردا در نظر دانشمندان با كشف قواعد جديدى اعتبار يابد و روايتى كه از براى فقيه ديروز قابل استفاده نبود مورد استفاده فقيه امروز قرار گيرد.
و بعبارة ديگر همان طور كه دانشمندان علوم مادّى رشته‏هاى تخصّصى دارند دانشمندان دينى نيز هر كدام در فنّى از فنون علم دين متخصّص‏اند.
مثلا بعضى محدّث است يعنى متخصّص در فنّ حديث ميباشد وظيفه چنين دانشمند اين است كه حديث را برحسب ذوق و سليقه خاصّى كه دارد جمع و تدوين و تبويب نمايد و محدّث خوب و ما هر كسى است كه در هر بابى از ابواب حديث تمام روايات وارده در آن باب را جمع آورى نمايد و هيچ روايتى را فرو گذار نكند.
و بعضى ديگر فقيه است و متخصّص در فقه است او پس از آنكه مدّتى بتحصيل علوم دينى اشتغال مييابد و قواعد دقيق و عميق اين علم را فرا گرفته و بدرجه اجتهاد ميرسد براى استنباط احكام شرعى بهمين كتابهاى حديث مراجعه ميكند و آنچه از ميان اين احاديث براى استنباط حكم مورد نظر مفيد است از لحاظ اعتبار سند و دلالت متن و نداشتن معارض و بقيّه قواعد فقهي استخراج ميكند و مورد عمل قرار ميدهد و هم چنين دانشمند فلسفى و يا كلامى و يا مفسّر و يا غير اينها.
بهر حال مراجعه بمجامع حديث وظيفه دانشمندان علوم اسلامى است و بس، آنهم نسبت برشته تخصّصى خودشان ولى متأسفانه گاهى مشاهده مى‏شود كه افرادى بكتابهاى حديث مانند بحار و غيره مراجعه نموده و هر روايتى را كه ميخواهد بدلخواه خود از آن كتاب انتخاب ميكند و براى مقصدى كه دارد بدان استدلال ميكند بدون اينكه در فنّ حديث‏شناسى و علم رجال و رواة و فهم قواعد حديث از مجمل و مبيّن و خاص و عام و اطلاق و تقييد و غيره تخصّص داشته باشد و در نتيجه دچار خطا و اشتباه در فهم حديث ميگردد.
از دانشمندان اسلامى كه تخصّص در علم حديث داشتند، زحمت فراوانى را در حفظ و جمع آورى حديث متحمّل شده‏اند و در طول چندين قرن با كمال امانت ودايع خاندان رسالت را نگهدارى نموده‏اند.
محدّثين عاليمقام شيعه حتى در قرون اخيره كتابهاى ارزنده و پر بهائى در حديث تأليف نموده‏اند مانند ملا محسن فيض متوفى 1091 ه مؤلف كتاب وافي و محمّد بن الحسن الحرّ العاملي متوفى 1104 ه مؤلف كتاب وسائل الشيعه و رئيس المحدّثين مجلسى بزرگ محمّد باقر مؤلف كتاب بحار الانوار و سيد عبد اللَّه شبّر متوفى 1346 مؤلف جامع الاحكام و حاج ميرزا حسين نورى صاحب كتاب مستدرك الوسائل متوفى 1320 ه و محدّث قمى حاج شيخ عباس مؤلف سفينة البحار و ديگر دانشمندان عصر حاضر كه هر كدام در نشر اخبار و احاديث اهل بيت سهم عمده‏اى را دارند فجزاهم اللَّه عن اهل البيت عليهم السّلام افضل الجزاء.
يكى از بزرگترين علماء اسلام و پيش‏تازان علم حديث شيخ جليل اقدم ابى جعفر محمّد بن- على بن الحسين بن بابويه قمى مؤلّف كتاب حاضر است كه مختصرى از شرح حالش در اين پيش گفتار نگاشته مى‏شود.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن