اين جا تجسم عرفان، عشق، آگاهى و ارتباط با محبوب ازلى است.
مسجدالحرام از بهترين مکانها براى دعا و درخواست از خداست. در روايتى که کاهلى از امام صادق عليهالسلام نقل کرده، چنين آمده است: «در اين مسجد (مسجدالحرام)، نماز و دعا بسيار به جاى آوريد».1
حجر اسماعيل از قسمتهاى برگزيده مسجد براى دعاست. افزون بر رواياتى که بر اين مطلب تصريح مىکند، سيره عملى معصومان عليهمالسلام نيز بر اين موضوع دلالت مىکند. در روايت فقه رضوى پس از تأکيد بر به جاى آوردن نماز در زير ناودان در حجر اسماعيل، چنين آمده است: «در اين جا بسيار دعا کن».2
علامه مجلسى، پانزده مکان مناسب براى دعا در مکه را اين گونه برشمرده است: زير ناودان، نزد مقام ابراهيم، نزد حجر اسماعيل، بين مقام ابراهيم و در کعبه، داخل کعبه، نزد چاه زمزم، بر روى صفا و مروه، در مشعر، نزد جمرات سه گانه و هنگام ديدن کعبه. 3
مناجات امام سجاد عليهالسلام
حجر اسماعيل، يکى از خلوتگاههاى امام زين العابدين عليهالسلام با خداى سبحان بود و اين مکان مقدس، يکى از جاهاى راز و نياز و گريه اين عبد حقيقى با معبود به شمار مىرفت. مناجات آن حضرت در اين مکان آن قدر اهميت دارد که فرزند برومندش، حضرت صاحب الزمان عليهالسلام توجهى خاص و عنايتى ويژه به آن دارد. شيخ طوسى، در کتاب الغيبة از ابونعيم محمد بن احمد انصارى، چنين روايت کرده است:
سالى در مکه بودم و با جمعيتى حدود سى نفر در مسجدالحرام و در کنار مستجار ايستاده بودم. (اين جريان، مربوط به روز ششم ذىالحجه سال 293ق. است). ديدم جوانى که دو لنگ احرام پوشيده، نعلين به دست گرفته بود، از طواف به نزد ما آمد. هيبت او ما را گرفت و بىاختيار، همه از جاى خود برخاستيم. او در ميان ما نشست و همگى اطراف شمع وجود او را فرا گرفتيم. او نگاهى به سمت راست و چپ خود کرد و فرمود: آيا مىدانيد که اميرمؤمنان عليهالسلام در دعاى الحاح خود چه مىفرمود؟ اين ديدارها، دو روز پشت سر هم و با طرح دو پرسش و پاسخ به آن، ادامه يافت تا اين که در روز سوم، باز وى نزد ما آمد و نگاهى به سمت راست و چپ خود فرمود و در حالى که با دست مبارکش، به سمت حجر اسماعيل در زير ناودان اشاره مىنمود، فرمود: على بن الحسين عليهالسلام، در سجده خود در اين جا چنين گفت:
«عبيدک بفنائک، مسکينک بفنائک، فقيرک بفنائک، سائلک بفنائک، يسئلک ما لا يقدر عليه غيرک؛
بنده تو، مسکين تو، فقير تو و گداى تو، در آستانه در خانه توست؛ از تو چيزى مىخواهد که از غير تو ساخته نيست».
ابوعلى محمودى گفت: اى قوم! آيا او را مىشناسيد؟ به خدا سوگند! او صاحب الزمان شماست؟
گفتيم: اى ابوعلى! تو از کجا دانستى؟
گفت: هفت سال است که دعا مىکنم خداوند، صاحب الزمان را به من بنماياند.4
شيخ مفيد نيز از طاووس، چنين نقل مىکند:
شبى داخل حجر شدم؛ على بن الحسين عليهالسلام را ديدم که داخل حجر و مشغول نماز شد و آن گاه به سجده افتاد. با خود گفتم: او مردى صالح از اهل بيت پيامبر صلىاللهعليهوآله است؛ بنشينم و به آن چه که او دعا مىکند، گوش فرا دهم و شنيدم که او در سجده خود، اين گونه مناجات مىکرد:
«عبيدک بفنائک، مسکينک بفنائک، فقيرک بفنائک، سائلک بفنائک؛
بنده کوچک تو، مسکين تو، فقير تو و گداى تو، در آستانه در خانه توست».
طاووس مىگويد: در هر گرفتارى که واقع مىشد و من اين دعا را مىخواندم، خداوند، گره از مشکل من مىگشود.5
علامه مجلسى نيز اين روايت را از طاووس يمانى نقل مىکند:
در ماه رجب از کنار حجر گذشتم؛ ديدم کسى به رکوع و سجده مىرود؛ دقت کردم؛ ديدم على بن الحسين عليهالسلام است. با خود گفتم: خوشا به حالت! مردى صالح از اهل بيت نبوت است؛ قسم به خدا که بايد دعاى او را غنيمت شمارم. مراقب احوال او بودن تا او از نماز فارق شد و بعد کف دستان خود را به جانب آسمان بلند کرد و گفت:
«آقاى من! اين دستان پرگناه را به درگاهت بالا آوردم و چشمانم، اميد به تو دارند و کسى که با پشيمانى (از کرده خود) تو را در حال زار فرا خواند، سزاوار آن است که با لطف و کرمت، پاسخش گويى.
آقاى من! آيا مرا از تيرهروزان قرار دادى تا که بسيار بگريم يا از نيکبختان گردانيدى تا اميدوار باشم؟
آقاى من! آيا اعضاى پيکرم را براى زدن گرزها آفريدى و آيا معده و دستگاه گوارشم را براى نوشيدن حميم (شراب جهنم) خلق کردى؟
آقاى من! اگر بندهاى توان فرار از آقايش را داشت، اولين فرارکننده از درگاهت، من بودم؛ ولى مىدانم که توانايى آن را ندارم.
آقاى من! اگر شکنجهشدنم بر حکومتت مىافزود، از تو صبر بر عذاب را مىخواستم؛ ولى مىدانم که بندگى اطاعتکنندگان، بر حکومتت نمىافزايد و سرکشى معصيتکاران، چيزى از آن نمىکاهد.
آقاى من! من کىام؟ از تو مى خواهم که به فضلت، از من درگذرى و بدى مرا بپوشانى و با کرامتت، از توبيخ و سرزنشم درگذرى.
خداى من و آقايم! به هنگام مرگم که بر بستر افتادهام و عزيزانم مرا مىگردانند، بر من رحم نما و به هنگامى که همسايگان نيکوکار من، جسدم را در غسالخانه غسل مىدهند، ترحم کن و هنگامى که نزديکانم، پيکر مرا برمىدارند، بر من رحم نما و در آن خانه تاريک، بر وحشت و غربت و تنهايىام رحم کن. آيا غير از مولا، کسى بر بنده رحم مىکند»؟
آن گاه به سجده افتاد و فرمود:
«اعوذ بک من نار حرّها لا يطفى و جديدها لا يبلى و عطشانها لا يروى؛
به تو پناه مىبرم از آتشى که گرمايش خاموش نمىشود و تازگىاش از بين نمىرود و تشنهاش سيراب نمىشود».
آن گاه گونه راست خود را بر زمين نهاد و فرمود:
«اللهم لا تقلّب وجهى فى النار بعد تعفيرى و سجودى لک بغير منٍّ منّى عليک، بل لک الحمد و المنّ علىّ؛
خدايا! پس از آن که صورتم را براى تو به خاک نهادم و خاکآلود شد، ديگر اين صورت را در آتش مسوزان؛ بدون آن که من هيچ منتى بر تو داشته باشم؛ بلکه تمام منت از آن تو بر من است».
آن گاه سمت چپ صورت خود را بر زمين گذاشت و فرمود:
«ارحم من اساء و اقترف و استکان و اعترف؛
بر کسى که بدى و گناه کرد و در برابرت به خارى افتاد و به نافرمانى و معصيت خود اعتراف نمود، رحم فرما».
آن گاه به سجده بازگشت و پيشانى خود را بر زمين نهاد و فرمود:
«ان کنت بئس العبد، فانت نعم الرب؛
اگر من بنده بدى بودم، پس تو خداى خوبى هستى».
بعد صد بار فرمود:
«العفو العغو؛
از تو درخواست عفو و بخشش دارم».
طاووس يمانى مىگويد: به گريه افتادم تا آن جا که صداى گريه من بلند شد. حضرت، روى به جانب من گردانيد و فرمود: «اى يمانى! چرا گريه مىکنى؟ مگر اين جا جايگاه گنهکاران نيست»؟6
کسى گمان نکند که اين مطلب با عصمت آن بزرگواران منافات دارد؛ اين، کمال انقطاع و اوج معرفت ايشان را نسبت به درگاه ربوبى نشان مىدهد. آنان، چه بسا کارهايى را که ما ساده و عادى مىانگاريم، براى خود، گناه فرض مىکنند؛ زيرا «حسنات الابرار، سيئات المقربين؛ بسا که کار نيک نيکوکاران، براى مقربان دستگاه ربوبى، گناه انگاشته شود».
نماز و دعاى امام کاظم عليهالسلام در حجر اسماعیل
سعد بن مسلم درباره چگونگى طواف امام موسى کاظم عليهالسلام و استلام حجرالاسود، باز کردن دست روى کعبه و نماز پشت مقام ابراهيم مىگويد:
سپس به حجر اسماعيل آمد و هشت رکعت نماز خواند و آخرين عهد و ديدار او با کعبه، در زير ناودان بود؛ بعد دستان خود را گشود و دعا کرد؛ سپس قدرى درنگ فرمود و آن گاه از مسجد خارج شد و در حالى که روى به مدينه داشت، به ذى طوى رسيد.7
سکين بن عمار، چنين نقل مىکند:
شبى در مکه خواب بودم؛ در عالم رؤيا کسى نزد من آمد و گفت: از جاى خود برخيز؛ الان در زير ناودان (در حجر اسماعيل)، مردى است که خداى را به اسم اعظم او مىخواند. وحشتزده از جا جستم؛ ولى باز خوابيدم. اين ماجرا در خواب دوم نيز تکرار شد و باز برخاستم و دوباره به خواب رفتم. در خواب سوم به من گفت: اى فلان، فرزند فلان! از جا برخيز که فلان، فرزند فلان (نام او و پدرش را گفت) که او عبد صالح است، الان در زير ناودان است و خداى را به اسمش فرا مىخواند. از جاى برخاستم؛ غسل کردم و به سمت مسجد رفتم. وقتى داخل مسجد و سپس حجر شدم، مردى را ديدم که پيراهن را روى سر خويش انداخته، به سجده افتاده است. من پشت سر او نشستم و شنيدم که در راز و نياز خود، چنين مىگفت:
«يا نور يا قدوس، يا نور يا قدوس، يا نور يا قدوس، يا حىّ يا قيوم، يا حىّ يا قيوم، يا حىّ يا قيوم، يا حىّ لا يموت، يا حىّ لا يموت، يا حىّ لا يموت، يا حىّ حين لا حىّ، يا حىّ حين لا حىّ، يا حىّ حين لا حىّ، يا حىّ لا اله الا انت، يا حىّ لا اله الا انت، يا حىّ لا اله الا انت، اسئلک بلا اله الا انت، اسئلک بلا اله الا انت، اسئلک بلا اله الا انت، اسئلک يا لا اله الا انت، اسئلک يا لا اله الا انت، اسئلک يا لا اله الا انت و اسئلک باسمک بسم الله الرحمن الرحيم العزيز المتين و اسئلک باسمک بسم الله الرحمن الرحيم العزيز المتين و اسئلک باسمک بسم الله الرحمن الرحيم العزيز المتين؛
اى نور! اى پاک بىعيب! اى زنده! اى برپا دارنده... اى زنده مرگناپذير... اى زنده زمانى که هيچ زندهاى نيست... اى زنده! هيچ خدايى جز تو نيست... از تو مىخواهم اى کسى که هيچ معبودى جز تو نيست... و تو را به نامت فرا مىخوانم؛ به نام خداوند بخشنده مهربان؛ خداى شکستناپذير و استوار».
سکين مىگويد: او مرتب اين کلمات را تکرار مىکرد تا آن جا که من آنها را حفظ کردم و پس از آن، سر از سجده برداشت و نگاهى انداخت. سپيده زده بود که به طرف مستجار آمد و نماز صبح را خواند و از مسجد خارج شد.8
پىنوشت:
1. جامع احاديث الشيعه، ج 4، ص 506.
2. الفقه المنسوب للامام الرضا عليهالسلام، ص 222.
3. مجلسى، بحارالانوار، ج 93، ص 349.
4. شيخ طوسى، الغيبه، ص 259.
5. مفيد، الارشاد، ج 2، ص 143.
6. بحارالانوار، ج 100، ص 448 .
7. حميرى، قرب الاسناد، ص 316 .
8. ابن طاووس،
محمد امين پورامينى