فهرست مطالب
1 -خدا شناسى
2 -وصف آفرينش
3- شگفتى آفرينش انسان
1 -خدا شناسى
سپاس خداوندى را سزاست كه آفريننده بندگان، و گستراننده زمين، و جارى كننده آب در زمين هاى پست، و روياننده گياه در كوهها و تپه هاى بلند مى باشد، نه اوّل او را آغازى و نه ازلى بودن او را پايانى است آغاز هر چيزى و جاويدان است، و پايدار و ماندگار بدون مدّت و زمان است. پيشانى بندگان برابر عظمت او به خاك افتاده، و لبها در اعتراف به يگانگى او در حركتند. به هنگام آفرينش، براى هر پديده اى حد و مرزى قرار داد، تا براى وجود بى نهايت او همانندى نباشد. گمان ها خدا را به اندازه ها و حركتها و اندامها و آلتها نمى توانند اندازه گيرى نمايند. نمى تواند گفت: خدا از كى بود و تا كى خواهد بود وجود آشكارى است كه نمى توان پرسيد: از چيست و حقيقت پنهانى است كه نمى توان پرسيد در كجاست نه جسم است كه او را نهايتى باشد، و نه پوشيدهاى كه چيزى او را در بر گرفته باشد، به موجودات آنقدر نزديك نيست كه به آنها چسبيده، و آنقدر دور نيست كه جدا و بريده باشد. بر خداوند، خيره نگريستن بندگان، و بازگشتن لفظى به زبان آنان، نزديك شدن به تپه اى، گام بر داشتن در تاريكى شب، يا راه رفتن در مهتاب كه نور مى افشاند،
و درخشش خورشيدى كه پس از ماه طلوع مى كند، و با طلوع و غروبش، و آمدن شب و روز، چرخ زمان مى گردد و تاريخ ورق مى خورد، هيچ كدام پنهان نيست. خدا پيش از هر نهايت و مدت، و فراتر از هر گونه حساب و شمارش است، خدا والاتر از آنچه مى باشد كه عقلهاى عاجز تشبيه كنندگان تصوّر مى كند. والاتر از صفات پديده ها و اندازه ها و قطرهاست كه براى موجودات مادّى پندارند، و جايگاه هايى كه براى آن در نظر مى گيرند، زيرا حد و مرز و اندازه، شايسته پديده هاست و به غير خدا تعلّق دارد.
2 -وصف آفرينش
پديده ها را از موادّى ازلى و ابدى نيافريد، بلكه آنها را از نيستى به هستى آورد،
و براى هر پديده اى حد و مرزى تعيين فرمود، و آنها را به نيكوترين صورت زيبا، صورتگرى كرد، چيزى از فرمان او سر پيچى نمى كند، و خدا از اطاعت چيزى سود نمى برد، علم او به مردگانى كه رفتند چونان آگاهى او به زندگانى است كه هستند، و علم او به آسمان هاى بالا چونان علم او به زمينهاى زيرين است.
3- شگفتى آفرينش انسان
اى انسان اى آفريده راست قامت، اى پديده نگهدارى شده در تاريكى هاى رحم هاى مادران، و قرار داده شده در پرده هاى تو در تو آغاز آفرينش تو از گل و لاى بود، و سپس در جايگاه آرامى نهاده شدى تا زمانى مشخّص و سر آمدى تعيين شده، و آنگاه كه در شكم مادرت حركت مى كردى، نه دعوتى را مى توانستى پاسخ دهى، و نه صدايى را مى شنيدى. سپس تو را از قرار گاهت بيرون كردند و به خانه اى آوردند كه آن را نديده بودى و راه هاى سودش را نمى توانستى، پس چه كسى تو را در مكيدن شير، از پستان مادر هدايت كرد و به هنگام نياز جايگاه هاى طلب كردن و خواستن را به تو شناساند هرگز، آن كس كه در توصيف پديده اى با شكل و اندازه و ابزار مشخّص درمانده باشد، بدون ترديد از وصف پر وردگارش ناتوانتر، و از شناخت خدا با حدّ و مرز پديده ها دورتر است.