طرز تفکر و عقيده هر شخص را از سه راه ياد شده در زير مي توان به دست آورد:
1- بررسي آثار علمي و ادبي که از او به يادگار مانده است.
2- طرز رفتار و کردار او در ميان جامعه.
3- عقيده دوست و نزديکان بي غرض او در حق وي.
ما مي توانيم عقيده و ايمان ابوطالب را از سه راه ياد شده اثبات کنيم.
اشعار و سرودهاي وي، کاملا گواهي بر ايمان و اخلاص او مي دهد. همچنين، خدمات ارزشمند او در ده سال آخر عمر خود، گواهي محکمي بر ايمان فوق العاده او است. عقيده نزديکان بي غرض وي نيز اين است که او يک فرد مسلمان و با ايمان بوده است و هرگز کسي از دوستان و اقوام او در حق وي جز تصديق اخلاص و ايمان او چيزي نگفته است. اينک موضوع را از سه طريق ياد شده مورد بررسي قرار مي دهيم:
ذخائر علمي و ادبي ابوطالب
ما از ميان قصائد طولاني وي، قطعاتي چند انتخاب نموده و براي روشن شدن مطلب ترجمه آنها را نيز مي نگاريم:
ليعلم خيار الناس ان محمدا نبي کموسي و المسيح بن مريم اتانا بهدي مثل ما اتيابه فکل بامره الله يهدي و يعصم(1)
"اشخاص شريف و فهميده بدانند که، محمد بسان موسي و مسيح پيامبر است; همان نور آسماني را که آن دو نفر در اختيار داشتند او نيز دارد. و تمام پيامبران به فرمان خداوند مردم را راهنمائي و از گناه باز مي دارند."
تمنيتم ان تقتلوه و انما امانيکم هذي کاحلام نائم نبي اتاه الوحي من عند ربه و من قال لا بقرع بها سن نادم(2)
"سران قريش! تصور کرده ايد که مي توانيد بر او دست بيابيد در صورتي که: آرزوئي را در سر مي پرورانيد; که کمتر از خوابهاي آشفته نيست! او پيامبر است، وحي از ناحيه خدا بر او نازل مي گردد و کسي که بگويد نه; انگشت پشيماني به دندان خواهد گرفت.
الم تعلموا انا وجدنا محمدا رسولا کموسي خط في اول الکتب و ان عليه في العباد محبة ولا حيف فيمن خصه الله بالحب(3)
"قريش! آيا نمي دانيد که ما او (محمد) را مانند موسي پيامبر يافته ايم و نام و نشان او در کتابهاي آسماني قيد گرديده است، و بندگان خدا محبت مخصوصي به وي دارند، و نبايد درباره کسي که خدا محبت او را در دلهايي به وديعت گذارده ستم کرد."
والله لن يصلوا اليک بجمعهم حتي اوسد في التراب دفينا فاصدع بامرک ما عليک غضاضة و ابشر بذلک و قرمنک عيونا و دعوتني و علمت انک ناصحي و لقد دعوت و کنت ثم امينا و لقد علمت ان دين محمد(ص) من خير اديان البرية دنيا(4)
"برادرزاده ام! هرگز قريش به تو دست نخواهند يافت و تا آن روزي که لحد را بستر کنم، و در ميان خاک بخوابم; دست از ياري تو بر نخواهم داشت، به آنچه ماموري آشکار کن، از هيچ مترس و بشارت ده و چشماني را روشن ساز. مرا به آئين خود خواندي و مي دانم تو پندده من هستي و در دعوت خود امين و درستکاري، حقا که کيش "محمد" از بهترين آئينهاست."
اوتؤمنوا بکتاب منزل عجب علي نبي کموسي او کذي النون
"يا اينکه ايمان به قرآن سراپا شگفتي بياوريد که بر پيامبر مانند موسي و يونس نازل گرديده است."(5)
هر يک از اين قطعات، قسمت کوچکي از قصائد منفصل و سراپا نغز ابوطالب است، که ما به عنوان گواه، برجسته هاي آنها را، که صريحا ايمان او را به کيش برادرزاده اش مي رساند انتخاب نموديم.
خلاصه سخن:
هر يک از اين اشعار در اثبات ايمان و اخلاص گوينده آنها کافي است و اگر گوينده اين ابيات يک فرد خارج از محيط اغراض و تعصبات بود، همگي بالاتفاق به ايمان و اسلام سراينده آن حکم مي کرديم. ولي از آنجا که سازنده آنها "ابوطالب " است، و دستگاه تبليغاتي سازمانهاي سياسي اموي و عباسي پيوسته بر ضد آل ابوطالب کار مي کرد; از اين نظر گروهي نخواسته اند يک چنين فضيلت و مزيتي را براي ابوطالب اثبات کنند.
از طرفي وي، پدر علي است که دستگاههاي تبليغي خلفاء بر ضد او پيوسته تبليغ مي کردند; زيرا اسلام و ايمان پدر وي، فضيلت بارزي درباره او حساب مي شد. در حالي که کفر و شرک پدران خلفاء، موجب کسر شان آنها بود.
به هر حال، عليرغم تمام اين سروده ها و گفتارها و کردارهاي صادقانه; گروهي به تکفير وي برخاسته; حتي به آن اکتفا نکرده و ادعا کرده اند که آياتي درباره ابوطالب که حاوي از کفر او است، نازل شده است.
راه دوم براي اثبات ايمان او
راه دوم، طرز رفتار او با پيامبر، و نحوه فداکاري و دفاع او از ساحت اقدس پيامبر است و هر کدام از آن خدمات مي تواند، آينه فکر و روشنگر روحيات او باشد، زيرا:
ابوطالب شخصيتي است که، راضي نشد برادرزاده او دلشکسته شود، و عليرغم تمام موانع و نبود امکانات زحمت بردن او را به شام همراه خود، پذيرفت.
پايه اعتقاد او به فرزند برادر، تا آن پايه است که او را همراه خود به مصلي برده و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبيد.
وي در راه حفظ پيامبر از پاي ننشست و سه سال دربدري و زندگي در شکاف کوه و اعماق دره را، بر رياست و سيادت مکه، ترجيح داد; تا آنجا که اين آوارگي سه ساله، او را فرسوده ساخت و مزاج خود را از دست داد و چند روز پس از نقض محاصره اقتصادي که به خانه و زندگي برگشت بدرود زندگي گفت.
ايمان او به رسول خدا به قدري قرص و محکم بود، که راضي بود تمام فرزندان گرامي وي کشته شوند ولي او زنده بماند. علي را در رختخواب وي مي خوابانيد، تا اگر سوء قصدي در کار باشد به وي اصابت نکند. بالاتر از آن، روزي حاضر شد، تمام سران قريش به عنوان انتقام کشته شوند، و طبعا تمام قبيله بني هاشم نيز کشته مي شدند.
وصيت ابوطالب هنگام مرگ
وي هنگام مرگ به فرزندان خود چنين گفت: من "محمد" را به شما توصيه مي کنم. زيرا او امين قريش و راستگوي عرب، و حائز تمام کمالات است. آئيني آورده که دلها بدان ايمان آورده، اما زبانها از ترس شماتت به انکار آن برخاسته است. من اکنون مي بينم که افتادگان و ضعيفان عرب، به حمايت از او برخاسته، و به او ايمان آورده اند; و محمد به کمک آنها بر شکستن صفوف قريش قيام نموده است. سران قريش را خوار، خانه هاي آنان را ويران، و بي پناهان آنها را قوي و نيرومند و مصدر کار نموده است. سپس گفتار خود را با جمله هاي زير پايان داد: اي خويشاوندان من، از دوستان و حاميان حزب او (اسلام) گرديد. هر کسي پيروي او را نمايد; سعادتمند مي گردد هرگاه اجل مرا مهلت مي داد، من از او حوادث و مکاره روزگار را دفع مي نمودم.(6)
ما شک نداريم که وي در اين آروز راستگو بوده; زيرا خدمات و جانفشانيهاي ده ساله او گواه صدق گفتار او است. چنانکه گواه صدق، وعده ايست که وي در آغاز بعثت به محمد"ص " داد; زيرا روزي که پيامبر"ص "، تمام اعمام و خويشاوندان خود را دور خود جمع کرد و آيين اسلام را به آنها معروض داشت، ابوطالب به او گفت: برادرزاده ام قيام کن، تو والا مقامي، حزب تو از گراميترين حزبهاست، تو فرزند مرد بزرگي هستي، هرگاه زباني تو را آزار دهد، زبانهاي تيزي به دفاع تو برخيزد و شمشيرهاي برنده اي آنها را مي ربايد. به خدا سوگند، اعراب، مانند خضوع کودک نسبت به مادرش، در پيشگاه تو خاضع خواهند شد.(7)
آخرين راه
خوبست ايمان و اخلاص ابوطالب را از نزديکان بي غرض او بپرسيم. زيرا اهل خانه به درون خانه و آنچه در آن مي گذرد داناترند.(8)
1- وقتي علي خبر مرگ ابوطالب را به پيامبر داد; وي سخت گريست و به علي دستور غسل و کفن و دفن را صادر نمود، و از خدا براي او طلب مغفرت نمود.(9)
2- در محضر امام چهارم سخن از ايمان ابوطالب به ميان آمد. وي فرمود: در شگفتم که چرا مردم در اخلاص او ترديد دارند; در صورتي که،هيچ زن مسلماني نبايد بعد از گزينش اسلام در حباله شوهر کافر خود بماند، و فاطمه بنت اسد، از سابقات در اسلام است و از آن زناني است که خيلي جلوتر به پيامبر ايمان آورد و همين زن مسلمان در نکاح ابوطالب بود تا روزي که وي رخ در نقاب خاک کشيد.
3- امام باقر مي فرمايد: ايمان ابوطالب بر ايمان بسياري از مردم ترجيح دارد و اميرالمؤمنان دستور مي داد از طرف وي حج بجا آورند.(10)
پي نوشتها:
(1)"مجمع البيان " ج 7/37 و "الحجة " 57 و "مستدرک حاکم " ج 2/623.
(2)"ديوان ابوطالب " 32 و "سيره ابن هشام " ج 1/373.
(3)"ديوان ابوطالب " 32 و "سيره ابن هشام " ج 1/373.
(4)"تاريخ ابن کثير" ج 2 / 42.
(5)"ابن ابي الحديد" ج 14 / 74; "ديوان ابوطالب " 173.
(6)کونوا له ولاة و لحزبه حماة، والله لا يسلک احد سبيله الا رشد و لا ياخذ رشد و لا ياخذ احد بهداه الا سعد، و لوکان لنفسي مدة و في احلي تاخير لکففت عنه الهزاهز، و لدافعت عنه الدوافع: "سيره حلبي " ج 1 / 390 "تاريخ الخميس " ج 1/ 339.
(7)اخرج ابن اخي فانک الرفيع کعبا، و المنيع حزبا و الا علي ابا، و الله لا يسلقک لسان الاسلقته السن حداد، و اجتذبه سيوف حداد، و الله لتذلن لک العرب ذل البهم لحاضنها - "الطرائف "، تاليف سيد ابن طاووس / 85، نقال از کتاب "غايت السؤل في مناقب آل رسول "، نگارش ابراهيم بن علي دينوري.
(8)اهل البيت ادري بما البيت.
(9)"شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 14 / 76.
(10)"شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 14 / 68.
فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام ص 162
استاد جعفر سبحاني