2- كار و كوشش و فعاليت
ليس للانسان الا ما سعى سعادت هر كس در گرو عملش مى باشد.
صفحات گيتى و نظام جهان آفرينش گواه روشنى است كه كاميابى هر موجودى وابسته به فعاليت و كوشش اوست . تا صدها فعل وانفعال شيميائى در يك نهال به وجود نيايد، هرگز يك درخت برومند نخواهد شد. هر موجود ذير وحى ار روى غريزه و يا فطرت به اين حقيقت رسيده كه بقاء ناموس حيات در گرو كار و كوشش است .
عدم پيروزى عده اى از جوانان ما عللى دارد. يكى از آن علل اين است كه روح كار كردن و فعاليت در بعضى از آنها كشته شده است .
هجوم جوانان به سوى ادارات و اشغال كرسيها و ميزهاى مؤ سسات دولتى گواه روشنى است كه عشق به كارهاى سنگين كمتر شده است .
بجاى اينكه اين جوانان مولد ثروت باشند مصرف كننده ثروت هستند.
زندگى مردان موفق شهادت مى دهد كه همگى مرد كار و زحمت بودند و به قول الكساندر هاميلتن نابغه عصر خود : «مردم مى گويند تو نابغه هستى . من از نبوغ خود خبر ندارم فقط مى دانم شخص زحمتكشنى هستم .» و به قول يكى ديگر از دانشمندان : «آنچه شده ام نتيجه كار است . من در سراسر عمرم لقمه اى بدون كار و زحمت نخورده ام .»
اين صنايع شگفت انگيز مولود كوششهاى خستگى ناپذير دانشمندان است . مخترع راديو گاهى تا سحر در حالى كه همه اهل خانه در خواب فرو رفته بودند، كار مى كرد.
اديسون براى تكميل پاره اى از اختراعات خود شبها و روزها در آزمايشگاه مى ماند و براى آن كه نيروى برق را طورى تسخير كند كه استفاده از آن ارزن و آسان باشد، بارها اتفاق مى افتاد كه دو روز و يا سه روز از آزمايشگاه بيرون نمى آمد و چه بسا غذا خوردن را فراموش مى كرد و به چند پاره نان خشكيده اكتفا مى نمود.
در زندگانى پاستور دانشمند بزرگ فرانسه مى خوانيم كه شعار او در طول زندگى «كار» بود. گاهى چنان سرگرم كار مى شد كه سروصدا و غوغاى بيرون آزمايشگاه را نمى شنيد. حتى هنگامى كه قواى مهاجم آلمان شهر پاريس را محاصره كردند و غريو توپهاى دشمن در آن شهر محشر بپا كرد، او به هيچ وجه اين غوغا را كه بيرون آزمايشگاه بپاخاسته بود، متوجه نشد.
ناپلئون شبانه روز پنج ساعت مى خوابيد و بقيه ساعات را مشغول كار بود.
نابغه شرق ، ابن سينا، مردى پركار و پرمطالعه بود. كتابهاى متنوع او يادگار و نشانه فعاليتهاى خستگى ناپذير اوست . كتاب «شفا» در فلسفه و «قانون » در طب دو اثر بزرگ او شهرت جهانى دارد و كتاب اخير وى به زبانهاى زنده جهان ترجمه شده است .
ابن رشد، دانشمند اسلامى ، از موقعى كه با كتاب آشنا شده بود حتى يك روز از عمر خود را بدون مطالعه و تفكر نگذارنده بود.
كتاب «جواهر الكلام » يكى از كتابهاى نفيس و از مدارك فقه اسلامى است و تاكنون كتابى به اين جامعى در فقه نوشته نشده است . چاپ اخير كتاب در حدود چهل جلد نسبتا قطور مى باشد.
دانشمند گرامى آقاى محمدتقى قمى كه از شخصيتهاى ايرانى ساكن مصر بود، نقل مى كرد كه روزى تمام مجلدات اين كتاب را به نظر اساتيد دانشگاه مصر رسانيدم و گفتم همه اين مجلدات را با اين دقت ، يك نفر نوشته است . آنان از شنيدن اين سخن فوق العاده تعجب كردند.
يكى از اساتيد بزرگ و عاليقدر ما از فقيد علم و فلسفه و عرفان آقاى شاه آبادى نقل مى كرد كه :
پدرم يكى از شاگردان مرحوم نويسنده كتاب «جواهر الكلام » بود. روزى كه آن دانشمند بزرگ با مرگ و فقدان فرزند ارشد و دانشمند خود روبرو گرديد، موقعى مراسم غسل او به پايان رسيد كه هوا روبه تاريكى بود. لذا قرار شد بدن او را در يكى از بقعه هاى صحن مطهر اميرالمؤ منان بگذارند و فرداى آن روز مراسم تشييع در ميان انبوه جمعيت به عمل آيد.
با اينكه مرحوم صاحب «جواهر» داغدار بود مع الوصف همان شب برنامه مطالعه و نوشتن خود را تعطيل نكرد. با كمال صبر و استقامت ، پس از خواندن مقدارى از كلام اللّه مجيد در كنار بدن فرزند عزيز خود به مطالعه و نوشتن صفحاتى از كتاب «جواهر» پرداخت .
مرجع عاليقدر اسلام مرحوم آقاى بروجردى مى گفتند : «يك شب كه درباره يكى از مسائل علم اصول (ترتب ) فكر مى كردم و مى نوشتم چنان سرگرم مطالعه و فكر و نوشتن بودم كه رنج بى خوابى را ملتفت نبودم . يك مرتبه صداى مؤ ذن به گوشم رسيد، متوجه شدم كه هوا دارد روشن مى شود و من از آغاز تا پايان شب سرگرم كار بوده ام .»
در افسانه هاى پيشينيان آمده است كه در نقاط گوناگون زمين گنجهائى است و روى هر گنجى اژوهائى است و تا بر آن پيروز نشويم . گنج ميسر نخواهد شد.
بسيارى از مردم اين مطلب را افسانه پنداشته و گروهى نيز به ظاهر آن اكتفا كرده اند . يعنى تصور نموده اند كه واقعا در زير زمين گنجها و دفينه هائى است و حقيقتا روى هر گنجى مارى خوابيده است .
در صورتى كه جمله فوق حقيقتى را در بر دارد و آن گنجها همان ذخائر فكرى يا طبيعى است كه در اختيار بشر گذارنده شده ، و موهبتهائى است كه خداوند بزرگ به ما داده است . آن مارها كنايه از مشكلات و مشقتهائى است كه بايد بشر در راه تحصيل آن متحمل گردد.
اديسون مى گويد : «هيچ يك از اختراعات من محلول تصادف نيست . وقتى كه معتقد شدم فلان كار نتيجه بخش است خودم را به آن كار مى بندم و تجربه روى تجربه مى كنم تا كامياب شوم .»
نيوتن مى گويد : «اگر من به جائى رسيده ام براثر كار و كوشش است .»
ميكلانژ مى گويد : «اگر مردم مى دانستند كه براى احراز مقام استادى چه رنجها برده ام از ديدن شگفتيهاى هنرم متعجب نمى شدند.»
و به قول بزرگمهر بايد لب فروبست و بازو گشود و كار كرد و دم نزد و يقين نمود كه كليد طلائى كاميابى كار و كوشش است .
براستى برخى از مردان روان عظيمى دارند و روح آنها بسان دريا بى قرار است . حرارت و عشق و علاقه آنها به كار و هدف ، آنها را به جنبش و حركت در مى آورد. حتى در لحظات سخت زندگى نيز دست از كار و كوشش بر نمى دارند.
مورخ بزرگ اسلامى ، ابن خلدون ، شاهكار نفيس خود به نام «مقدمه بر تاريخ » را در تبعيد گاه نوشته است .
فيلسوف شرق ، خواجه نصير الدين طوسى ، كه مدتها در قلعه «الموت » از طرف فرقه اسماعيليه باز داشت بود كتاب بزرگ و ذيقيمت خود به نام «شرح اشارات » را در آن زندان نوشته است .
دانشمند بزرگ ما، مرحوم شهيد اول ، اثر ارجدارى به نام «لمعه » را كه متن قوانين اسلامى است در زندان دمشق نوشته است .
سروالترراله «تاريخ دنيا» را در زندان نوشته است .
رابن كرمو شاهكار ادبيات انگلستان را در زندان به وجود آورده است . ما در اين قسمت به همين اندازه اكتفا كرده و سخنانى از بزرگان براى خوانندگان گرامى نقل مى نمائيم .
رسول گرامى كارگرى را ديد كه دستش آماس كرده بود. دست او را بلند كرد و فرمود : «آتش دوزخ هيچ گاه اين دست را نمى سوزاند. اين دستى است كه خدا و پيامبر او آن را دوست مى دارند. هر كس از دسترنج خود زندگى كند خدا با نظر رحمت به او مى گردد.»(1)
عابدى خدمت پيامبر رسيد. به عرض حضرتش رساندند كه او تمام سال را با عبادت مى گذراند و مخارج عائله او را برادرش مى دهد. پيامبر فرمود : «برادر او كه متكفل مخارج عائله اوست از وى در نزد خدا مقربتر و از او عابدتر است .»
اميرمؤ منان در مسجد كوفه به دسته اس برخورد كرد كه در گوشه اى نشسته بودند. از خصوصيات آنها پرسيد. عرض كردند : «رجال الحق » هستند و اگر كسى چيزى به آنها بدهد مى خورند والا صبر مى نمايند. فرمود : «سگان بازار كوفه نيز چنين هستند. اگر استخوانى برسد مى خورند و گرنه صبر مى كنند.» سپس دستور داد كه حلقه «رجال الحق » پراكنده شود و هر كدام دنبال كارى بروند.
سعادت و خوشبختى در خانه كسى را مى زند كه ساعى و كوشا باشد.
كسانى كه جهان را تكان داده اند، از نظر مواهب عقلى و فكرى ، زياد فوق العاده نبوده اند؛ بلكه شالوده موفقيت آن ها را كار و كوشش و بعدا ثبات و استقامت تشكيل مى داده است .
بزرگان جهان براى تامين زندگى از تصدى كارهاى كوچك پروائى نداشتند. بسيارى از شاگردان حضرت امام صادق عليه السلام روغن فروش ، كفش دوز، شتردار، و... بودند.
افلاطون هنگام سياحت در مصر مخارج سفر خود را از روغن فروشى در مى آورد.
لينه گياه شناس معروف كفش دوز بود.
بدبختانه يكى از فحشهاى رجال ما اين است كه در مقام مذمت افراد مى گويند : حمال ! در صورتى كه باربرى شغل شريفى است و اگر يكى روز باربران اسكله دست به اعتصاب بزنند، يا باربران يك شهر دست از كار بكشند، زندگى فلج مى شود.
پيشواى بزرگ جهان انسانيت حضرت امير مومنان عليه السلام با دست خود باغهاى زيادى احداث ميكرد و بعدا به بينويان واگذار مى نمود. با قدرت بازوان خود قناتهاى متعددى در گوشه و كنار مدينه بوجود آورد و از عرق ريزى در راه كار هرگز واهمه نداشت .
پيامبر اسلام كسى را كه سرباز اجتماع باشد لعن نموده و او را از رحمت خدا دور دانسته است .(2)
پشواى پنجم ما حضرت امام باقر عليه السلام در هواى گرم به مزرعه و باغ خود مى رفت و در حالى كه عرق از پيشانى او مى ريخت ، دستورات لازم به متصديان كار مى داد و شخصا كارها را روبه راه مى ساخت . وقتى مورد اعتراض يكى از دوستان خود محمد منكدر قرار گرفت و او تصور كرد كه كار كردن براى شخصيتى مانند امام باقر شايسته نيست ، امام در پاسخ وى گفت : «كار و كسب يك نوع عبادت است . من بدين وسيله مى خواهم خود و خانواده ام را از تو و ديگران بى نياز سازم .» (3)
پي نوشت ها
1- امالى طوسى 1، ص 26.
2- فروع كافى 1، ص 347.
3- وسائل الشيعه 2، ص 521.
منبع:کتاب رمز پیروزی مردان بزرگ- نوشته آیت الله سبحانی