عوامل حقيقى كاميابى
16 - فداكارى و از خود گذشتگى
در اهداف و آرمانهاى معنوى كه ارزش آن بالاتر از تن و جان است ، رمز پيروزى از آن كسى است كه در راه آن فداكارى و از جان گذشتگى نشان دهد.0
پيروزى و موفقيت در اهداف و آرمانهاى معنوى كه ارزش آن در نظر خردمندان بيش از تن و جان و مناصب و مقامات مادى است ، از آن كسى است كه در راه هدف ، از زندگى و موقعيتهاى موهوم مادى بگذرد تا به هدف خود جامه عمل بپوشاند. يعنى اگر هدف را براى جان و جسم و يا براى ارتقاء به مناصب و مقامات مادى مى خواهد، فداكارى به معناى دست از زندگى شستن و پا زدن بر موقعيتهاى اجماعى ، كارى جنون آميز خواهد بود؛ ولى اگر بقدرى به هدف عشق مى ورزد كه آن را بيش از تن و زندگى مادى خود مى خواهد، در اين صورت فداكارى و از دست دادن جان و مال ، اولاد و عشيره و حيثيت و اعتبار مادى ، رمز موفقيت خواهد بود.
كسانى كه با عينك ماديگرى به صحنه پهناور زندگى مى نگرند و همه چيز را براى ماده و ماديات مى خواهند، نمى توانند فداكارى پيامبران و پيشوايان الهى و رادمردان بزرگ و سياستمداران دلسوز و دارندگان آرمانهاى معنوى و مكتبهاى فلسفى روحى روانى را درست تفسير نمايند. چه بسا آنها را افسانه پندارند و اگر با ديدگان ماديگرى بنگرند، چنين جانبازان را به جنون و صرع متهم سازند.
كسى كه ارزش هدف و آرمان خود را بالاتر از ماده و ماديات تشخيص مى دهد، آرامش و لذت خود را در تحقق پذيرفتن آرمان خود مى بيند. او با چهره باز و علاقه فراوان ، خود را در كام حوادث خطرناك مى اندازد.
اگر حضرت مسيح (ع ) با آن همه شدائد روبرو گرديد و مورد تكفير و لعن يهودان واقع شد، روى هدف مقدسى بود كه آن را بالاتر از تن و جسم خود مى دانست .
اگر شبى كه تروريستهاى قريش خواستند پيامبر را در خوابگاهش به قتل برسانند، اميرمؤ منان در همان شب در رختخواب پيامبر با روحى آرام خوابيد تا پيامبر زنده بماند ولو او كشته شود، روى ايمان و علاقه او به حيات پيامبر و پيشرفت آئين توحيد بود.
اگر سالار شهيدان و سرور آزاد مردان با خون خود و ياران باوفايش سرزمين كربلا را رنگين كرد، روى عشق و علاقه به هدف بود؛ زيرا مرگ با افتخار و شرافتمندانه در نظر وى بالاتر از زندگى ننگين بود و منطق او اين بود : «كه مرگ سرخ به از زندگى ننگين است .»
اگر در نبرد نهروان جوانى با كمال اختيار قرآن را از امير مؤ منان گرفت و به سوى دشمن برد و آنان را به كتاب خدا دعوت كرد در حالى كه مى دانست با تيرهاى پياپى دشمن از پاى خواهد افتاد، روى علاقه شديد به معنويات و پيروزى حق بر باطل بود.
اگر كلمبوس امريكا را كشف كرد، روى فداكارى بود در او وجود داشت . او دريانورد ماهر و پرطاقتى بود و در 14 سالگى چندين بار در درياى مديترانه به مسافرت پرداخته بود. كلمبوس در سوم اوت 1942 با سه كشتى به نام «سانتا» و «ماريا» و «نينا» راه دريا را پيش گرفت و پس از تحمل شدائد و مشقات فراوان با وجود طوفهانهاى دريائى هولناك و بيمارى و نارضايتى كاركنان كشتيها، سرانجام در 12 اكتبر در سرزمين نجات دهنده فرود آمد.(24)
اگر در تاريخ ششم آوريل 1909 ناخدا «پيرى » به قطب شمال رفت ، در پرتو فداكارى بود كه از خود نشان داد. اين دريانورد امريكائى به اتفاق پنج نفر از همراهان خود پس از تحمل رنج و مشقت طاقت فرسا، به مقصد رسيدند. ناخدا «پيرى » پس از آنكه به محاسبه پرداخت و محل دقيق قطب را تعيين نمود، يك روز و نيم استراحت كرد. انگشتان پاى او را سرما برده بود و در اين مدت استراحت ، چهار انگشت از يكى از پاهاى وى را قطع كردند. هر پنج انگشت پاى ديگر او هم در موقع مراجعت از بين رفت .(25)
پي نوشت ها
24- حوادث بزرگ تاريخ ، ص 78.
25- حوادث بزرگ تاريخ ، ص 238.
منبع:کتاب رمز پیروزی مردان بزرگ- نوشته آیت الله سبحانی