راه خوشبختى
دو دلى
راز موفقيت
اى كاش
نتيجه استقامت
پاداش ديگر
راه خوشبختى
استقامت، راه موفقيت و خوشبختى است. كسى كه استقامت نداشته باشد، روى موفقيت و سعادت را نخواهد ديد; زيرا هيچ مقصود و هدف پر ارزشى، بدون تحمل رنج، نصيب كسى نمىشود، اگر بر حسب اتفاق، گنجى بدونرنج، نصيب شد، نگاهدارى آن بسيار مشكل و دشوار خواهد بود و كسى كه لياقت نگاهدارى آن را نداشته باشد، به زودى از كف مىدهد.
دو دلى
كسى كه نيروى استقامت را دارا نباشد، به هيچ مقصدى از مقاصد خود نخواهد رسيد; چون كه به سوى هر مقصودى كه رود راه را كه دور و دراز بيند يا خطرناك و پر مشقتيابد، از آن منصرف شده و باز مىگردد و مقصد ديگرى را كه به گمانش سهلالوصول تر استبر مىگزيند; ضعف و ناتوانى روحى در برابر حوادث، او را از رسيدن بدين مقصد هم جلوگيرى مىكند، مقصود سومى را درنظر گرفته به جانب آن قدم برمىدارد و به همان دليل، از رسيدن به سومين مقصد و چهارمين و پنجمين و مقاصد ديگر خود، باز مىماند، ولى در صورتى كه داراى استقامتباشد، دورى راه و موانع بزرگ، در همت مردانه او تاثيرى نخواهد داشت، آن قدر پايدارى مىكند تا بر موانع چيره شود، به مقصد خود برسد و بعد از رسيدن بدين مقصد، نيروى بيشترى ذخيره خواهد كرد; چون راهمبارزه باحوادث را آموخته و در اثر داشتن استقامت، نيرومندتر شده است و باقدرت كاملترى به سوى مقصد دومين، قدم برمىدارد و بىگمان، رسيدن بدين مقصد، از رسيدن به مقصد اول براى او، آسانتر خواهد بود; زيرا در اثر مبارزه در راه وصول به هدف اول، تشخيص داده كه ارزش واقعى حوادث و موانع، آن مقدار كه مىپنداشت نيست در سابق از تصور خليدن خارى به پاى خود، ناراحت مىشد، ولى حال مىداند كه اهميتى ندارد و اگر خارى به پايش خليد، بيرون كشيدن آن آسان است، از آن گذشته، پس از اين، طورى راه مىرود كه خارى به پايش نخلد و به همين استدلال، در رسيدن به هدفهاى آينده، موفقتر خواهد بود، كم كم تمام مشكلات زندگى ونبرد در اجتماع، در برابر او ناچيز مىشود و موفقيتهاى بزرگى در انتظار او خواهد بود.
راز موفقيت
بر عكس، اگر در قدم اول استقامتى به خرج نمىداد و ثباتى به كار نمىبرد، اگر روح او هم داراى كمى استقامتبود، در اثر به كار نبردن آن، از ميان مىرفت و راه وصول به مقاصدش دورتر مىشد و در قدم برداشتن به سوى مقصود، ناتوانتر و ضعيفتر مىگرديد و به هيچ مقصدى از مقاصد خود نمىرسيد; زيرا هر نيرويى كه انسان اندوخته باشد، اگر به كار نرود، از ميان خواهد رفت، پس استقامت را مىتوان «راز موفقيت» ناميد هر كه داراى استقامتباشد، موفقيت و پيروزى از آن اوست و هر كسى، خالى از استقامتباشد، نا اميد و وامانده از همه مقاصد خواهد بود، نزد مرد با استقامت، هر عظيمى حقير است و هر مشكلى آسان و هر سختى، سست است; چون استقامت از هر عظيمى عظيمتر و از هرسختى محكمتر و كليد هر مشكلى است. مرد با استقامت، حرف نفى از دهانش خارج نمىشود كلمات: نمىتوانم، نمىشود، ممكن نيست، در قاموس او يافت نمىشود، پيوسته از دريچه اثبات به مقاصد خود مىنگرد; يعنى مىگويد: مىشود، ممكن است، كار آسانى است، چيزى نيست، بسيار سهل است; كارهايى كه در نظر دگران غير ممكن است، در نظر او ممكن و واقعا هم چنين است و او خطا نرفته است; زيرا استقامت، كارهايى انجام مىدهد كه خردمندان را مات و متحير مىسازد و شايد در آغاز، چنين فردى را ديوانه يا خيالباف بشمارند، داستانهايى كه از استقامتهاى اشخاص گفته مىشود، بعضى از آنها به قدرى محيرالعقول است كه گمان مىرود از قصص افسانهاى باشد; زيرا عقل مردمانى كه استقامت ندارند، پس از وقوع آن هم، در پذيرفتن، ترديد مىكند.
اى كاش
اىكاش چنين خونى در عروق مسلمانان جريان داشت كه اين قدر با زبان از ستمها شكايت نكنند، بلكه از خود شكايت كنند كه چرا اين قدر تنبل و مهمل هستند، قدمى بر دارند كه ستمگر قدرت ستمگرى نداشته باشد و گرنه كسى كه زورش برسد و ظلم نكند، بسيار كم و نادر است. هر كس كه ستم نمىكند، بدانيد كه از چيزى مىترسد. مسلمانان اگر مىخواهند كه ستمكاران، از ستم دستبكشند، بايد در برابر آنها مقاومت كنند تا از ترس مقاومت آنها به كسى ظلمنكنند. هرملتى سزاوار همان حكومتى است كه داراست; چون افراد هيئتحاكمه از خود ملت هستند نه از ديگران و ملت آنها را خواسته است، اگر نمىخواست، آنها را بر مىداشت; چون قدرت ملت از همه قدرتها قوىتر است.
سخن در استقامتبود، كارهاى بزرگى كه در اين جهان رخ داده همه در اثر استقامتبوده است، شايد به عقل مردم عادى راست نيايد كه از ميان قومى بىتمدن وحشى فاسد الاخلاق وكثيف، قومى كه غارتگرى و دزدى در نظرشان افتخار بوده، ملتىكه عصبيت و خودخواهى و غرور رواج بازارشان بوده است، مردمى كه در توحش و جنايتكارى به جايى برسند كه پدران، دختران خود را زنده به گور كنند، هزاران فجايع ناموسى ميان آنها رايجباشد و آنقدر در چاه بى شعورى فرو رفته باشند كه سنگهايى را كه خود با دستخود تراشيدهاند بپرستند! از ميان چنين مردمى يكتن بيرون آيد كه منزهترين و پاكيزهترين فرد بشر باشد و با استقامتبىمنتهاى خود، جهان را تكاندهد، آن قوم وحشى را سربلندترين ملل عالم نمايد، دو امپراتورى بزرگ ايران و روم را شكست داده و نابود كند، همان عربى كه كارش يغماگرى، دزدى، چپاول و آدمكشى بود، دراثر تربيت آن مرد، كارش به جايى برسد كه نمونهاى از تقوا و فداكارى شود، برادر مسلمان خود را بر خود مقدم دارد، شعارش «مرا بگذار و دستيار من گير» باشد.
ياران رسول خدا در يكى از جنگهاى رسولخدا زخميان مسلمانان بر زمين گرم افتاده بودند; آفتاب سوزان بر بدنهاى مجروح آنها مىتابيد، تشنگى در اثر جنگ، گرمى هوا و سوزش آفتاب بر همه فشار آورده بود، آب براى آنها آوردند، اولى ننوشيد و گفت: تا برادر مسلمانم كه در كنار من برزمين افتاده و از تشنگى در تبوتاب است ننوشد، آب نمىنوشم; آب را كه نزد دومى بردند، سومى را برخود مقدم داشت و همه همينطور كردند تا زخمى آخرى گفت: محال است كه من آب بياشامم و برادران من پيش از من آب ننوشيده باشند; آب را كه نزد اولى برگرداندند، ديدند از دنيا رفته، نزد دومى كه بردند ديدند جان داده است و همچنين سومى و چهارمى كه همگى بالب تشنه جان به جان آفرين تسليم كردند، ايثار كردند، يارخود را بر خود مقدم داشتند، استقامت رسولخدا بود كه عرب غارتگر را بدين مرتبه از علو همت و پاكى و جانبازى رساند، آرى، اگر كسى پاك باشد و هرچه مىگويد از دل بگويد و خود بدان عمل كند، پاكان بسيارى تربيت مىكند.
نتيجه استقامت
در اثر استقامت است كه يك تن قيام مىكند و با تمام اخلاق و رفتار بشر بهمخالفت مىپردازد و موفق مىشود، در مدت محدودى براى ساليان دراز، بزرگترين حكومتهاى جهانى را تشكيل مىدهد. پيروان او مادامى كه به دستورات عالى او رفتار مىكردند، همان مقام عالى و ارجمند را حائز بودند، ولى هنگامى كه از دستورات او سر پپچى كردند و دنبال شهوات و خواستههاى خود رفتند، به خاك سياه نشستند.
مسلمانانى كه استقامت را از رسول خدا ياد گرفته بودند كارشان به جايى رسيد كه شاهزادگان بزرگ جهان را به بردگى خود در آوردند و پاى بر فرق فرقدان نهادند، ولى استقامت كه از ميان آنها رختبربست، به جاى آن، فساد اخلاق برايشان مستولى شد، خود، برده ديگران شدند. هر كس در راه خدا استقامت ورزيد و به سختىها و فشارها تن در داد، خداىتعالى بهترين پاداشها را در دوجهان به او خواهد داد.
قر آن كريم مىفرمايد:
إِنَّمَا يُوَفىَّ الصَّابرُِونَ أَجْرَهُم بِغَيرِْ حِسَاب (2)
فقط كسانى كه در راه خدا استقامت ورزند و بر بلايا و مصايب پايدارى كنند، پاداش آنها بى حساب [و] به تمام خواهد بود.»
در روايتشريف آورده است: در قيامت دستهاى از مردم در بهشت را مىكوبند، به آنها گفته مىشود: كيستيد؟ گويند: ما كسانى هستيم كه در دين خدا استقامت ورزيديم; فرمان خدا را اطاعت كرديم و از نافرمانى خدا هر چند مخالف خواسته ما بود، دورى كرديم، در اين هنگام از طرف حضرت بارىتعالى خطاب مىرسد: راست مىگويند، آنها را داخل بهشت كنيد. خداى تعالى پاداش نامحدود به كسانى كه در راه حق استقامت كردند، عنايتخواهد كرد. (3)
استقامت اگر براى خدا باشد هم در دنيا پاداش دارد و هم در آخرت; پس بهترين پاداشها را در بر دارد و اگر در كارهاى دنيا به كار برده شود، البته پاداش آن در اين جهان خواهد بود، چه پاداشى بهتر از رسيدن به مقصود مىباشد، بهترين پاداش اين جهان آن است كه كسى، پس از رنجبسيار، مقصود خود را درآغوش بگيرد.
چه خوش باشد كه بعد از انتظارى به اميدى رسد اميدوارى
پاداش ديگر
پاداش ديگر استقامت آن است كه تمام هدفها را نزديك و همه سختىها را آسان مىكند و آدم را چنان قوى دل و با اراده مىكند كه همگان در برابر نيروى عظيم روحى او، سر تسليم فرود مىآورند و فرمانش را گردن مىنهند; چون اساس اطاعت و فرمانبردارى، بر عظمت روح نهاده شده است، هر كس روحى عظيم داشتهباشد، به ناچار كسى كه روحش كوچكتر باشد، در تحت فرمان او خواهد رفت و نظريات او را خواهد پذيرفت. استقامت از بزرگى روح سرچشمه مىگيرد و نيز بزرگى روح ثمر آن خواهد بود; پس هر دو ميوه يكديگر و ريشه يكديگرند.
----------------------------------------------------
پىنوشتها:
2.زمر (39) آيه 10.
3.تفسير كنزالدقائق، ج11، ص34 به نقل از اصول كافى، ج2، ص75، ح4.
منبع : کتاب استقامت – تالیف آیت الله سید رضا صدر