26- تبادل دوستى ميان دوستان

سلسله مباحث دوست یابی -30
بيشتر مردم از نبودن اين صفت در ميان خود شكايت دارند و مى بينيم در هر زمان سخنانى كه در زير ذكر مى شود بر زبان دوستان جارى مى گردد كه در ضمن آن يكديگررا سرزنش مى كنند و هر يك از آنها هنگامى كه با دوست خود ديدار مى كند به اومى گويد: من بارها در خانه ات به ملاقات تو آمده ام چرا تو به ديدار من نمى آيى ؟
براى چه هر قدر من در نزديكى به تو مى افزايم تو بر دورى از من مى افزايد؟
من تو را بيش از آنچه تو مرا دوست دارى دوست مى دارم .
چـه بسيار عمل زيبا و نيكو نسبت به تو انجام دادم و تو هرگز زيبا را به زيبا و نيكو را به نيكو تلافى نكردى .
مـن بـا خـوشرويى و گشاده رويى تو را ملاقات مى كنم و تو باروگردانى و گرفتگى با من ديدار مى كنى .
چرا تو در برخورد با من درود و سلام را آغاز نمى كنى همان گونه كه من آغاز مى كنم ؟ .
من تو را بيش از آنچه احترام به من مى گذارى احترام مى كنم .
چرا تو از من جز وفادارى نمى بينى و من از دير زمان جز جفا و بدرفتارى از تونمى بينم .
امـثـال اين گونه جملات عتاب آميز و سرزنشها و نكوهشهايى كه ميان دوستان مبادله مى شود و صفاى دوستى را بر آنان مكرر مى سازد و حلاوت برادرى را از ميان مى برد.
آنچه موجب برانگيختن اين نگرانيها مى شود آن است كه در ميان بيشتر دوستان برادرى و هميارى به طور يكسان انجام نمى شود و دوستى و محبت بر اساس عدالت ميان آنهاتبادل نمى يابد و حقوق به طور متقابل و برابر ميان آنها برقرار نيست از اين رو اين گونه احساسات كه در سينه ها به جوش مـى آيـد ظـهـور مـى يـابـد و نـفس را مكدر و فكر را مشغول مى سازد .
لذا پيامبر اكرم (ص ) و ائمه اهـل بـيـت (ع ) به ضرورت مقابله و برابرى در محبت هشدار داده اند تا صفاى دوستى و برادرى به كمال برسد.
پيامبر خدا(ص ) فرموده است : كسى از شما ايمان نمى آورد مگر آنگاه كه براى برادرمؤمنش همان را بخواهد كه براى خودش مى خواهد. ((611)) نيز فرموده است : هر كس با مردم به گونه اى رفتار كند كه دوست دارد آنها بدان گونه بااو رفتار كنند او عادل است ((612)) .
نـيـز: آنـچـه را بـراى خود ناخوش مى دارى براى ديگران نيز ناخوش بدار, و آنچه را براى خودت دوسـت دارى بـراى بـرادر مؤمنت نيز دوست بدار تا در حكم خود عادل و درعدالت دادگر, و در ميان اهل آسمان و در دل مردم زمين محبوب باشى ((613)) .
بـه هـنـگامى كه پيامبر خدا(ص ) عازم يكى از غزوات خود بود يك تن اعرابى نزد آن حضرت آمد و ركاب شتر را گرفت و گفت : اى پيامبر خدا! عملى به من بياموز كه به وسيله آن به بهشت درآيم , پـيـامـبر(ص ) فرمود: به همان گونه كه دوست دارى مردم با تورفتار كنند با آنها رفتار كن , و از آنـچـه نـاخـوش مـى دارى مـردم نـسـبـت به تو عمل كنند از آن عمل خود دارى كن .
از راه شتر كناررو. ((614)) اميرمؤمنان (ع ) در وصيت خود به فرزندش امام حسن (ع ) فرمود: اى پسر من ! در رابطه ميان خود و ديگران خود را ميزان قرار ده , و براى ديگران همان چيزى را دوست بدار كه براى خودت دوست مـى دارى و آنـچه را براى خودت ناخوش مى دارى براى آنان نيزناخوش بدار, ستم مكن چنان كه دوسـت نـدارى بـر تـو ستم شود, نيكى كن همان گونه كه دوست دارى به تو نيكى شود, آنچه را زشت مى شمارى از ديگرى سرزند از خودت نيززشت بشمار و آنچه را خودت براى مردم سزاوار و رضايتبخش مى دانى از آنان به همان راضى باش ((615)) .
نـيـز در وصـيت خود به كميل بن زياد فرموده است : اى كميل ! اگر برادر (دينى ) خود رادوست نداشته باشى برادر نيستى ((616)) .
نيز: برادر (دينى ) تو همان حق را بر تو دارد كه تو بر او دارى ((617)) .
نـيـز: بـا مـردم همان گونه معاشرت كن كه دوست دارى آنان بدان گونه با تو معاشرت كنندتا عادل باشى ((618)) .
نـيـز: بـى ميلى تو نسبت به كسى كه به تو تمايل دارد كژبختى است , و رغبت تو به كسى كه به تو رغبت ندارد زبونى است ((619)) .
زيرا در هر دو حالت تبادل محبت و برابرى ميان تو و دوستت وجود ندارد.
امام زين العابدين (ع ) در بيان حقوق دوست فرموده است : اين كه او را احترام كنى همان گونه كه تو را احترام مى كند, و او را پاسدارى كنى همان طور كه تو را پاسدارى مى كند. ((620)) امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت : در رفـاقت كسى كه براى تو آن حق را نمى شناسد كه توبراى او مى شناسى سودى نيست ((621)) .
نيز: با مردم به همان گونه رفاقت كن كه با تو رفاقت مى كنند تا بر ايمان خودبيفزايى ((622)) .
نـيـز: كـسـى كـه با برادر (دينى )خود مانند آنچه نسبت به خودش عمل مى كند رفتار نكندحق برادرى را ادا نكرده است .
نـيـز: خداوند به آدم (ع ) وحى فرمود: من همه سخنها را در چهار كلمه جمع كرده ام ,عرض كرد: پـروردگـارا آنـهـا كدامند؟
فرمود: يكى از آنها براى من , يكى براى تو, و يكى ميان من و تو, و يكى ميان تو و مردم است .
عرض كرد: اى پروردگار من ! آنها را بيان فرما تا بدانم .
فرمود: آن كه براى من است آن است كه مرا پـرستش كنى و در هيچ چيزى به من شرك نورزى .
و آن كه براى توست اين است كه تو به پاداشى كـه در برابر اعمالت به تو مى دهم از هر چيز ديگرى كه بدان مشغولى نيازمندترى .
اما آن كه ميان مـن و تـو مى باشد دعاست و آن بر توست و بر من اجابت است .
و آنچه ميان تو و مردم است اين كه بـراى مـردم خـشـنود باشى به آنچه براى خود خشنود مى شوى و براى آنها ناخوش بدارى آنچه را براى خود ناخوش مى دارى ((623)) .
امام هادى (ع ) فرموده است : كسى كه دوستى و راى خود را به تو اختصاص داده طاعت خود را به او اختصاص ده ((624)) .
از ديدگاه اهل بيت (ع ) زشت است كه دوستت حق تو را پاس بدارد و تو حق او را حفظنكنى چنان كه امام صادق (ع ) فرموده است : چقدر براى انسان زشت است كه دوست وى حق او را بشناسد و او حق وى را نداند. ((625))
منبع : کتاب دوست يابى
بنياد پژوهشهاى اسلامى

611- بحارالانوار, 71/226, احياءعلوم الدين , 2/142.
612- بحارالانوار, 77/173.
613- بحارالانوار, 74/67.
614- اصول كافى , 2/146.
615- الحكم , 1/45, الغرر /66.
616- الحكم , 1/210, تحف العقول /173.
617- تحف العقول , /60 , بحارالانوار, 71/165.
618- بحارالانوار,77/173, 78/111 و 75/112.
619- بحارالانوار, 67/195.
620- تحف العقول /191, بحار, 67/194.
621- بحارالانوار, 71/198.
622- بحارالانوار, 78/261 و 75/261.
623- بحارالانوار, 11/257, 75/38 و 93/63.
624- بحارالانوار, 75/365.
625- مصادقة الاخوان , /42.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن