وروی ان امرأة کانت تزنی و توضع اولادها و تحرقهم بالنار خوفا من اهلها و لم یعلم به غیر أمها فلما ماتت دفنت فانکشف التراب عنها و لم تقبّلها الارض فنقلت من ذلک المکان الی غیره فجری لها ذلک فجاء اهلها الی الصادق علیه السلام و
حکوا له القصة فقال لامها ما کانت تضع هذه فی حیاتها من المعاصی؟ فاخبرته بباطن امرها فقال الصادق علیه السلام ان الارض لاتقبل هذه لانها کانت تعذب خلق الله بعذاب الله، اجعلوا فی قبرها شیئا من تربة الحسین علیه السلام ففعل ذلک بها فسترها اللّه تعالی. (۶۸)
در زمان امام صادق علیه السلام زنی زناکار بود و آلوده و بعد از وضع حمل بچهاش که زنازاده بود را آتش میزد چون از اقوام خودش میترسید فقط مادرش از این قضیه اطلاع داشت وقتی که مُرد آمدند در قبرستان او را دفن کنند اما خاک او را به بیرون پرتاب میکرد و بدن او را قبول نمیکرد تا اینکه چند مرتبه قبر را عوض کردند اما خاک بدن این زن را قبول نمیکرد تا اینکه پیش حلاّل مشکلات رئیس مذهب حضرت جعفربن محمدالصادق علیه السلام رفتند و قضیه را گفتند امام فرمودند گناهش چه بود، گفتند قصه را، حضرت فرمودند: خاک او را قبول نمیکند زیرا خلق خدا را به عذاب خدا عذاب میکرد و گناهش سنگین است بعد امام فرمودند: مقداری از تربت جدم امام حسین علیه السلام را در قبر بگذارید اینکار را کردند و خاک بدن او را قبول کرد.
پی نوشت:
______________________
(۶۸)- منتهی المطلب: ۱، ص ۴۶۱؛ وسائل الشیعه: ۲، ص ۷۴۲؛ بحارالانوار: ۸۲، ص ۴۵.