در زمان شاه عباس، پادشاه فرنگی کسی را فرستاد تا با علماء شیعه مناظره کند که اگر علماء شیعه مجاب شدند شما به دین ما درآئید و اگر ما مجاب شدیم به دین شما در میآئیم علماء جمع شدند بزرگ آنان ملا محسن فیض کاشانی بود گفت مگر عالمی نداشتید که بیاید او گفت شما در مقابل من عاجزید گفت هر چه در دست بگیرید من میدانم چیست ملامحسن فیض تسبیحی از تربت حضرت سیدالشهداء رادر مشت خود گرفت آن شخص فرنگی سرش را پائین انداخت و فکر میکرد، ملامحسن فیض گفت چرا فکر میکنی، نتوانستی، او گفت چرا میدانم در دست تو قطعهای از بهشت است اما در این فکرم که از کجا به دست تو رسیده است، ملامحسن گفت راست گفتی در دست من تربت مولای ما حسین علیه السلام است و این حسین فرزند رسول اللّه صلی الله علیه و آله است که این تربت از خاک قبر اوست و اگر پیامبر ما بر حق نمیبود از صُلب اوکسی در بهشت مدفون نمیشود آن شخص فرنگی مسیحی اسلام آورد و مسلمان شد. (۳۷)
پی نوشت:
______________________
(۳۷)- دارالسلام عراقی: ص ۵۱۸.