خصائص الحسينيه و المزايا المظلوم - 134
اين مقصد درباره آياتى از قرآن است كه در رثاى آن حضرت مى باشد.
اول ؛ در بيان حامله شدن به ايشان و ولادت آن حضرت است كه خداوند فرمود: و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصله ثلاثون شهرا حتى اذا بلغ اءشده و بلغ اربعين سنة قال رب اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضاه و اصلح لى فى ذريتى انى تبت اليك و انى من المسلمين .(49) و ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر سفارش كرديم كه مادر با رنج بار حمل كشيد و باز با مشقت وضع حمل نمود و سى ماه تمام مدت حمل و شيرخوارى بود تا وقتى كه طفل به حد رشد رسيد و چهل ساله گشت ، گفت : پروردگار من ! به من توفيق بده شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم داده اى به جا بياورم و عمل شايسته اى را كه تو از آن راضى مى شوى انجام دهم و فرزندان مرا صالح گردان . من به درگاه تو باز آمده ام و از تسليمان فرمان تو شده ام .
در كتاب الكامل و بحارالانوار به اسناد معتبر وارد شده است كه وقتى حضرت فاطمه سلام الله عليها به امام حسين عليه السلام باردار شدند، جبرئيل عليه السلام نازل شد و گفت : يا محمد! خداوند به تو سلام مى فرستد و تو را به مولودى بشارت مى دهد كه از فاطمه متولد مى شود و امت تو او را بعد از تو به شهادت مى رسانند.
حضرت رسول فرمود: سلام من بر پروردگارم باد. من به فرزندى كه از فاطمه به دنيا آيد و امتم او را به شهادت برسانند، احتياجى ندارم . جبرئيل عروج كرد و دوباره نازل شد و همان عبارت هاى قبل را تكرار كرد. پيامبر نيز همان جواب را داد. جبرئيل مجددا عروج كرد و سپس براى بار سوم نازل شد و عرض كرد: خداوند به تو بشارت مى دهد كه امامت ، ولايت و وصايت را در فرزندان او قرار دادم . پيامبر گفت : راضى شدم . سپس حضرت رسول ، حضرت فاطمه را از آنچه جبرئيل عليه السلام در مرتبه اول آورده بود، باخبر كرد. حضرت فاطمه سلام الله عليها گفت : من به فرزندى كه امت تو او را بعد از تو به شهادت برسانند، احتياج ندارم . سپس پيامبر به فاطمه مژده اى را داد كه جبرئيل به او داده بود. آنگاه حضرت زهراء گفت : راضى شدم . سپس حضرت زهراء با رنج و غم بار حمل او را كشيد، چون مى دانست حسين عليه السلام شهيد مى شود و همچنين به همان حالت ، وضع آن حضرت نيز با رنج و مشقت بود. دوران حمل و شيرخوارى آن حضرت 30 ماه بود تا اينكه به حد رشد رسيد و چهل ساله شد و به درگاه خدا عرض كرد: خداى من ! به من توفيق بده كه شكر نعمتى را كه بر من و پدر و مادرم داده اى به جا آورم و عمل شايسته اى انجام دهم كه تو را خشنود كند و فرزندانم را صالح بگردان . امامان عليه السلام همه از فرزندان امام حسين عليه السلام مى باشند. حسين عليه السلام نه از مادرش فاطمه و نه از زن ديگرى شير خورد، بلكه او را نزد پيامبر صلى الله عليه و آله مى بردند و آن حضرت انگشت ابهامش را در دهان حسين مى گذاشت ، و طفل آن را مى مكيد به طورى كه تا دو يا سه روز او را كفايت مى كرد.
بنابراين گوشت حسين عليه السلام از گوشت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روئيد و خون او از خون پيامبر است و هيچ كودكى جز حسين عليه السلام و يحيى فرزند زكريا عليهما السلام ، شش ماهه به دنيا نيامد.
بدان كه معناى كره همراه با حزن و تاءسف بر آن حضرت اين است كه دوران باردارى بر او، به دنيا آمدن او، شيرخوارگى اش ، تربيتش ، بازى با او در دوران كودكى اش ، شاد كردن او از طرف جد، پدر و مادرش ، همه و همه با حزن و غم و اندوه بود. حتى روزى كه جد بزرگوارش مى خواست از دنيا برود و همچنين روز وفات مادر و پدرش ، آنها بر حسين عليه السلام تاءسف مى خوردند و اندوهگين بودند، كما اينكه هنگام رحلت ، اين مساءله را بر زبان مى آوردند. خواهرش نيز در مقتل از او با سختى و غم و اندوه فراوان جدا شد و او را رها كرد. چه غم و اندوه و تاءسف جانكاهى و چه فرياد و شيونى !!
آيه دوم ؛ در بيان خروج آن حضرت از مدينه است و آن اين است كه خداوند فرمود: اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدير الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله .(50) رخصت (جنگ ) به (مؤ منان ) كه (ديگران ) با آنها مى جنگند، داده شد، زيرا آنها از دشمن ستم كشيدند و خدا بر يارى آنها قادر است . آن مؤ منانى كه بناحق از خانه هايشان آواره شدند (و) جز آن كه مى گفتند پروردگار ما خداى يكتا است (جرمى نداشتند).
از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه اين آيه درباره حضرت على ، جعفر و حمزه عليهم السلام نازل گرديده است . آنها از خانه هايشان آواره شدند و به شهادت رسيدند، در حالى كه گناهى نداشتند و هيچ كس حقى بر آنها نداشت و جرم آنها فقط اين بود كه مى گفتند: پروردگار ما خداى يكتا است و بر اين گفته خود ثابت قدم ايستادند. اما درباره امام حسين عليه السلام جريان خاصى پيش آمد، زيرا آن حضرت از خانه اش و همچنين از هر مقر ديگرى نيز آواره شد و هيچ جاى امن و مفرى براى آن حضرت باقى نگذاشتند تا جايى كه فرمود: ((اگر در لانه حشره اى از حشرات زمين هم بروم ، مرا بيرون مى آورند و به شهادت مى رسانند.))
سپس آن حضرت را به نحو خاصى به شهادت رساندند و به او و فرزندان و كودكانش ظلم خاصى روا داشتند. و امام حسين همان كسى است كه قدرت خدا براى نصرتش ظهور كرد.
آيه سوم ؛ درباره اندك بودن ياران آن حضرت است كه خداوند فرموده است : الم تر الى الذين قيل لهم كفوا ايديكم و اقيموا الصلوة و اتوا الزكاة فلما كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون الناس كخشية الله او اشد خشية و قالوا ربنا لم كتبت علينا القتال لولا اخرتنا الى اجل قريب .(51) آيا نمى نگرى و عجب ندارى از حال آن مردمى كه مى گفتند به ما اجازه جنگ بده و به آنها گفته شد اكنون از جنگ خوددارى كرده و به وظيفه نماز و زكات قيام كنيد، ديدى آنگاه كه بر آنها حكم جهاد آمد، در آن هنگام بيش از آن اندازه كه بايد از خدا بترسند از مردم ترسيدند و گفتند: اى خدا! چرا بر ما حكم جنگ را فرض كردى كه عمر ما را تا به هنگام اجل مهلت ندهى .
از حسن بن زياد عطار نقل شده كه گفت : در مورد اين آيه از امام صادق عليه السلام سؤ ال كردم . ايشان فرمود: اين آيه درباره حسن بن على عليهما السلام نازل شده است . ((خداوند دستور داد كه از جنگ خوددارى كند.)) پرسيدم : پس چرا جنگ بر آنها واجب شد: امام فرمود: اين امر درباره حسين بن على عليهما السلام نازل شد. خداوند بر او و اهل زمين واجب كرد كه در ركاب او بجنگند.
على بن اسباط گفته است ، يكى از اصحاب ما از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود: اگر تمام اهل زمين در ركاب او مى جنگيدند كشته مى شدند.
در تفسير عياشى از ادريس ، غلام عبدالله بن جعفر از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه (فوق ) آمده است : ((آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد كه با حسن عليه السلام از جنگ خوددارى كنيد و نماز به پا داريد و آنگاه كه جنگ به همراه حسين بر آنها واجب شد گفتند خدايا! چرا جنگ را بر ما واجب نمودى و عمر ما را تا به هنگام ظهور حضرت قائم (عجل الله فرجه ) به تاءخير نيندازى ؟ چرا كه پيروزى و نصرت با اوست . خداوند تعالى فرمود: به آنها بگو كه متاع اين دنيا اندك است و آخرت براى تقواپيشگان بهتر مى باشد.
آيه چهارم ؛ آيه چهارم درباره شهادت ، مكان شهادت و حالات امام حسين عليه السلام است ؛ كه خداوند تعالى فرمود: ((كهيعص ))(52) كما اينكه اين مساءله در حكايت زكريا - آنگاه كه قضيه كربلا و كشته شدن عترت پاك حسين توسط يزيد، عطش و صبر آنها به حضرت زكريا وحى شد - آمده است ، و ما آن را در عنوان مربوط به مجالس رثاى حسين عليه السلام آورده ايم .
آيه پنجم ؛ درباره ندايى است كه از جانب پروردگار به هنگام شهادت حسين عليه السلام ، خطاب به آن حضرت آمد و آن اين آيات شريفه است يا ايتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى .(53) اى نفس مطمئن (به ياد خدا) باز آى به سوى خدايت كه خشنود و خشنود شده اى ، در صف بندگان من در آى و در بهشت من داخل شو.
از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: منظور حسين عليه السلام است ، زيرا آن حضرت صاحب نفس مطمئنه و راضية و مرضية است .
در اينجا بايد بگويم كه هر كس خدا را بشناسد و او را بزرگ بدارد، عاشق خدا مى شود و هر كس به او عشق بورزد، به هر آنچه از جانب خدا باشد، راضى و خشنود است و هر چه از جانب پروردگارش بر او وارد شود، دچار تزلزل و غم و اندوه نمى شود، بلكه به هنگام سخت ترين مصيبت ها و گرفتارى ها آرامش و اطمينان خاطر و رضايتمندى اش بيشتر مى شود و مصداق اين قضيه عملا در حسين عليه السلام ظهور پيدا كرد.
آيه ششم ؛ در بيان خونخواهى آن حضرت است و آن اين فرمايش خداوند تعالى در قرآن است كه فرمود: و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف فى القتل انه كان منصورا.(54) كسى كه خون مظلومى را به ناحق بريزد، ما به ولى او حكومت و تسلط بر قاتل داديم ، پس در مقام قتل و خونريزى اسراف نكند كه او از جانب ما مؤ يد و منصور خواهد بود. از امام باقر عليه السلام روايت شده كه منظور از ((قتل مظلوما)) حسين عليه السلام است كه مظلومانه به شهادت رسيد و ((فقد جعلنا لوليه سلطانا)) ما به ولى او حكومت و تسلط داديم ؛ ولى حسين عليه السلام ، حضرت قائم (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) است . ((فلا يسرف فى القتل ))، يعنى درباره قاتلش اسراف نمى كند. و ((انه كان منصورا)) يعنى حسين عليه السلام مؤ يد و منصور مى باشد. همچنين در بعضى از روايت ها آمده است كه فاعل فعل ((يسرف )) همان ولى است و مرجع ضمير ((ه )) در ((انه )) نيز همان كلمه ولى مى باشد و منظور اين است كه در قتل به غير از قاتل آن حضرت اسراف نمى كند، نه اينكه از جهت كثرت باشد.
اما من معتقدم كه معناى ظاهرى آيه ، حكمى عام است كه بر همه مردم صدق مى كند و آن اين است كه هر كس مظلومانه به قتل برسد، ولى او حق قصاص قاتل را دارد و در كشتن غير از قاتل نبايد اسراف كند.
بنابراين معنا، ولى حسين عليه السلام بايد قاتل آن حضرت را قصاص كند و اگر بخواهيم قاتل او را معين كنيم و بگوييم چه كسى قاتل او است : آيا قاتل امام ، يزيد يا ابن زياد، يا ابن سعد، يا شمر، يا سنان يا ديگران ، از جمله ، صالح بن وهب است كه آن حضرت را با تير زد و ايشان از روى اسب به زمين افتاد يا صاحب آن تير سه شعبه اى است كه بر قلب امام زد و يا ديگران هستند؟! واقعيت اين است كه اين شهيد صد هزار قاتل دارد؛ البته نه به معناى مشتركا بلكه هر يك در اين امر مستقل هستند و اگر قاتلان آن حضرت به طور منفرد در نظر گرفته شوند، واقعا آن حضرت صد هزار قاتل مستقل دارد كه عبارت هستند از: يزيد، (و لذا در اخبار پيامبران آمده كه قاتل حسين عليه السلام يزيد است .) ابن زياد (از اين رو يزيد گفت او را پسر مرجانه كشت .) ابن سعد (به همين خاطر اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله وقتى پسر سعد را كه كودكى بيش نبود، مى ديدند، مى گفتند او قاتل حسين است )، شمر، سنان ، خولى و پرتاب كننده تير سه شعبه ، و آخر كلام اينكه ، قاتل آن حضرت ، تشنگى ، غيرت و اشك چشم است . اما حقيقت امر همان است كه خود آن حضرت فرمود: من با غم و اندوه كشته شدم ، يعنى غم و اندوه مرا كشت ، يعنى غم و اندوه قلب مرا كشت . از اين رو صاحب كربلا ناميده شد و لفظ كربلا اشاره به سبب قتل آن حضرت دارد.
همچنان بايد گفت : عبارت ((قتل مظلوما)) معانى ديگرى دارد كه همه آنها منطبق با حال حسين عليه السلام است و آن حضرت حقيقت اين معنا است كه در اينجا برخى از آن معانى را يادآور مى شويم :
الف : قتل مظلوما، يعنى در حالت مظلوميت به شهادت رسيد. امام حسين در حالتى به شهادت رسيد و بر او تعدى كردند كه همه چيز او را، - ملك ، مال ، اصحاب ، برادران ، فرزندان ، اعضا و جوارح ظاهرى و باطنى اش را - گرفتند و زخم شمشيرها و نيزه ها همه اعضاى او، حتى گلوى شريفشان را تغيير داد، دشمن بر مال ، عيال و فرزندان آن حضرت مسلط شد، در حالى كه غريب و تنها و آواره بود. حضرت با چنين شرايط و حالتى به شهادت رسيد. پس تنها كسى كه به نسبت همه چيز مظلومانه به شهادت رسيد، حسين عليه السلام است و چون اين كليت فقط درباره آن حضرت صدق مى كند، از اين رو كلمه مظلوم با الف و لام به صورت ((المظلوم )) به عنوان اسم معرفه و صفت براى آن حضرت آورده شده است و آن حضرت را ((المظلوم )) مى نامند. لذا در دعا وارد شده است كه تو را به خون مظلوم سوگند مى دهم و در حديث هم آمده كه زيارت مظلوم را ترك نكن . راوى نيز پرسيده است مظلوم كيست ؟ در جواب به او گفته شده است : آيا نمى دانى كه او، همان حسين عليه السلام ، صاحب كربلا، است ؟!
ب : ((من قتل مظلوما)) در اصل اشاره به شهادت آن حضرت است ، يعنى بى آنكه مستحق قصاص يا حدى باشد و يا فسادى را مرتكب شده باشد. به عبارت ديگر معنى عبارت اين است : كسى كه بدون هيچ جرمى كشته شود كه بارزترين آن معنى حسين عليه السلام است . كما اينكه خود آن حضرت فرمود: واى بر شما! آيا از من خون كسى را كه كشته ام يا مالى را كه صاحب شده ام مطالبه مى كنيد، يا مى خواهيد مرا به خاطر زخمى كه بر كسى وارد كرده ام يا تغييرى در دين ايجاد نموده ام ، قصاص كنيد؟!
ج : ((من قتل مظلوما)) درباره كيفيت قتل آن مظلوم است . خداوند در همه ابعاد به احسان و نيكى دستور داده است ، حتى درباره ذبح حيوانات ؛ مثلا در قربانى كردن حيوان ، سفارش شده است كه كارد، تيز و تند باشد و كشته حيوان ديگرى از نوع خودش به قربانى نشان داده نشود. كارد را به حيوان نشان ندهند، حيوان به شدت به بند كشيده نشود و به هنگام قربانى سيرابش كنند و...
در مورد انسان نيز چه بسا مظلوم كشته شود در حالى كه به او در نحوه كشته شدنش يا حالش احسان شود، اما ممكن است كسى كشته شود، ولى نسبت به اين امور هم مظلوم واقع شود؛ يعنى هيچ احسانى به او نشود. مانند حسين عليه السلام كه از روى ظلم و مظلومانه به شهادت رسيد، زيرا هيچ گونه احسانى به آن حضرت نشد.
د: ((و من قتل مظلوما)) منظور اين باشد كه وقتى آن حضرت را به شهادت رساندند، به وجوه مختلف ، بر ايشان تعدى نمودند. و اين امر منحصر در يك مقتول است كه همان شهيد مظلوم (حسين عليه السلام ) مى باشد.
ه : ((و من قتل مظلوما)) منظور بعد از قتل آن حضرت است كه لباس از تن حضرت بيرون آوردند، اعضاى بدنش را بريدند، جسمش را پايمال سم اسبان نمودند و بدون كفن و دفن در بيابان رها كردند. چنين معنايى فقط در مورد حسين مظلوم صدق مى كند. حتى پيراهن كهنه ى پاره اى را كه ارزشى نداشت ، از تن او بيرون آوردند.
آيه هفتم ؛ اين آيه درباره انتقامى است كه روز قيامت به خاطر او گرفته مى شود؛ كه اين فرمايش خداوند تعالى است : و اذا الموئودة سئلت باى ذنب قتلت .(55) آنگاه كه از دختران زنده به گور شده سؤ ال شود، به كدامين گناه كشته شدند. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه اين آيه درباره حسين عليه السلام نازل شده است .
از آنجا كه اين آيه شريفه پس از ذكر وقايع بزرگى چون تاريك شدن خورشيد، تيره شدن ستارگان و به حركت درآمدن كوه ها آمده است ، مى بايست مساءله اى كه پس از اين وقايع عظيم يادآورى شود، از نظر عظمت و دگرگونى احوال اهل محشر در آن ، داراى ويژگى خاصى باشد، به نحوى كه تمام مردم را شامل شود و به واسطه آن دچار ترس و وحشت شوند.
هر چند سؤ ال درباره زنده به گورشدگان است و اينكه آنها بدون هيچ جرم و تقصيرى زنده به گور شدند، و هر چند اين كار امر عظيمى است ، اما سؤ ال از كسى كه گرفتار و مورد ظلم و ستم واقع شد و از هر طرف در تنگنا بود؛ يعنى حسين عليه السلام ، فرزندان و عيال او، و اينكه آنها به چه گناهى كشته شدند، سؤ ال مهم تر و بزرگترى است . و شايد به همين خاطر باشد كه امام فرمود اين آيه درباره حسين بن على عليهما السلام نازل شده است . حقيقت مطلب آن است كه زنده به گورشدگان واقعى حسين عليه السلام ، فرزندان و عيال آن حضرت در روز عاشورا، قبل از اينكه به شهادت برسند، مى باشند. زيرا تعدادى از آنها از شدت تشنگى ، محاصره و گرفتارى ها و وارد شدن مصيبت ها دچار خفقان شده و جانشان به لب رسيده بود.
آيه هشتم ؛ ((و فديناه بذبح عظيم ))(56) و بر او ذبح بزرگى را فدا ساختيم . در روايت آمده كه ذبح بزرگ ، همان حسين عليه السلام مى باشد. لازم نيست مرتبه كسى كه فداى او مى شوند، برتر باشد، بلكه معنا اين است كه آنچه را فداى او ساختيم به سبب ذبح عظيمى است كه از صلب او خارج مى شود، يا به اين معناست كه فدا شدن او (اسماعيل عليه السلام ) به خاطر پروردگارش ، تبديل به فدايى بزرگتر ديگرى شد و اين مرتبه عظمى از آنجا حاصل شد كه حسين عليه السلام جان خود را در راه خدا فدا نمود.
49- احقاف ، آيه 15
50- حج ، آيه 39
51- نساء، آيه 77
52- مريم ، آيه 1
53- الفجر، آيات 27 تا 30
54- اسراء، آيه 33
55- تكوير، آيات 8 و 9
56- صافات ، آيه 107
منبع : خصائص الحسينيه و المزايا المظلوم
نویسنده : آية الله شيخ جعفر شوشترى
مترجم : خليل الله فاضلى