((460- اسباط بن سالم از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: هنگامى كه آثار وضع حمل در آمنه ظاهرشد و او را درد زائيدن گرفت فاطمه بنت اسد همسر ابى طالب به نزد او آمد و پيوسته با او بود تا وضع حمل كرد، پس يكى از آنها به ديگرى گفت : تو هم ديدى آنچه را من ديدم ؟ گفت : چه ديدى ؟ پاسخداد اين نورى كه ميان مشرق و مغرب را فرا گرفت ، در اين سخنان بودند كه ابوطالب در رسيد و بدانها گفت : شما را چه شده و از چه چيز تعجب كرده ايد؟ فاطمه بنت اسد جريان نورى را كه مشاهده كرده بود به او گزارش داد، ابوطالب گفت : آيا مژده ات ندهم ؟ گفت : چرا ابوطالب فرمود: بدانكه تو نيز پسرى مى زائى كه وصى اين نوزاد خواهد بود.
توضيح :
از اين حديث بخوبى معلوم شود كه ابوطالب پيش از بعثت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بدان حضرت ايمان آورده و از جريان نبوت آنحضرت مطلع بوده و از كسانى است كه به بعثت او بشارت داده است ، و در ميان دانشمندان شيعه و بسيارى از علماى اهل سنت نيز اين مطلب مسلم است كه ابوطالب پس از بعثت آنحضرت در ظاهر نيز ايمان آورد و مسلمان شد و گاهى براى مصلحت ايمان خود را پنهان مى داشت ، و بسيار جاى تعجب است كه با آنهمه فداكاريها و پشتيبانيهاى بى دريغى كه آنجناب از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) كرد و مورخين آنها را ضبط كرده اند كسى بگويد آنجناب تا آخر كار ايمان نياورد و يا در دم مرگ ايمان آورد چنانچه عقيده ابن اسحاق است ، و البته سند را به عباس بن عبدالمطلب مى رساند كه با در نظر گرفتن اينكه ابن اسحاق در زمان منصور عباسى سيرة را تنظيم كرده و اختلافاتى كه ميان بنى عباس و بنى هاشم وجود داشته - اينمطلب خود موهن حديث است ، و به هر صورت پس از مراجعه به تواريخ و اشعار ابوطالب و رواياتى كه در اين زمينه رسيده جاى ترديد باقى نخواهد ماند كه ابوطالب پس از بعثت مسلمان گشت ، و اخيرا نيز يكى از دانشمندان اهل سنت به نام عبدالله خنيزى كتابى موسوم به (ابوطالب مؤ من قريش ) نگاشته و اين مطلب را از طريق خودشان به ثبوت رسانده است ، و ما نيز قسمتى از اشعار ابوطالب را كه دلالت بر ايمان او مى كند و ابن هشام و ابن ابى الحديد و ديگران نقل كرده اند در پاورقى ترجمه سيره ابن هشام (ج 1 ص 276 - 269) ذكر كرده ايم بدانجا مراجعه شود. ))
حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ حَيْثُ طُلِقَتْ آمِنَةُ بِنْتُ وَهْبٍ وَ أَخَذَهَا الْمَخَاضُ بِالنَّبِيِّ ص حَضَرَتْهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ امْرَأَةُ أَبِى طَالِبٍ فَلَمْ تَزَلْ مَعَهَا حَتَّى وَضَعَتْ فَقَالَتْ إِحْدَاهُمَا لِلْأُخْرَى هَلْ تَرَيْنَ مَا أَرَى فَقَالَتْ وَ مَا تَرَيْنَ قَالَتْ هَذَا النُّورَ الَّذِى قَدْ سَطَعَ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَبَيْنَمَا هُمَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِمَا أَبُو طَالِبٍ فَقَالَ لَهُمَا مَا لَكُمَا مِنْ أَيِّ شَيْءٍ تَعْجَبَانِ فَأَخْبَرَتْهُ فَاطِمَةُ بِالنُّورِ الَّذِى قَدْ رَأَتْ فَقَالَ لَهَا أَبُو طَالِبٍ أَ لَا أُبَشِّرُكِ فَقَالَتْ بَلَى فَقَالَ أَمَا إِنَّكِ سَتَلِدِينَ غُلَاماً يَكُونُ وَصِيَّ هَذَا الْمَوْلُودِ