روايت آمده كه: امام صادق (عليه السلام) كف دستان مباركش را به سوى آسمان گشود و فرمود رَغْبت اين است، و پشت كف دستان خويش را به سوى آسمان قرار داد و فرمود: رَهْبت اين است، و انگشتان شريف خويش را به سمت راست و چپ حركت داد و فرمود: تَضَرُّ اين است، و تنها يك انگشت خود را بالا و پايين برد و فرمود: تَبَتُّل اين است، و دستش را در برابر صورت مباركش به سمت قبله دراز كرد و فرمود: اِبْتِهال اين است. سپس فرمود: تا قطرهى اشك بر صورتت جارى نگشته، ابتهال مكن.
در حديث ديگرى از امام صادق - صلوات اللّه عليه - آمده كه: اِسْتِكانت در دعا اين است كه دعا كننده هنگام دعا، دستانش را بر دو شانهاش قرار دهد.
يكى از احتمالاتى كه ممكن است مقصود از اين اشارات باشد آن است كه: گشودن دست در حالت رَغْبَت، به حال كسى كه به خداوند - جلّ جلاله - اميد دارد، و حسن ظنّش به تفضّل او بر خوف از جلالِ عظمتش فزونى دارد، نزديكتر است، لذا شخص راغب همواره خواهان ايمنى است، و كف دستش را مىگشايد تا احسان خداوند به آن فرو ريزد.
و شايد مقصود از حالت رَهْبَت و پشت كف دستها را به سوى آسمان نمودن، اين باشد كه بنده با زبانِ حالِ خاكسارى، به مالك دار فنا و بقاء مىگويد كه: من جرأت آن را ندارم كه كف دستهايم را به سوى تو بگشايم، لذا از روى ذلّت و شرمندگى در پيشگاهت، كف دستهايم را رو به زمين قرار دادهام.
و شايد مراد از حركت دادن انگشتان به راست و چپ در حالت تَضَرُّ اين باشد كه شخص تضرّع كننده به شيوهى زنِ فرزند مرده در هنگام مصيبتِ بيمناك، دستانش را برگردانده و با پشت و رو نمودن و راست و چپ كردن آنها، گريسته و نوحه سرايى مىكند.
و شايد منظور از تَبَتُّل و بالا و پايين بردن يك انگشت بر اساس معناى تَبَتُّل در لغت كه انقطاع و بريدن و گسستن است، اين باشد كه گويا شخصى كه تبتّل مىكند مىخواهد بگويد: من تنها و تنها به سوى تو منقطع گشتهام، بخاطر اينكه تنها تو شايستهى پرستش هستى، و با يك انگشت و نه با همهى انگشتان، بر يگانگى و وحدانيّت خداوند سبحان اشاره مىنمايد. و اين مقام ارجمند و بزرگى است، لذا بنده نبايد آن را ادّعا كند، جز هنگامى كه اشك از چشمانش جارى گرديده، و بسان بردهى ذليل در پيشگاه حضرت حقّ ايستاده، و به جاى درخواست آمال و آرزوها و ذكر خواستهى خويش، توجّه تامّ به خداوند صاحب جلال و عظمت داشته باشد.
و گويا مقصود از اِبْتِهال و دراز كردن دست در برابر صورت رو به سمت قبله، نوعى از اقسام بندگى و خاكسارى باشد.
و شايد منظور از اِسْتِكانت و گذاشتن دستها بر شانهها، اين باشد كه گويا دعا كننده با اين حالت مىخواهد بگويد: من همانند بردهى جنايتكار - كه با حالت اسارت، و در حالى كه در بند است و او را به غلّ و زنجير بسته و به سوى مولايش مىبرند و در پيشگاهش قرار مىدهند - دستهايم را به گردنم بستهام.
2 - بجا آوردن مدح و ثناى خداوند - جلّ جلاله - پيش از درخواست حوايج.
در روايتى آمده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: هرگاه خواستيد حاجتى از خداوند طلب نماييد، ابتدا مدح و ثناى پروردگار را بجا آوريد، زيرا هركس حاجتى از پادشاهى بخواهد، ابتدا نيكوترين گفتارى را توان بر آن را دارد، آماده نموده و بيان مىكند، پس هرگاه خواستيد حاجتى از خدا بخواهيد، ابتدا خداوند را ستوده و مدح نموده و به تمام خير و خوبى ثناى او را بگوييد...
و نيز در روايت ديگر محمّد بن مسلم مىگويد: امام صادق (عليه السلام) فرمود: در كتاب و دستْ نوشتِ علىّ (عليه السلام) آمده است كه مدح و ستايش پيش از مسئلت و خواستن حاجت است، پس هرگاه خواستيد به درگاه خدا دعا كنيد، ابتدا ثناى او را بگوييد.
وى مىگويد به حضرت عرض كردم: چگونه ثناى خدا را بگويم؟ فرمود: مىگويى:
يا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ، يا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، يا مَنْ هُوَ بِالمَنْظَرِ الأَعْلى [وَ بِالأُفُقِ المُبينِ]، يا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ
- اى خدايى كه از رشتهى رگ گردن به من نزديكترى، اى كسى كه ميان انسان و قلبش حايل مىگردى و از او به او نزديكترى، اى كسى كه در تماشاگاه و منظر بلند [و در افق و كرانه آشكار] قرار دارى.
و نيز در روايت ديگر معاوية بن عمّار مىگويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مىفرمود: [راه دعا كردن اين است:] ابتدا بجا آوردن مدح و ثناى الهى، سپس اقرار به گناهان، آنگاه مسئلت كردن. به خدا سوگند هيچ بندهاى با وجود اصرار بر گناه، از گناه خارج نمىگردد، و هيچ بندهاى از گناه در نمىآيد مگر اينكه به گناه خويش اقرار و اعتراف كند.
و نيز در روايت ديگر، حلبى مىگويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: كنيزى دارم كه از آن خوشم مىآيد، ولى هر فرزندى از آن متولّد مىشود مىميرد، و اينك پسرى از آن متولّد شده كه شبها مىترسد، و مىترسم كه او نيز زنده نماند و بميرد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: چرا دعا نمىكنى؟ در پاسى از آخر شب برخيز و وضو بگير و حقّ تمام اعضا را در وضو كاملاً بجاآور، و نماز بگزار و نيكو انجام بده، و پس از نماز ستايش خدا را بكن، مبادا كه مدح و ستايش نكرده درخواست نمايى (و حضرت چند بار اين جمله را تكرار فرمود و دستور داد كه ابتدا مدح و ثناى خدا را بگويد) و پس از مدح و ستايش پروردگارت، بر پيامبر اكرم (صلى الله على و آله و سلم) صلوات بفرست، سپس حاجتت را بخواه، كه برآورده خواهد شد.
آيا نشنيدهاى كه رسول خدا(صلى الله على و آله و سلم) ديدند كه مردى نماز مىخواند، وقتى آن مرد نمازش را تمام كرد بلافاصله رو به درگاه خدا كرد و حاجتش را درخواست نمود، پيامبر اكرم(صلى الله على و آله و سلم) فرمود: اين بنده در انجام امر پروردگارش عجله و شتاب نمود.
و نيز بار ديگر ديدند كسى نماز مىخواند، هنگامى كه وى نمازش را تمام كرد، ابتدا پروردگارش را ستود، و پس از مدح و ثناى پروردگار بر پيامبرش(صلى الله على و آله و سلم) صلوات فرستاد. آنگاه پيامبر اكرم (صلى الله على و آله و سلم) دوبار فرمود: درخواست كن كه حاجتت برآورده مىشود.
البتّه اين در صورتى است كه دعا كننده در حال دعا، امر خويش را به خداوندى كه مالكِ امور اوست، واگذار ننموده و از او درخواست نكرده باشد كه هركدام از دو حالت (پنهانى و يا آشكارا دعا كردن) را كه مىخواهد در دل او قرار داده و به او افاضه كند، وگرنه اگر به صورت كامل صفت تفويض را داشته باشد، خداوند - جلّ جلاله - هر كردار و گفتارى را كه براى او مىپسندد، به او الهام مىفرمايد. و اين امرى است كه ما بالوجدان آن را دريافته، و عياناً بدان يقين و باور داريم.
در روايتى آمده كه حضرت ابى الحسن امام كاظم (عليه السلام) فرمود: يك بار پنهانى دعا نمودن، با هفتاد بار آشكار و در حضور مردم دعا نمودن برابر است.
و نيز در روايت ديگر آمده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: بزرگى ثوابِ دعا و تسبيح گفتن بنده بين خود و خدا را، جز خداوند - تبارك و تعالى - نمىداند.
و بالاخره در روايت ديگر، صفوان جمّال مىگويد امام صادق (عليه السلام) فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - اين امر [يعنى ولايت ائمّة (عليهمالسلام) ]را بر اهل اين گروه [يعنى شيعيان] به صورت نهانى واجب نموده، و هرگز آن را به صورت آشكارا نخواهد پذيرفت.
صفوان مىگويد امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرا مىرسد، رضوان يعنى گنجينهدار بهشت، مىبيند كه گروهى در بهشت هستند ولى از منظر او عبور نكردهاند و وى هنگام ورود به بهشت آنها را نديده است]، خطاب آنها مىگويد: شما چه كسانى هستيد و از كجا وارد بهشت شديد؟ حضرت فرمود: مىگويند: كارى با ما نداشته باش، ما گروهى هستيم كه در به صورت نهانى خدا را پرستيديم، و خداوند نيز ما را به صورت پنهانى داخل بهشت فرمود.
4 - پاكيزه بودن از مظالم بندگان در حال دعا.
چنانكه در روايت آمده كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - به عيسى بن مريم ((عليهماالسلام)) وحى فرمود كه به جماعت [و يا اشراف] بنى اسرائيل بگو: كه جز با قلبهايى پاكيزه و چشمان خاشع و دستهاى پاكيزه به خانهى من وارد نشوند، و به آنان بگو: دعاى هر كدام از شما را كه حتّى از يك نفر از مردم چيزى را به ظلم و ستم گرفته باشد، اجابت نمىكنم.
5 - معذور ندانستن ظالم در ظلم خود.
زيرا در روايت آمده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: هركس، ظالمى را به واسطهى ظلم و ستم او معذور بداند، خداوند شخصى را بر او مسلّط مىگرداند كه به او ظلم و ستم نمايد، و اگر دعا كند دعاى او مستجاب نمىگردد، و خداوند به واسطهى ستم كشيدنش به او پاداش نمىدهد.
6 - جبّار و سركش نبودن.
زيرا در روايت آمده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - به حضرت داود (عليه السلام) وحى نمود: به جبّاران و سركشان بگو، مرا ياد نكنند، زيرا هر بندهاى به ياد من باشد، من نيز از او ياد مىكنم، و اگر سركشان مرا ياد كنند، آنان را ياد كرده و لعنتشان نموده و از رحمتم دور مىگردانم.
7 - دعا با قلب پاك و نيّت صادق.
زيرا در روايتى كه عمر بن يزيد [يا: مزيد] مىگويد از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مىفرمود: مردى در بنى اسرائيل بود، كه به مدّت سه سال به درگاه خداوند دعا مىكرد كه پسرى به او بدهد. وقتى ديد كه خدا دعايش را مستجاب نمىفرمايد، گفت: اى پروردگار من، آيا از تو دورم و به من گوش فرا نمىدهى، يا به من نزديكى، پس چرا جوابم نمىدهى؟
حضرت فرمود: كسى به خواب او آمد و به او گفت: مدّت سه سال است كه با زبان بد و دشنام دهنده، و قلب متكبّر و ناپاك، و بدون اينكه نيّتت صادق باشد، خدا را مىخوانى، پس از اينها دست بكش تقواى الهى را در دل پيشه كن، و نيّتت را نيكوگردان.
حضرت فرمود: آن مرد چنين كرد و سپس به درگاه خداوند دعا نمود، و پسرى براى او متولّد شد.
8 - دعا نكردن، دربارهى دفع ستمى كه مثل آن را به ديگرى روا داشته باشد.
زيرا در روايتى علىّ بن سالم مىگويد از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مىفرمود: خداوند - تبارك و تعالى - فرمود: به عزّت و عظمتم سوگند، دعاى هيچ ستمديدهاى را دربارهى ستمى كه به او شده، در حالى كه به احدى مشابه آن ستم را نموده باشد، مستجاب نمىگردانم.
9 - پرهيز از گناه بعد از دعا، تا مبادا گناهانش او را از نيل به آرزويش باز دارد.
چنانكه در روايت آمده كه امام باقر (عليه السلام) فرمود: همانا بنده، حاجتى از حوايج دنيوى را از خداوند - تبارك و تعالى - درخواست مىكند، و خداوند مىخواهد كه تا مدّت زمان مشخّص (نزديك يا دور) آن حاجت را برآورد، سپس بنده در همان زمان گناهى را مرتكب مىشود، پس خداوند به فرشتهاى كه براى برآوردن حاجت او گماشته شده مىفرمايد: حاجت او را برآورده مكن و او را از آن محروم گردان، زيرا او متعرّض خشم و غضب من شد، و از مستحقّ محروميّت گرديد.
10 - توبه از گناهان و صلاح و صدق در حال دعا.
زيرا در روايتى عثمان بن عيسى به نقل از برخى از اصحاب امام صادق (عليه السلام) آورده كه به حضرت عرض كردم: دو آيه در كتاب خدا هست كه من تأويل آنها را نمىدانم. حضرت فرمود: آن دو كدامند؟ عرض كردم: فرمايش خداوند متعال كه مىفرمايد: أُدْعُونى، أَسْتَجِبْ لَكُمْ.(71)
مرا بخوانيد، تا [دعايتان را] براى شما اجابت كنم.)
و من دعا مىكنم و مستجاب نمىگردد.
حضرت فرمود: آيا مقصودت اين است كه خداوند - تبارك و تعالى - خلف وعده مىنمايد؟ عرض كردم: خير.
فرمود: آيهى ديگر كدام است. وى مىگويد: عرض كردم: گفتار خداوند متعال كه مىفرمايد: وَما اَنْفَقْتُمْ مِنْ شَىْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ، وَ هُوَ خَيْرُ الرّازِقينَ.(72):
(و هرچه انفاق كنيد، خداوند عوض و جانشين آن را [به شما] برمىگرداند، و او بهترين روزى دهندگان است.)
و من انفاق مىكنم و عوض و جانشين آن را نمىبينم.
حضرت فرمود: آيا منظورت اين است كه خداوند خلف وعده نموده؟ وى مىگويد: عرض كردم: خير. فرمود: پس چه؟ عرض كردم: نمىدانم. فرمود: ليكن من - ان شاء اللَّه تعالى - براى تو بيان مىكنم.
توجّه داشته باش اگر شما از دستورات خداوند اطاعت مىكرديد و سپس دعا مىنموديد، مسلّماً خداوند دعاى شما را مستجاب مىفرمود، ولى مخالفت و نافرمانى خدا را مىكنيد لذا دعايتان را مستجاب نمىنمايد.
و امّا اينكه گفتى: انفاق مىكنيد و جانشين آن را نمىبينيد، بدان كه اگر شما مال را از راه حلال به دست آورده و سپس در راه حقّ و مواردِ درست انفاق مىنموديد، هيچ كس دِرْهَمى انفاق نمىكرد مگر آنكه خداوند عوض آن را به او برمىگرداند.
و اگر از سمت و سو و جهتِ دعا او را مىخوانديد، حتماً دعاى شما را اجابت مىنمود، اگرچه نافرمان و گناهكار باشيد.
وى مىگويد، عرض كردم: روش و جهتِ دعا چيست؟ حضرت فرمود: هنگامى كه نماز واجب را بجا آوردى، خدا را ستوده و او را به بزرگى ياد نموده و با تمام توان مدح و ثنايش را مىگويى، و بر پيامبر اكرم (صلى الله على و آله و سلم) صلوات فرستاده و در صلوات بر او نهايت كوشش را مىنمايى، و گواهى مىدهى كه حضرتش، رسالت خويش را به خوبى تبليغ نموده، و بر ائمّه هدى (عليهمالسلام) درود مىفرستى.
بعد از ستايش و ثناى خداوند و صلوات بر پيامبر اكرم(صلى الله على و آله و سلم)، عطايا و نيكيهاى خداوند نسبت به خود را يادآور شده و نعمتهاى او را ذكر مىكنى، آنگاه خدا را ستايش نموده و او را بر تمام اين امور شكرگزارى مىكنى، و بعد به تك تك گناهانت اعتراف نموده و به آنها و يا به هر كدام كه به ياد دارى اقرار نموده و به گناهانى كه از يادت رفته و بر تو پوشيده است به صورت اجمالى اقرار كرده و از تمامى گناهانت به درگاه خداوند توبه مىكنى، و تصميم مىگيرى كه هرگز به سوى آنها بازنگردى، و با حالت پشيمانى و نيّت صادق و احساس هراس و اميدوارى، از تمامى گناهانت طلب آمرزش مىكنى. و بخشى از گفتارت اين باشد كه:
أَللّهُمَّ، إِنّى أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبى، وَ أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ، فَأَعِنّى عَلى طاعَتِكَ، وَ وَفِّقْنى لِما أَوْجَبْتَ عَلَىَّ مِنْ كُلِّ ما يُرْضيكَ، فَإِنّى لمْ أَرَ أَحَداً بَلَغَ شَيْئاً مِنْ طاعَتِكَ إِلاّ بِنِعْمَتِكَ عَلَيْهِ قَبْلَ طاعَتِكَ؛ فَأَنْعِمْ عَلَىَّ بِنِعْمَةٍ أَنالُ بِها رِضْوانَكَ وَالْجَنَّةَ.
- خداوندا، از گناهانم به درگاه تو پوزش مىخواهم، و از تو طلب آمرزش نموده و به سوى تو توبه مىكنم، پس مرا بر طاعت و فرمانبرى از خود يارى فرما، و بر هر عمل كه موجب خشنودى توست و بر من واجب نمودهاى، مؤفّقم گردان، زيرا من هيچ كس را نديدهام كه به چيزى از اطاعتت نايل شده باشد، مگر اينكه تو پيش از آن طاعت، نعمتت را بر او ارزانى داشتهاى، پس نعمتى را بر من ارزانىدار كه به واسطهى آن به خشنودى و بهشتت نايل گردم.
سپس بعد از همهى اينها، خواستههاى خويش را مسئلت مىكنى، و من اميدوارم كه - ان شاء اللّه تعالى - خداوند تو را محروم برنگرداند.
توضيح دو نكته پيرامون حديث گذشته
الف - توضيح فرمايش مولايمان امام صادق - صلوات اللّه عليه - كه فرمود: اگر از جهت و سمت و سوى دعا خدا را بخوانيد، مسلّماً دعايتان را اجابت مىنمايد، اگر چه گناهكار باشيد، اين است كه هرگاه بنده در حالى كه گناهكار است، خداوند - جلّ جلاله - را بخواند، خداوند دعاى او را استجابت مىكند؛ ولى استجابت دعايش به تأخير مىافتد؛ زيرا از سويى خداوند - جلّ جلاله - از بندهاش مىخواهد كه توبه نموده و گناهان را ترك كند، و از سوى ديگر بنده مطالبى را با دعا از خدا درخواست مىنمايد. و وقتى امر چنين باشد، خداوند - جلّ جلاله - با زبان حال به بنده مىگويد: من از تو چيزى را كه حقّ من است - يعنى توبه - را مطالبه مىنمايم، و تو با دعا چيزى را كه حقّ تو نيست از من درخواست مىكنى، پس وقتى تو چيزى را كه من از تو مىخواهم و حقّ من است، به من نمىدهى، چگونه تعجّب مىكنى كه من در برابر كيفر خوددارى كردن تو از دادن آنچه كه من از تو درخواست نمودم، از دادن چيزى كه تو از من مىخواهى و حقّ تو نيست خوددارى كنم؟!
ب - توضيح گفتار امام صادق (عليه السلام) پيرامون فرمايش خداوند - جلّ جلاله - كه فرمود: اگر روزى را از راه حلال به دست آورده و در راه حقّ و موارد درست انفاق مىنموديد، خداوند عوض آن را به شما برمىگرداند.، آن است كه اگر بنده چيزى را براى هواى نَفْس خويش كسب كند و خرج كند، و نيّتش از اين كسب و هزينه كردن معاملهى با خداوند - جلّ جلاله - و امتثال امر او نباشد، گويى كه ارادهى خداوند - جلّ جلاله - و حكمت او را در تدبير بندگان و مخلوقات بركنار نگاشته، پس چگونه عوض انفاق او بر عهدهى خداوند - جلّ جلاله - باشد؟ زيرا تنها در صورتى ضمانت آن بر عهدهى خداوند - جلّ جلاله - خواهد بود كه بنده به خاطر امتثال امر الهى كسب نموده و به امر خدا در طاعت او انفاق كند.
11 - حضور قلب، و تمايل نداشتن به دنيا.
زيرا در روايتى آمده كه: حضرت موسى (عليه السلام) بر روستايى از روستاهاى بنىاسرائيل مىگذشت، ديد كه توانگران آنان در حالى كه لباسهايى بافته شده از مو پوشيده، و خاك بر سرشان مىريزند، و بپا ايستادهاند، و به درگاه پروردگار اشك بر گونههايشان جارى است، از روى ترحّم و دلسوزى برايشان گريست، و به درگاه پروردگار عرض كرد: اى معبود من، اينان بنى اسرائيل هستند كه بسان كبوتر سخت مىگريند و ناله سر مىدهند، و همچون گرگ زوزه مىكشند، و همانند سگ عوعو مىكنند.
خداوند به او وحى فرمود كه: چرا چنين مىكنند؟ آيا به خاطر اينكه گنجينهى من تمام شده است، يا اينكه داراييها و عناياتم اندك شده، يا من مهربانترين مهربانها نيستم؟ ليكن به اطّلاع آنان برسان كه من به آنچه كه در دلهايشان است آگاهم، آنان مرا مىخوانند در حالى كه دلهايشان از من غائب، و به دنيا مايل است.
12 - عدم غفلت و اشتغال نداشتن به امور بيهوده.
زيرا در حديث آمده كه پيامبر اكرم(صلى الله على و آله و سلم) فرمود: در حالى كه به اجابت دعا يقين داريد دعا كنيد، و بدانيد كه خداوند هرگز دعاى كسى را كه قلبش غافل و مشغول به لهو و امور بيهوده باشد، مستجاب نمىفرمايد.
13 - ترك نكردن امر به معروف و نهى از منكر.
زيرا در روايت آمده كه پيامبر اكرم (صلى الله على و آله و سلم) فرمود: بىگمان يا امر به معروف و نهى از منكر خواهيد نمود، و يا خداوند اشرار و بدهايتان را بر نيكانتان مسلّط خواهد نمود، و در اين هنگام نيكانتان دعا خواهند نمود ولى دعاى آنان مستجاب نخواهد شد.
14 - نفرين نكردن بر دوست.
زيرا در حديث آمده كه رسول خدا(صلى الله على و آله و سلم) فرمود: از خدا خواستم كه نفرينِ دوست بر دوست خويش را مستجاب نگرداند.
15 - پاكيزگى خوراك و پرهيز از حرام خورى.
زيرا روايت شده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: هرگاه كسى از شما خواست كه دعايش مستجاب شود، كسب خويش را پاكيزه نموده، و از مظالم مردم خارج شود، و به راستى كه دعاى بندهاى كه در شكمش مال حرام است، يا در نزد او مظلمهاى براى احدى از بندگان خدا است، به سوى خدا بالا نمىرود و مستجاب نمىگردد.
و نيز در روايتى آمده پيامبر اكرم (صلى الله على و آله و سلم) فرمود: هرگاه خوراك دعا كننده حرام باشد و غذاى حرام مصرف كند، كى دعاى او مستجاب مىگردد؟!
16 - داشتن انگشترى نقره با نگين فيروزه.
زيرا در حديث آمده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: رسول خدا(صلى الله على و آله و سلم) فرمود خداوند سبحان فرمود: به راستى كه من شرم دارم دست بندهاى را كه در آن انگشترى فيروزه است و به سوى آسمان بلند كرده، نوميد برگردانم.
17 - داشتن انگشترى عقيق.
روايت شده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: هيچ كف دستى محبوبتر از كف دستى كه در آن انگشترى عقيق باشد، به سوى خداوند - عزّوجلّ - بلند نشده است.
18 - دعا نكردن پيرامون قطع ارتباط با خويشاوندى كه قطع آن جايز نيست.
زيرا در اعمال شب نيمه شعبان و غير آن روايت و ارادت كه: دعا در آن شب مستجاب مىشود، مگر دعاى كسى كه قطع ارتباط با خويشاوندان خود نموده، و يا دربارهى آن دعا نمايد.
19 - در نظر داشتن مقصود خداوند - جلّ جلاله - از دعا و مقدّم داشتن آن بر خواست خود.
به عنوان مثال: وقتى بيمار شد، مقصودش از دعا كردن براى تندرستىاش، صرف زنده ماندن براى خواستههاى نفسانى زودگذر و دنيايى كه او را از آخرتش باز مىدارد، نباشد؛ بلكه براى اين دعا كند كه بر اساس ارادهى خداوند - جلّ جلاله - كه همان طاعت و عبادت اوست، زنده بماند.
و مثال ديگر اينكه: وقتى فرزند و يا كسى كه در نزد او عزيز است بيمار شد، دعا كردنش براى تندرستى آنان، به خاطر ميل نفسانى خود به زنده ماندن آنان در امورى كه به مصلحت آنهاست، يا لذّت و شيرين كامى خود، يا براى اينكه مبادا كسى به او شماتت كند، و مقاصدى از اين قبيل نباشد، بلكه دعايش براى تندرستى آنان بدين منظور باشد كه ايشان بر اساس طاعت و اراده و نظام حكمت خداوند - جلّ جلاله - پايدار و زنده باشند.
ناگفته نماند كه: ممكن است براى برخى به محض اطّلاع از شرايط اجابت دعا كه يادآور شديم، زود حالت يأس دست دهد، يا بر بعضى از اين روايات طعن و خرده بگيرند.
پس توجّه داشته باش كه اينها همگى شرايطِ دعايى است كه:
الف - مسلّماً مستجاب مىشود.
ب - يا بزودى مستجاب شده و ثمره مىدهد.
ج - يا درست همان چيزى كه درخواست مىشود و نه عوض آن، حاصل مىشود.
د - يا تنها كسى كه حاجتِ بسيار دارد، نيازمند اين همه احتياط كارى است.
ه - يا توجيههاى ديگر از اين قبيل كه سازگار با تصديق اين روايات باشد.
وگرنه مسلّماً مىدانيم كه خداوند متعال دعاى ابليس را با وجود اصرار بر گناه، و نيز دعاى افراد بسيارى را كه هنگام دعا كردن تمام اين شروط را نداشتهاند اجابت فرموده است.
و در هر حال، سزاوار است كه انسان هنگام مناجات، در تحصيل اين شروط بكوشد، جهت به برآورده شدن حاجت - ان شاء اللّه تعالى. - احتياط كارى نموده باشد.
70) انفال (8) : 2.
71) غافر (40): 60.
72) سبأ (34): 39.