پس از طى مراحل تصحيح علمى متوجه مىشويم كه تا چه اندازه ذهنيات تصحيحگران قياسى، التقاطى، ذوقى و از اين دست كه داورى درباره زيبايى، شيوايى، تناسب و بهتر بودن يك سروده يا قرائت را مبناى تصحيح اثر يك نويسنده يا ديوان يك شاعر قرار مىدهند، نادرست است و خلاف آن به اثبات مىرسد.
به طور خلاصه پس از دستيابى به سخن يك مؤلف يا سرودههاى يك شاعر، نتيجه مىشود:
چنين نيست كه همه نوشتهها يا سرودههاى دانشمندان، نويسندگان و سخنسرايان لزوما بهترين باشند.
سهو و خطا به دانش و انديشه و قلم غيرمعصومان راه دارد.
هنوز معانى و مفاهيمى در متون كهن هست كه دانش ما به آنها دسترسى ندارد.
برخى آثار، داراى نسخه بدل مؤلف يا شاعر، و همه متعلق به اويند.
نه هرچه متناسب با انديشه و بيان يك مؤلف يا شاعر است از اوست و نه هرچه اينگونه نيست از او نيست.
از ويژگيهاى تصحيح علمى يكى اين است كه در دنياى مجهولات تازه را به روى پژوهشگر باز مىكند و او را به تكاپوى بيشتر وا مىدارد و زمينه كشف معلومات تازه را براى او فراهم مىآورد، به خلاف روشهاى ديگر كه اغلب مانع ظهور و بروز حقيقتاند.
مثلا برخى مصححان با اين ذهنيت كه براى هر عنصر زبانى در متون كهن، بايد شاهدى در لغتنامههاى موجود باشد، راه يافتههاى نو را بر خود مىبندند، زحمت جستوجوى معنى به خود نمىدهند و در متون كهن تغيير پديد مىآورند.
براى نمونه، شايد نتوان براى واژه حَصينى، معادلى يا توضيحى در واژه نامهها يافت اما كافى است مراجعهاى شفاهى يا در صورت امكان، كتابخانهاى به گويشهاى محلى كشور داشته باشيم تا بسيارى واژههاى رايج در گذشته، نامكتوب در فرهنگها و مورد استفاده در گويشهاى محلى را بيابيم و مثلا متوجه شويم كه همين واژه، نام ظرفى است استوانهاى شكل و اغلب سفالين و تقريبا به شكل و اندازه تشتهاى كوچك، با كاربردهاى گوناگون.
يا ممكن است واژه پيشينى را با معنى مناسب متن در فرهنگنامه نبينيم اما به قرينه عبارت بتوانيم دريابيم كه تلفظى ديگر براى پيشانى است.