پس از گذراندن كليه مراحل تصحيح و پس از تصحيح املايى، مواردى است كه به خاطر رسمالخط، حتى تصحيح املايى چارهساز نيست و نمىشود تصميمگيرى كرد. به عبارت ديگر، طرفين انتخاب، از نظر تصحيح املايى علىالسويه هستند. در اينجاست كه تصميم با بحثهاى علمى و ادبى از طريق ارائه استدلالها، شواهد، قراين و غير آنهاست.
نكتهاى در اينجا حايز كمال اهميت است و آن اينكه روش بحث در تصحيح قياسى و التقاطى را كه آن همه در عدم طريقيت آنها براى وصول به سخن مؤلف و به عبارت ديگر در تصحيح نبودن آنها سخن گفتيم چرا در اينجا به كار مىبريم.
پاسخ دشوار نيست: فرق است ميان اينكه مبناى تصحيح، ذوقى، قياسى، التقاطى و از اين قبيل باشد و از آغاز و در مبنا به كار رود تا اينكه مبناى تصحيح، علمى و براساس پشتوانهها باشد و انتخاب بر پايه آن صورت پذيرد ليكن رسمالخط قرائت برگزيده با روشى ديگر و از سر ناچارى انتخاب شود. در حقيقت، تصحيح، مراحل انتخاب خود را براساس پشتوانهها گذرانده است و اينك ترديد در اين است كه متن را چگونه بايد خواند. و اين خواندن در هر دو صورت با رسمالخط كهن يكسان است ولى رسمالخط امروزين و لزوم نقطه گذاريهاى متن، ما را وادار به انتخاب بر اساس معنى مناسب مىكند و يافتن اين معنى مناسب جز از طريق مقايسه با ديگر عناصر جمله، عبارت يا بيت و استفاده از اطلاعات ادبى و علمى و در صورت لزوم مراجعه به ترجمه يا مقايسه با مأخذ متن يا اصل آيات و روايات امكانپذير نيست. در اينجا كار روش قياسى و التقاطى جز اين نيست كه تعداد نقطهها يا سركجها يا اعراب كلمه يا وصل و پيوست كلمات يا جايگاه مكث را در عبارت تعيين كند، آن هم تنها در صورتى كه هيئت كلمه مشخص شده است.
براى نمونه، همه نسخههاى مأخذ ما (جز ب) چنين دارند: اياك أن تدركك الصرعه عند العزه
و ب راوى الغزه است.
با توجه به اينكه ترجمه اين كلمه غفلت است، پس العزه نمىتواند درست باشد و صحيح آن الغره است و از كثرت پشتوانه معلوم مىشود كه جابهجايى نقطه در دستخط مؤلف و اشتباه قلمى او اين اشتباه را براى كاتبان پيش آورده است.
اما با تمام قوت استدلالهايى مشابه، درباره ضعف اينگونه مباحث در اثبات انتساب به مؤلف، همين بس كه گاه واقعا نمىتوان به يقين گفت كدام يك از طرفين، سخن مؤلف است و كدام نيست.
بنابراين بهتر است در اين زمينه جانب احتياط را فرو نگذاشت و به ويژه در مواردى كه هر دو يا چند صورت، متحمل معنايى مناسباند، از درج علايمى براى مكث و غيره خوددارى كرد و در موارد مربوط به سركج، نقطه و غيره، مورد ديگر را نيز در حاشيه ذكر نمود. مانند:
صورت مورد ترديد صورت درست ديگر
شاخها شاخهها
شرارها شرارهها
لوحها لوحهها
پيشتر و بيشتر بيشتر و بيشتر
بيش از ديگران پيش از ديگران