بيگمان آنها كه در پى تصحيح اثر يك نويسنده يا شاعر براساس روش بهگزينى و انتخاب و ارائه قرائت بهترند بر اين نيستند كه گزينش آنها سخن مؤلف نيست؛ بلكه ميان انتخاب دلپسندتر و مطلوبتر از يك سو و سخن مؤلف از سوى ديگر، ملازمه و ارتباطى منطقى به اين صورت قائلاند:
آ) اين قرائت بهترين است.
پس
ب) اين قرائت از مؤلف است.
براى بررسى اشكالهاى منطقى اين روش، بايد گزارههايى كه به آ منتج مىشوند و گزارههايى ديگر كه آ را به ب مىرسانند بررسى شوند. اين گزارهها عبارتاند از:
1) اين قرائت به نظر من (/ ما) بهترين است.
2) هر قرائت كه به نظر من (/ ما) بهترين باشد به نظر ديگر معاصران نيز بهترين است.
3) هر قرائت كه به نظر ما بهترين باشد در عصر مؤلف نيز بهترين است.
4) هرچه در عصر مؤلف (نيز) بهترين باشد در واقع بهترين است.
پس
آ) اين قرائت بهترين است.
5) هر يك از قرائتهاى موجود كه بهترين است مؤلف آن را گفته، زيرا مؤلف همواره گوينده بهترينهاست (گزاره ب).
{به جاى گزارههاى 4 و 5 مىتواند گزاره 6 باشد:
6) هرچه در عصر مؤلف (نيز) بهترين باشد مؤلف آن را گفته است، زيرا مؤلف همواره گوينده بهترينهاى زمان خويش است.}
و اما اشكالهاى اين گزارهها:
1) گزاره 1، با فرض راستگو بودن مدعى (/ مدعيان)، راست است اما ممكن است در آينده نظر مدعى (/ مدعيان) تغيير يابد.
2) در گزاره 2 از كجا معلوم كه ديگر معاصران اهل نظر نيز با مدعى (/ مدعيان) همسخن و همعقيده باشند و آن قرائت را بهتر بدانند؟ كه در واقع نيز چنين همنوايى وجود ندارد.
3) اثبات گزاره 3 مستلزم اين ادعاست كه (اول): زمان ما و زمان مؤلف از نظر بهترينها يكسان است، يا (دوم) اين ادعا كه: ( بهترينها (و تشخيص آنها) وابسته به زمان و مكان نيستند، يا (سوم) اينكه ما بهترينهاى عصر مؤلف را همواره مىتوانيم تشخيص دهيم.
ادعاى اول و دوم مورد تأييد هيچ يك از اهل فضل و دانش نيست. ادعاى سوم را نيز هر پژوهشگرى با اندك تأمل مىتواند رد كند، زيرا بررسى در متون كهن و مقايسه آن با اطلاعات موجود كه در دسترس ماست نشان مىدهد كه هنوز نقاط و نكات كشف ناشده و ناشناختهاى در آثار مكتوب گذشته ما هست كه براى درك يا تعبير و تفسير آن به آگاهيايى بيشتر نياز داريم.
4) گزاره 4 نيز با توجه به اصل تطور و تحول زبان و عناصر زيبايى شناختى آن در هر عصر مردود است. اصولا تعيين معيارهايى همهزمانى براى زيبايى شناسى زبان، اگر غير ممكن نباشد، بسيار دشوار است.
5) بررسى گزارههاى 5 و 6 نياز به پاسخ اين پرسش مهم دارد: آيا هر سخن اين مؤلف بهترين است؟
براى مزيد آگاهى بايد گفت هيچ عالم، دانشمند، فيلسوف، اديب يا شاعر فهيم، مدعى اين نيست كه آنچه از زبان و قلم او تراويده است نياز به اصلاح و بهبود ندارد. رسم نويسندگان و شاعران بزرگ بر اين بوده است كه در صورت مجال، نوشتههاى خود را گاه بارها وارسى و اصلاح مىكردهاند.
حتى همان نسخههاى اصلاح شده مؤلف را نيز به يقين نمىتوان گفت كه حرف آخر و قول فصل است. به هر حال بسيار طبيعى است كه مؤلف يا مجال اصلاح برخى آثار خود را نيافته است و يا اگر يافته باشد ذهن وى، بيش از آنچه از او در دست ماست، بر اين امر يارى نكرده است.
ملاحظه مىشود كه هيچ راهى منطقى از بهگزينى در ميان روايت نسخهها به سوى سخن مؤلف وجود ندارد و هيچ ملازمهاى بين اين دو برقرار نيست و هر گام براى برقرار كردن ارتباطى اين چنين، با اشكالهاى اساسى و كمرشكن روبهروست.
به اشكالى ديگر در بند بعد اشاره شده است.