بر اساس رهنمودهاى قرآن و حديث، عوامل زير بر ذهنيت هر عالم بزرگ شيعى دوران صفوى نسبت به صفويان حاكم بوده است:
1. رهبرى حكومت حق از آن معصوم است و بس. جز اين، همه دولتها، كم يا بيش عناصرى از باطل را در خود دارند.
2. قيام شيعه بايد به رهبرى معصوم باشد. چه، اگر هنگام قيام است كه بايد امام قائم بيايد؛ و اگر نيست، قيام كورِ نارس و شهادت بدون بينش، جز شكست و خوارى چيزى براى شيعه به ارمغان نخواهد آورد. اينجا تنها عالم شيعى، طلاب علوم دينى و مؤمناناند كه ضرر مىبينند.
3. ديگر حكومتها همه باطلاند و شيعه بايد در اين حكومتها، مواضعى را اتخاذ كند كه امامان معصوم در دولت جور داشتند. آنان مىكوشيدند بيشترين پيام را برسانند، كمترين تلفات را بدهند و بيشترين اصلاحات را به عمل آورند، ضمن اينكه مواضع خود را مستحكمتر مىكردند.
4. قيام عليه حكومت و براندازى آن وابسته به شرايط، زمينهها و پيشنيازهايى است: آموزش و تبليغ، تربيت نيروهاى شايسته و كاردان و صالح، طرح براى حكومت، نارضايى عمومى، بسيج تودهها، تجهيز امكانات و... .
5. انديشه حكومت اسلامى در غيبت معصوم، يا انديشه حكومت فقيهان در ذهن عالم صفوى نبوده است. اين انديشه در دوران قاجار پديد آمد. پيش از اين، فقيهان، محدوده اختيار خود را تا حدى مىدانستند كه به حكومت مربوط نشود يا از سوى حكومت به آنان تفويض شود.
6. نسبت به حاكم جور نبايد موضع ستيز داشت. در اين صورت جز بند و زنجير و قتل و كشتار بيفايده به دست نخواهد آمد. بايد موضع اصلاح گرفت و طبق دستور خداوند به موسى و هارون درباره رفتار با فرعون، با حاكم از قول لين (گفتار نرم) بهره برد: باشد كه... به فرموده خداوند ... به خويش آيد يا {از كار خود} بيمناك شود(1) بنابراين بايد احترامات متقابل و تعارفات معمول ميان عالمان و حاكمان محفوظ بماند.
7. امر به معروف و نهى از منكر به شرط احتمال تأثير است. هرچه با حفظ موضع و پرهيز از آلودگى، نزديكى عالمان به حاكمان بيشتر باشد و آنان بر حاكمان بيشتر نفوذ داشته باشند، احتمال تأثير امر به معروف و نهى از منكر بر حاكمان اطرافيان آنها، مقامهاى حكومتى و مردم بيشتر مىشود و در واقع بر قدرت عالمان و ترويج دين مىافزايد.
8. در بيرون از مرزهاى صفوى، جز خوارى، دربهدرى، فقر، تنهايى و احتمالا كشته شدن به جرم تشيع، خبرى نيست.
9. در داخل مرزهاى حكومت صفويان، عالمان، دانشمندان، هنرمندان، فن آوران و اديبان شيعى را تكريم مىكنند و به آنها امكانات كار و تدريس و تبليغ و مقررى ثابت مىدهند. رفاه نسبى نيز در ميان عموم حكمفرماست. كسى انگيزه و دليلى براى مخالفت با حكومت نمىبيند. حكومت مزاحم مردم نيست.
10. پس از قرنها دشوارى، شيعه داراى حكومتى شده است. دشمن خارجى نيز كه هم چشم طمع به سرزمين دارد و هم تيغ تيز براى شيعيان، در كمين است. تضعيف حكومت صفوى فايدهاى جز گشودن راه دشمن مذهب و ميهن ندارد.
11. مىتوان با حكومت هيچ كارى نداشت. نزديكى با حكومت هزاران خطر و مسئوليت دارد: توجيه حكومت ستم يا ستم حكومت، احتمال آلودگى به فساد و تملق، چشمپوشى از بسيارى خطاها يا ستمها، خوردن لقمه حرام، همنشينى با اراذل و اوباش دربارى، هتك حرمت عالم در صورت مخالفت در ميان آن همه موافق، توقعاتى كه حكومت در برابر تسهيلات اعطايى دارد، و... .
12. گرچه مفاسد قرب پادشاهان بسيار است اما فوايدى نيز با خود دارد: دريافت هزينه سنگين نسخهبردارى و تكثير كتاب، پخش كتاب در سرزمينهاى گوناگون، گشودن گرهى از كار مؤمنى، توصيهاى به مقامى براى رعايت حال كسى، پيشگيرى از ستمى، رفع ظلمى، گرفتن اختيار براى فعاليتهاى اصلاحى و تبليغى،... . و اينها در نزد خداوند بسيار ارزشمندند. مگر ائمه به همين دلايل و به خاطر حفظ جان شيعيان، كسانى را رخصت نمىدادند كه در دستگاه حكومت ستم، صاحب مقام و موقعيت و - به اصطلاح - عامل نفوذى باشند؟
13. اگرچه حكومت، تنها شايسته آن رهبرانى است كه خطا نكنند، اما اين حكومت، شيعى است. او در واقع مدافع ائمه معصوم و حافظ جان و حامى شيعيان است. در تبليغ مذهب شيعه مىكوشد. از همه عالمان عاجزانه و محترمانه دعوت كرده است كه بيايند و او را در تشكيل حكومتى كه مورد رضاى خدا باشد يارى و راهنمايى كنند. او بسيارى توصيهها را به كار مىبندد.
مگر كار ما تبليغ دين و گسترش مذهب نيست؟ اين موقعيتى است كه خداوند در اختيار ما قرار داده است. در واقع اين حكومت مىتواند ابزار ترويج و گسترش شيعه و بازوى اجرايى روحانيت باشد و خود نيز چون مىخواهد. اگر او را راهنمايى و كمك نكنيم، فردا چه عذرى در پيشگاه پروردگار و پيشوايان دين
1- قرآن كريم، سوره طه (20)، آيه 44.
خواهيم داشت؟
14. نزديكى با حكومت و تقرب با پادشاهان كارى دشوار، حساس و اغلب مايه تهمت و بدنامى در ميان عموم مردم و مقدس مآبان است. در مقابل، اغلب مردم كار آسان و بىمسئوليت كنارهگيران و زاهدان را مىستايند. اما آيا بايد مقبوليت عام و خاص را برخدمت به دين و كسب رضاى خدا ترجيح داد؟
15. گرچه اين حكومت، مدعى تشيع و ترويج دين است اما با شواهدى مىتوان گفت كه تشيع را ابزار قدرت قرار داده است. پادشاهانش اهل شراب و عيش و عشرتاند. محكومان را به روشهاى غيراسلامى مجازات مىكنند. تصوف را وسيله گردآورى ارادتمند و فدايى براى خود قرار دادهاند. دست به كشتن كسانى مىزنند كه احكام اسلامى آنها كشتن نيست. همان حكومت جور است كه نقاب تشيع بر چهره زده است.
16. بايد به آينده انديشيد؛ به گردآورى ميراث تشيع؛ به ترويج دين و مذهب؛ به قدرت شيعه در برابر اهل سنت؛ به گسترش معارف دينى و بازسازى آنها؛ به تأليف، ترجمه، گردآورى، شرح وتفسير؛ به نسخهبردارى، تكثير و توزيع كتاب در جهان تشيع. حكومتها مىروند اما اينها مىمانند.
بايد از امكانات حكومت براى اين مقاصد بزرگ بهره برد.
17. ممكن است اين حكومت نيز از ديدگاهى، مانند حكومتهاى غيرشيعى باشد اما از موضعى كه گرفته است مىتوان بهره برد. مىتوان از آن اختيارات گرفت. مىتوان در حد توان براى همكارى با آن شرط گذاشت. مىتوان در حد مقدور و وسع خويش به اصلاحگرى - هرچند ناچيز - پرداخت. مىتوان اگر ممكن نباشد، به اندرون پادشاهان و رفتارها و منشهاى فردى آنها كارى نداشت. مىتوان اگر ممكن شد، به برخى رفتارهاى اجتماعى شاهان اعتراضى هرچند خفيف كرد.
مىتوان بدون پاگذاشتن به روى خطوط قرمز حكومت، در ديگر نقاط تأثير نهاد. اگر در جايى كارى نتوان كرد، آنگاه سكوت مشروع است و تكليفى نيست.
18. بايد منتظر ظهور مصلح كل باشيم اما به ما دستور ندادهاند كه بگذاريم همه چيز خراب شود تا امام زمان آن را درست كند. به عكس، امر به تبليغ، ترويج و اصلاح، شامل دوران غيبت نيز مىشود.
19. فرض كنيم حكومتى بىاعتنا به دين است. اگر بتواند عدالت و امنيت را برقرار كند، چه دليلى براى مخالفت با آن داريم؟
20. در فقه، بابى است به نام تولى عن الجائر (پذيرش منصب رسمى از سوى حاكم ستمگر). در اين باب بحث در اين مىشود كه پذيرش فرد مؤمن، منصبى را از حاكمى كه مقبول شرع نيست، چه زمان حرام، چه زمان مستحب و چه هنگام واجب است. اين استحباب. يا وجوب، وابسته به امكان امر به معروف و نهى از منكر خواهد بود. بر فرض كه صفويه ستمكار باشند، اگر بتوان امر به معروف و نهى از منكر و گرهى از كار مسلمانان گشود، پذيرش منصب از سوى آنان اگر واجب نباشد مستحب كه هست.
طبيعى است كه با اين ملاحظات، عالمان بزرگ معاصر صفويان، يكى از دو موضع را اتخاذ كنند، همانگونه كه چنين نيز كردند:
1) ارتباط با دستگاه حكومت، بهرهگيرى از امكانات حكومتى براى تبليغ و ترويج دين و مذهب، ارائه رهنمود يا هشدار به حكومت، فعاليتهاى اصلاحى در حد ممكن، سكوت در مواردى كه كارى نمىشد كرد، حفظ احترامات و تعارفات لازم ميان عالمان و حكومت، حفظ و ارتقاى حرمت روحانيان، خدمت به مردم.
2) دورى از حكومت، نيفكندن خويش در شبهه به خاطر احتمال موازى وجوب و حرمت، بركنار ماندن از خطرات تقرب پادشاهان، بخشيدن عطاى حكومت به لقاى آن.
به خاطر اين دو ديدگاه بود كه حتى برخى عالمان خارج از محدوده حكومت صفوى به ايران آمدند و در مقابل، برخى عالمان ايرانى، كمترين ارتباطى با صفويان برقرار نكردند و كناره گرفتند.
مجلسى، پدرش، استادانش و استادان پدرش از آنها بودند كه گزينه نخست را انتخاب كردند.
به عبارت بهتر، آنها دست حكومت را پس نزدند، دعوتش را رد نكردند، منصبى را كه به آنها پيشنهاد شده بود پذيرفتند و راه خدمت را با همه دشواريها، خردهگيريها و تهمتهايش برگزيدند.
در كنار اين اختلاف نظرها، اين نتيجه مشترك طبيعى است كه اكثر عالمان دوران صفوى - چه نزديكان با حكومت و چه كنارهگيران از آن - توقع حكومت اسلامى از حاكمان صفوى نداشتهاند بلكه تنها راضى به اين بودهاند كه مرزهاى ايران محفوظ بماند، ظواهرى از شرع رعايت شود، عدالت مراعات و رفاه ايجاد گردد و عالمان و مردمان مشكلى نداشته باشند تا در حد مقدور بتوان از ظلمى يا فشارى جلوگيرى كرد، دست افتاده اى را گرفت، به فعاليتهاى علمى پرداخت، مردم را با معارف دين آشنا ساخت و در فتنهها جان خود و مردم را از رنج و قتل بىثمر محفوظ داشت.
به همه دلايلى كه پيش از اين درباره شرايط قيام برشمرديم، عالمان صفوى و بسيارى از علمان سدههاى بعد در پى اصلاح و بهبود بودند نه براندازى و انقلاب. آنها به جاى آنكه بخواهند حكومت را در دست گيرند، به اين مىانديشيدهاند كه چگونه حاكم را - هرچند اندك - به سوى عدالت بكشانند، يا رگ خواب وى را به دست آورند و دستورهاى شرع را از طريق او به جريان بيندازند، يا دستكم كارى كنند كه اگر به خيرش اميد نيست شر نرساند.
البته در اين پندارها و نيز در عرصه اجرا، گاه از خطا در تشخيصها يا در شيوههاى عمل بركنار نبودهاند.
توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: