حديث، روايت يا خبر از ديدگاه شيعه زمانى راست، درست، مورد استناد و قابل عمل است كه حاكىِ گفتار، كردار يا سكوت تأييد آميز معصوم باشد. اين، سه شيوه دستيابى به ضمير، عقيده و توصيه يا دستور معصوم است. گفتار، كردار و سكوت تأييدآميز معصوم را به ترتيب، قول، فعل و تقرير معصوم گويند. مجموع قول، فعل و تقرير معصوم، سنت ناميده مىشود.
عقيده شيعه درباره فرد معصوم اين است كه انسانى است با اين ويژگى كه خطا در گفتار، كردار و پندار او راه ندارد. انسان كامل است و از علمى شهودى و بىمنتها و خردى كامل برخودار است. قرآن ناطق و مفسر قرآن است. نماينده و حجت خدا بر مردم است و خداوند به وسيله او با مردم سخن مىگويد و به آنها پيام مىرساند. الگويى براى انسان و انسانيت است.
با ملاحظه اين اعتقاد، انسانها در كنار عقل و قرآن، از حديثى بىنياز نيستند و آگاهى از حديث همانند آگاهى از قرآن و بهرهگيرى از عقل براى همگان ضرورى است زيرا:
1) قرآن در ظرف زمان و مكان و مخاطبانى خاص نازل شده و ممكن است همچون هر متن ديگر، درك همه يا بخشى از معنى آن براى مخاطبان ديگر در زمان، مكان و موقعيتهاى ديگر به آسانى مخاطبان نخستين نباشد يا حتى آنان درك متفاوتى از اين متن داشته باشند.
حديث، اين فاصله را با توضيحاتى كه درباره اين متن آسمانى ارائه مىكند از ميان برمىدارد و مخاطب ديگر زمانها را به فضا و زمان نزول مىبرد و به او درك واقعى از معنى، مفهوم و مقصود كلام خدا مىبخشد.
2) با وجود اختلاف در قرائات قرآن، حديث مىتواند قرائت صحيح را بازگو كند.
3) قرآن داراى آيات ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، مجمل و مبين، عام و خاص، مطلق و مقيد، و مستقل و مرتبط است. شناخت همه اين موارد و حل مشكلات آن بىمدد حديث، نا ممكن است.
4) حديث در صورت لزوم، توضيحات اضافى يا تكميلى درباره مضمون آيات به دست مىدهد.
5) قرآن در بسيارى موارد نيازمند تفسير است. تفسير عبارت است از استنباط، استنتاج و پژوهش شخص مفسر درباره همه يا بخشى از قرآن. براى اطمينان از صحت استنباط، استنتاج يا پژوهش، بايد پژوهشها، استنتاجها و استنباطهاى پيشينيان را نيز بررسى كرد. حديث، استنباط و استنتاج شخص معصوم از قرآن است با ويژگيهايى كه براى معصوم و خطاناپذيرى او برشمرديم.
بنابراين در صحت و درستى تفسير معصوم از قرآن ترديد نيست، چنانكه در صحت سخن خدا ترديد راه ندارد. مطالعه و تفسير قرآن بدون مراجعه به حديث، از ترديدها و اختلافها مصون نخواهد ماند.
6) قرآن راهنماى مسلمانان است. حديث، مردم را به قرآن ترغيب مىكند، شناختى عملىتر، پوياتر، عميقتر و گستردهتر، از ظاهر و باطن قرآن به آنان مىبخشد و كليدها و الگوهايى بديع و مناسب براى تفسير در اختيار آنان مىگذارد تا بتوانند قرآن را به همه زمانها، مكانها و شرايط تطبيق دهند.
7) قرآن مجيد، در صورت كنونى آن، به ترتيب نزول گردآورى نشده است. آگاهى از ترتيب و شأن نزول آيه و سورهها، به آگاهيها و ديدگاههايى درباره سير تكاملى نزول و تدرج در بيان احكام و مفاهيم، و رابطه مفهوم و مصداق و حكم و موضوع خواهد انجاميد. حديث، آگاهيهايى درباره ترتيب نزول و ارتباط آيهها و سورهها در اختيار اسلام پژوهان مىگذارد.
8) حديث، بازگوى گفتار، كردار و پندار كسى است كه نمونه عينى قرآن و اجراى قرآن در بستر عمل فردى و جمعى است. آگاهى از حديث، آگاهى از قرآنى است كه در هر زمان، بسته به شرايط نوشونده و تغيير يابنده مكان، موقعيت و ويژگيهاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى رهنمودى نو و جلوهاى تازه از خويش بروز مىدهد.
9) حديث مستند به قرآن است و براى هر مورد خويش شاهدى صريح يا ضمنى از قرآن دارد.
10) قرآن، تنها مطالعه خود را كافى نمىداند و در كنار لزوم بررسى جهان و تاريخ، بر ضرورت پذيرش سخن و پيروى از رفتار پيامبر (ص) و جانشينان معصوم او (اولواالامر) تصريح مىكند: و آنچه را پيامبر به شما مىدهد، بگيريد و فراگيريد و از آنچه شما را از آن باز مىدارد، خوددارى كنيد. (سوره حشر (59): آيه 7)؛ ما بر تو {پيامبر} ذكر را فرود آورديم تا آنچه را براى مردم نازل مىشود تبيين كنى. (سوره نحل (16): آيه 44)؛ سوگند به پروردگارت كه {اين مسلمانان} ايمان نمىآورند تا آنگاه كه در اختلافها تو را به داورى برگزينند و سپس به هرچه حكم كردى از جان و دل راضى باشند و به آن سر فرود آرند. (سوره نساء (4): آيه 65)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد از خداوند اطاعت كنيد و از پيامبرش اطاعت كنيد و از فرمانروايان {معصوم {تان. (سوره نساء (4): آيه 59)؛ و پيامبر براى شما الگويى نيك است. (سوره احزاب (33): آيه 21)؛...
اطاعت و پيروى معصومان - به ويژه در دوران عدم حضور آنان - در مطالعه و پيروى سخن، رفتار و پندار آنان است كه در حديث نمود مىيابد.
11) پيامبر گفته است كه من از ميان شما مىروم و دو چيز نفيس و وزين باقى مىگذارم كتاب خدا و عترتم ـ يعنى اهل بيتم ـ و اين دو هرگز از يكديگر جدايى نمىپذيرند (حديث ثقلين).
اين سخن پيامبر بدين معنى است كه پيروى از قرآن بدون آگاهى از حديث، كارى خام است و پيروى از حديث بدون شناخت رابطه آن با قرآن، چيزى نخواهد بود جز عدم شناخت حديث و جايگاه آن در نظام معرفتى، سياسى، اقتصادى و اجتماعى اسلام.
12) حديث از آنجا كه بازتاب قرآن در سرتاسر گستره حيات انسانى است، دامنهاى پهناور را از معارف و آگاهيهاى ضرورى بشر پيش روى او قرار مىدهد كه از مباحث عقلى و نظرى و راهكارهاى عملى در خداشناسى، آفرينش و آغاز و انجام جهان، سرنوشت انسانها و روابط ميان آفريدهها و فعاليتها، حكومت، سياست، قضاوت و تاريخ را تا مسائل خانوادگى و دستورهاى عبادى و بهداشتى در بر مىگيرد. اطلاعات علمى، فلسفى، عرفانى، اقتصادى، حقوقى، سياسى، اجتماعى، فرهنگى، هنرى، نظامى، انتظامى، پزشكى، بهداشتى و حتى گونهها و شيوههاى مبارزه را مىتوان در جام جهاننماى رفتار و گفتار معصوم ديد؛ اطلاعاتى كه در صحت آنها در جايگاه خويش ترديد نيست و دانستن آنها راه سعادت انسانها را هموارتر مىكند.
آن كس كه به بررسى حديث بپردازد، به ديدگاهى در همه اين امور مورد نياز انسان دست خواهد يافت و به اندازه عمق پژوهش و بررسى خويش، به نگرشى عميقتر و دقيقتر خواهد رسيد به گونهاى كه نه تنها از متخصصان هر يك از علوم و معارف از نظر بينش و نگرش (و نه لزوما اطلاعات فنى) واپس نخواهد افتاد بلكه رهنمودها، ديدگاهها و نظريههايى ارائه خواهد كرد كه مىتواند به عنوان زمينهاى براى پژوهش متخصصان به كار آيد يا فرضيهاى براى اثبات، پيش روى اهل دانش بگذارد.
13) پژوهش در حديث، عقل تجربى مسلمان را باور مىسازد، او را از ساده لوحى يا خود خردمندانگارىِ كاذب مىرهاند و وى را به چالشهايى مىكشاند كه نتيجه آن، گاه پذيرش واقعيتهايى است كه زمانى خرافهشان مىدانستند، يا ترديد و نفى آن پندارها كه زمانى عالمانه و خردمندانهشان مىانگاشتند.
14) پژوهنده حديث، به اين حقيقت دست مىيابد كه در كوتاهترين جملات و عبارات و در كوتاهترين زمان به آگاهيهايى دست يافته است كه هم به كار سعادت دنيايى و آخرتى او خواهد آمد و هم براى دستيابى احتمالى به آن از طريق منابع غيرقدسى بايد گاه كتابها و رسالهها خواند و زمانهاى بسيارى را به مطالعه و تكاپو گذراند.
اين ويژگى حديث را تنها در منابع و متون قدسى مىتوان يافت.
در نتيجه اين شناختها، ناگفته پيداست كه اگر فردى متعهد، خردمند، عملگرا و دورانديش، از اين جنبهها و ويژگيهاى حديث آگاهى داشته باشد، كاملا طبيعى است كه چيزى را بر مطالعه، بررسى و پژوهش در قرآن و حديث نگزيند و آن را بر تحصيل هر دانش ديگرى ترجيح دهد. براى چنين انسانى، همه فعاليتهاى ديگر و كسب همه دانشهاى ديگر، مقدمه، پيامد يا لازمه بررسى قرآن و حديثاند.
از آنجا كه همه ويژگيهاى بالا درباره حديث، از عصمت و كمال انسان معصوم برمىخيزد، حديثشناسى و حديثپژوهى در شيعه، اولا عبارت است از دانش به اينكه حديث، روايت يا خبر، واقعا در پيوند با معصوم و حاكى از قول، فعل يا تقرير خود اوست يا نه، تا در صورت صحت، بتوان اعتناى لازم به آن داشت. ثانيا پس از اطمينان به وابستگى حديث به معصوم، با بررسيهاى گوناگون مشخص شود كه اين حديث، عام، خاص، محكم، متشابه، ناسخ، منسوخ، مجمل، مبين يا جز آنهاست تا بر اين اساس بتوان دريافت كه رهنمود يا آگاهى نهفته درون آن، داراى حدودى از زمان، مكان يا شرايط گوناگون هست يا خير. ثالثا اگر(39) اطلاعات و آگاهيهاى كافى براى انتساب يك حديث به معصوم در دست نيست، چه دلايل، قراين، شواهد و احتمالهايى براى درستى و چه دلايل، قراين، شواهد و احتمالهايى براى نادرستىِ آن مىتوان يافت.
با اين بررسيها نيز نه تنها آگاهيهايى بسيار نصيب حديثپژوه مىشود بلكه به خاطر اين بررسيها لازم است حديثپژوه، هم برخوردار از دانش روششناسى اين فن باشد و هم از علوم، فنون و معارف مرتبط با هر بخش از روند حديثپژوهى بهره بگيرد.
با اين نگرشها بود كه محمدباقر مجلسى تصميم گرفت خادم اخبار ائمه اطهار باشد. او اين دلايل را به طور صريح يا ضمنى در جاى جاى آثار خويش باز مىگويد.
به همه آنچه گفتيم اين را نيز بيفزاييم كه علاوه بر دلايل بالا، نهضت بازگشت به حديث و آگاهى از ضرورت رويكرد دوباره به سرچشمهها از دو ـ سه نسل پيش از مجلسى آغاز شده بود و نبايد مباحث پيشينيان و اختلافهاى رايج در فضاى علمى زمان و زمانه را در درك اين ضرورت از سوى مجلسى و عزم راسخ او در حديثپژوهى بىتأثير دانست.