هنگامى كه حضرت على عليه السلام بالاى بستر زهرا (سلام الله عليها) قرار گرفت و جامه اى كه روى زهرا(س ) كشيده شده بود را كنار زد، نامه اى بالاى سر آن حضرت ديد و هنگامى كه نامه را گشود مشاهده كرد كه وصيت نامه فاطمه (س ) است كه فرمود: مرا شب به خاك بسپار و به هيچ كس خبر نده .
شب وفات ، فرا رسيد على (ع ) بدن فاطمه (س ) را غسل داد و در آن حال هيچ كس به غير از حسن (ع ) و حسين (ع )، زينب (س ) و ام كلثوم و فضه و اسماء بنت عميس حاضر نبود.
اسماء مى گويد: فاطمه (س ) به من وصيت كرده كه هيچ كس جز على (ع ) او را غسل ندهد و من على (ع ) را در غسل دادن فاطمه (س ) كمك كردم . على (ع ) هنگام غسل فاطمه (س ) مى فرمود: (خدايا! فاطمه كنيز تو و دختر رسول و برگزيده توست . خدايا! حجتش را به او تلقين كن و برهانش را بزرگ دار و او را با پدرش محمد مصطفى (ص ) همنشين گردان ).
در روايتى آمده است : على (ع ) با همان پرده اى كه بدن رسول خدا(ص ) خشك نمود بدن زهرا(س ) را خشك كرد هنگامى كه غسل تمام شد. بدن فاطمه (س ) را در تابوت نهاد و به امام حسين (ع ) فرمود: ابوذر را خبر كن تا بيايد، او ابوذر را خبر كرد و با هم جنازه را تا محل نماز حمل كردند. و آنگاه على (ع ) بر بدن زهرا(س ) نماز خواند و به خاك سپرد.)