در كتاب مصباح الانوار از امام صادق (ع ) و او از پدرانش نقل كرده كه فاطمه (س ) هنگام احتضار، به اميرمؤ منان على (ع ) وصيت كرد: وقتى كه از دنيا رفتم ، خودت مرا غسل بده و كفن كن و نماز بر جنازه ام بخوان و در قبر بگذار، و لحد مرا بچين و خاك بر قبرم بريز، و سپس بالاى سر، مقابل صورتم بنشين و بسيار قرآن بخوان و دعا كن ، زيرا آن هنگام ساعتى است كه ميت به انس با زنده ها نياز دارد، و من تو را به خدا مى سپارم ، و وصيت مى كنم كه با فرزندانم به نيكى رفتار كنى .
سپس دخترش ام كلثوم را به سينه اش چسبانيد، و به على (ع ) فرمود: وقتى كه اين دختر به حد بلوغ رسيد اثاثيه خانه از آن او باشد و خداوند پشتيبان او شود.
نيز روايت شده وقتى كه هنگام فراق زهرا(س ) فرا رسيد، اندكى گريه كرد، اميرمؤ منان على (ع ) فرمود: چرا گريه مى كنى ؟
فاطمه (س ) عرض كرد: (گريه مى كنم براى رنج ها و آرارهايى كه بعد از من به تو مى رسد.)
على (ع ) فرمود: گريه مكن ، سوگند به خدا، اين سختى ها در راه خدا براى من ناچيز است .
نيز روايت شده كه فاطمه (س ) به على (ع ) گفت : بعد از آنكه از دنيا رفتم هيچ كس را خبر نكن مگر ام سلمه و ام ايمن و فضه را، و از مردها دو پسرم ، و عباس (عموى پيامبر(ص ) و سلمان و مقداد و ابوذر و حذيفه را كه به اين افراد اطلاع بده ، و من تو را حلال كردم كه بعد از مردنم مرا ببينى (شايد زخم بدنش را كه مخفى مى داشت ، اجازه داد بعد از مرگش ، على (ع ) آثار آن را ببيند!) با كمك بانوان ياد شده مرا غسل بده ، و مرا شبانه دفن كن ، و هيچ كس را خبر نده كه به كنار قبرم بيايند.(255)
255-رنج ها و فريادهاى فاطمه (س ) ص 242 240