پس از ايراد خطبه فدكيه ، دختر رسول خدا (ص ) روانه منزل خويش مى شود. اميرالمؤ منين (ع ) در انتظار است . فاطمه (س ) وارد خانه مى شود و خطاب به همسرش مى گويد: اى پسر ابى طالب ! مانند جنينى كه در شكم پرده نشين است ، پرده به خود پيچيده و خود را در آن نهان كرده اى و مانند شخص متهم در كنج خانه نشسته و خانه نشين شده اى ، تو همانى كه از اين پيش در كارزار مى تاختى و دلاوران و جنگاوران را به كام مرگ مى انداختى ، اكنون چه شد كه پرهاى مرغان بى بال و پر بر سرت ريخته و بيچاره ات كرده است .
اينك پسر (ابى قحافه ) عطيه پدر را از كفم ربود و ذخيره اطفالم را گرفت ، آشكارا با من ستيز مى كند، كار به اين مردم (فرزندان قيله : انصار) دست يارى از من برداشته اند و قبيله مهاجر رشته پيوند مرا بريدند، جماعت از من چشم پوشيدند، كسى نيست كه او را منع كرده و از من حمايت و دفاع نمايد، با خشم و غضب رفتم و با ذلت و خوارى برگشتم . تو نيز خود را در تنگناى خوارى انداخته و نيرويت را به كار نمى برى ، گرگان را از هم مى دريدى ، اينك مگسان تو را از هم مى درند. من از گفتن ، خوددارى نكردم و از در باطل بيرون نشدم ، ولى نيروى اجراى حكم حق را نداشتم ، اى كاش پيش از اين مى مردم و آن خوارى و بى ارجى را نمى ديدم . عذر خواه من اينك از تو، خداى من است ، چه تقصيرى كار در حق من باشى ، و چه حامى من باشى .
آه ! كه من در هر طلوعى شيونى دارم و در هر غروبى شيونى ديگر از تو، پناهگاه من مرد و آن كه بازويم بود سست شد. شكايتم را به سوى پدرم و دادخواهى را به پروردگارم وا مى گذارم . بار خدايا! نيروى تو از همه افزون است و شمشير عذاب و كيفر تو تيزتر است .
اميرالمؤ منين (ع ) لب به سخن گشود و آغاز به سخن كرد.(237)
ويل و واى از تو مباد، ويژه دشمنانت باشد، بر من خشم مگير اى دختر برگزيده موجودات و يادگار نبوت ! در كار دين سستى نكردم و از حد توانايى تخطى ننمودم . اگر تو نظر به روزى دارى ، رزق تو تضمين شده و كفيل تو تضمين شده است ، و آنچه از براى تو تهيه شده است بهتر ار آنچه از تو قطع شده است مى باشد، پس بگو: (حسبى الله ؛ خدا مرا بس است ).
فاطمه (س ) فرمود: (حسبى الله ) خدا مرا بسنده كرده است و سكوت فرمود.
237- ناسخ التواريخ ، ج 4، ص 123.