ابوعلى همدانى گويد: عبدالرحمن بن ابى ليلى حضور اميرالمؤ منين على بن ابى طالب (ع ) برخاست و گفت : اى اميرمؤ منان از شما پرسش مى كنم تا چيزى از شما فرا گيرم و البته منتظر بوديم كه چيزى درباره كار خودت بفرمايى اما چيزى نفرمودى . آيا از كار خويش به ما خبر نمى دهى كه آيا (اين سكوت شما) به جهت سفارشى است از جانب رسول خدا(ص ) يا به نظر خودتان چنين رسيده است ؟ همانا ما درباره شما گفتار فراوانى گفته ايم ، و مطمئن ترين آنها همان است كه از زبان خودتان بشنويم و از شما بپذيريم . ما مى گفتيم : اگر حكومت پس از رسول خدا(ص ) به دست شما مى رسيد احدى با شما به نزاع نمى پرداخت ، به خدا سوگند اگر از من بپرسند نمى دانم چه بگويم ؟ آيا چنين پندار برم كه اين قوم نسبت به آن چه كه درآنند از شما شايسته ترند؟ اگر چنين گويم پس به چه جهت رسول خدا(ص ) در بازگشت از حجة الوداع شما را نصب نمود و فرمود: (اى مردم هر كه من مولاى اويم پس على مولاى اوست ). و اگر شما از آنان نسبت بدان چه كه در آنند شايسته ترى پس براى چه ولايت آنهارا بپذيريم ؟
اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: اى عبدالرحمن همانا خداى متعال پيامبر خود (ص ) را به نزد خود برد و من در آن روز نسبت به مردم از شايستگى خود به اين لباسم شايسته تر بودم ، و همانا از جانب پيامبر خدا(ص ) به من سفارشى شده بود كه اگر مرا مسخر خود نموديد، به خاطر اطاعت از خدا اقرار كنم و بپذيرم . و همانا نخستين چيزى كه پس از آن حضرت (يا پس از غصب خلافت ) از حقمان كاسته و ضايع شد ابطال حق ما در خمس بود، پس چون كار ما سست گشت چوپانى چند از قريش در ما طمع ورزيدند. و همانا مرا حقى بر مردم است كه اگر بدون درخواست و درگيرى به من بازگردانند مى پذيرم و به انجامش برمى خيزم و آن تا مدت معلومى ادامه خواهد يافت ، و من بسان مردى هستم كه از مردم در مدت معينى طلبى دارد، اگر در پرداخت مال او سريع كنند آن را بگيرد و سپاس قرار گيرند، و مانند مردى باشم كه راه سهولت و نرمى را پيش گيرد اما در نظرم مردم بسان حيوان چموشى جلوه مى كند.
جز اين نيست كه هميشه حق از اين راه شناخته مى شود كه طرفداران اندكى از مردم دارد، پس هرگاه سكوت كردم از من صرف نظر كنيد، كه اگر مطلبى پيش آيد كه نيازمند پاسخ باشيد شما را هدايت خواهم كرد، پس تا آن گاه كه من دست مى دارم شما نيز دست از من بداريد.
عبدالرحمن گفت : اى اميرمؤ منان به جان خودت سوگند كه شما همان طور كه پيشينيان گفته اند:
(به جانت سوگند كه هر كس را خواب بود بيدار نمودى ، و به گوش هر كس كه گوشى شنوا داشت رسانيدى ).(67)
67- امالى شيخ مفيد، ص 249 247.