ابوموسى ضرير مى گويد: امام كاظم (ع ) فرمود: من به پدرم امام صادق (ع ) گفتم : (مگر امير مؤ منان على (ع ) نويسنده وصيت ، و پيامبر (ص ) ديكته كننده آن ، و جبرييل و فرشتگان مقرب ، گواه بر آن نبودند؟!).
امام صادق : آرى همان گونه بود كه گفتى ، ولى هنگام رحلت رسول خدا(ص ) وصيتى از جانب خداوند در طومارى مهر كرده از آسمان به زمين آمد، آن طومار را جبرييل همراه فرشتگان امين الهى نزد پيامبر (ص ) آوردند، جبرييل به آن حضرت عرض كرد: (اى محمد! بفرما هركس در حضورت هست بيرون رود، جز وصى تو على (ع ) كه بماند و او طومار وصيت را از ما بگيرد، و ما را گواه بگيرد، و خودش ضامن (اجراى ) آن گردد.
پيامبر (ص ) فرمود: همه حاضران در خانه بيرون رفتند، جز على (ع )، كه در خانه ماند، و فاطمه (س ) در بين در و پرده بود.
در اين هنگام ، جبرييل به پيامبر (ص ) چنين گفت :
(اى محمد! پروردگارت سلام مى رساند، و مى فرمايد، اين همان طومار است كه (در شب معراج ) با تو پيمان بستم و خودم گواه بودم و فرشتگان را گواه گرفتم ، با اينكه تنها گواهى خودم كافى است اى محمد!)
پيامبر (ص ) در حالى كه (بر اثر سنگينى وحى ) لرزه بر اندام بود، به جبرييل فرمود: (پروردگار من ، خودش سلام (سالم از هر نقص و عيب ) است و سلام از جانب او است ، و به سوى او باز مى گردد، خداوند راست فرموده و مرحمت فرموده است ، آن طومار را به من بده ).
جبرييل آن را به پيامبر (ص ) داد، و عرض كرد: آن را به على (ع ) تحويل بده ، و آن را بخوان ، پيامبر (ص ) با على (ع ) آن را كلمه به كلمه خواند.
آن گاه پيامبر (ص ) به على (ع ) فرمود: (اين پيمانى است كه پروردگار با من بسته و امانت او بر من است ، من آنرا رساندم و خيرخواهى كردم و ادا نمودم ).
على (ع ) و جبرييل و ميكاييل گواهى دادند، و على (ع ) ضمانت اجراى آن ، و وفا به مضمون آن را به عهده گرفت تا در روز قيامت ، جريان را به پيامبر(ص ) خبر دهد.
سپس طبق دستور پيامبر (ص ) فاطمه و حسن و حسين (ع ) از آنچه در طومار مذكور نوشته شده بود آگاه شدند، و ضامن اجراى آن گشتند، سپس آن طومار با چند مهر طلاى دست نخورده ، مهر گرديد و به على (ع ) تحويل داده شد...
امام كاظم (ع ) فرمود: در آن طومار آسمانى ، سنت هاى خدا و پيامبرش ، و حوادثى در رابطه با ستم به اميرالمؤ منان (ع ) كه بعد از پيامبر (ص ) رخ مى دهد، جمله به جمله نوشته شده بود، آن گاه امام كاظم (ع ) در تاءييد گفتارش ، اين آيه (12 سوره يس ) را خواند:
انا نحن نحيى الموت و نكتب ما قدموا و آثارهم و كل شيى احصيناه فى امام مبين .
(ما مردگان را زنده مى كنيم ، و آنچه را از پيش فرستاده اند، و تمام آثار آنها را مى نويسيم و همه چيز را در كتاب آشكار (يا در وجود امام على (ع ) احصا و ثبت كرده ايم ).
سپس امام كاظم (ع ) افزود: سوگند به خدا پيامبر (ص ) به على (ع ) و فاطمه (س ) فرمود: (مگر نه اين است كه : آنچه به شما وصيت كردم و اجراى آن را به شما دستور دادم ، فهميديد و پذيرفتيد؟).
آنها عرض كردند: (آرى پذيرفتم ، و در برابر حوادث ناگوارى كه بر ما وارد مى گردد صبر و استقامت خواهيم نمود).
جالب اينكه : در ذيل اين ماجرا آمده : على (ع ) فرمود: سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، من از شخص جبرييل شنيدم كه به پيامبر (ص ) مى گفت : (اى محمد! به على (ع ) بفهمان كه پرده احترام او كه همان احترام خدا و رسولش است دريده مى شود و محاسنش از خون تازه فرق سرش رنگين مى گردد).
تا اين سخن را از امين وحى شنيدم ، فريادى زدم و به رو به زمين افتادم و گفتم : (آرى راضى به رضاى الهى هستم ، اگر چه همه اين ناگوارى ها رخ دهد، همه نيش ها را در راه اسلام ، نوش خواهم كرد!)(32)
به اين ترتيب ، على (ع ) از همه حوادث آينده خبر داشت ، و با كمال استقامت ، خود را براى حفظ اسلام ، آماده ساخت ، و رگبار تيرهاى تلخ حوادث را به جان خريد، و آگاهانه خود را سپر اسلام نمود.
32- باب ان الائمة لا يفعلوا شيئا... حديث 4، ص 281، ج 1. (باتلخيص كامل ).