توسل و رابطه آن با توحيد- 5
شنبه, 12 بهمن 1387 ساعت 17:24
براى جواز و مشروعيت توسل افزون بر دلايلى كه بيان شد مى توان به ادلهاى ديگر تمسك كرد كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:
1 علامه سمهودى مى نويسد: »پيامبر اكرم)ص) پس از دفن فاطمه بنت اسد فرمود: «الّله الذى يحيى و يميت... اغفر لامى فاطمْ بنت أسد و وسّع عليها مدخلها بحق نبيك و الانبيأ الذين من قبلى».29 خدا كسى است كه مى ميراند و زنده مىكند خدايا ببخش مادرم فاطمه دختر أسد را (پيامبر اسلام به خاطر كمكهاى فراوان فاطمه بنت اسد در دوران كودكى، احترامنموده وبهنام مادر خطابفرموده است) و جايگاه او را وسيع گردان به حق پيامبرت و پيامبران پيش ازمن.
2 ترمذى و ابن ماجه از محدثين اهلسنّت حديث عثمان ابن حنيف را نقل مى كنند كه مردى نابينا نزد پيغمبر(ص) آمد و عرض كرد: خدا را بخوانيد تا مرا شفا دهد پيامبر اسلام فرمود: اگر خواسته باشى صبر كن كه براى تو بهتر است و اگر خواسته باشى دعا مى كنم عرض كرد دعا كنيد آن حضرت دستور داد كه وضو بگيرد و سپس اين دعا را در پيشگاه خداوند بخواند: «اللهم انى اسئلك و اتوجه اليك بنبيّك محمد نبىّ الرحمْ، يا محمد انّى توجهت بك الى ربّى فى حاجتى ليقضيها، اللهم شفّعه فىّ».30
بار خدايا من از درگاه تو درخواست دارم و به سوى تو توجه مى كنم با واسطه پيامبرت محمد9 پيامبر رحمت، اى محمد! من به وسيله تو به پيشگاه پروردگارم درباره برآورده شدن حاجات خود توجه كردم تا آن حاجات را برآورده كنى بار پروردگارا شفاعت او را درباره من بپذير. از اين روايت به خوبى استفاده مىشود كه توجه به پيامبر و كمك گرفتن از آن حضرت نه تنها مشروع است بلكه مستحب مى باشد و اين نحوه دعا و توسل اختصاص به زمان حيات آن حضرت ندارد و اگر توسل ممنوع بود پيامبر اسلام از اين گونه دعا در توسل جلوگيرى مى كردند و به آن فرد نابينا مى فرمودند: چرا نزد من آمدى برو به صورت مستقيم از خداوند بخواه كه درخواست از غير خدا شرك مى باشد در صورتى كه پيامبر اسلام نه تنها جلوگيرى نكردند بلكه به او چگونگى توسل را بيان فرمودند و اين نحوه توسل براى پس از وفات آن حضرت نيز صحيح مى باشد و هيچ دليلى بر انكار آن جز تعصّب و ناآگاهى از توحيد واقعى نمى باشد.
3 طبرانى در المعجم الكبير، به سند صحيح از عثمان بن حنيف نقل مىكند: شخصى به جهت حاجتى مكرّر نزد عثمان بن عفّان مراجعه مى نمود، ولى عثمان به خواستهاش توجهى نمى كرد; تا اين كه در بين راه عثمان بن حنيف را - كه خود راوى است - ملاقات كرده و از اين موضوع شكايت كرد. عثمان بن حنيف به او گفت: آبى را آماده كن و وضو بگير; به مسجد برو و دو ركعت نماز بگزار و بعد از اتمام نماز، پيامبر را وسيله قرار ده و بگو: «الّلهم انّى أسألك و أتوجه اليك بنبيّك محمّد صلّى الّله عليه وآله و سلّم نبىّ الرحمْ، يا محمّد انّى أتوجّه بك الى ربّى فتقضى لى حاجتى»، آن گاه حاجت خود را به ياد آور. عثمان بن حنيف مىگويد: شخص ياد شده آن اعمال را انجام داد، آن گاه به سوى خانه عثمان روان شد، فوراً دربان آمد و او را نزد عثمان بن عفان برد، عثمان نيز او را احترام شايانى كرد. سپس حاجتش را به طور كامل بر آورد و به او گفت: من همين الآن به ياد حاجت تو افتادم و هرگاه بعد از اين، از ما حاجتى خواستى نزد ما بيا...آن گاه عثمان ابن حنيف گفت: اين دستور از من نبود، بلكه روزى خدمت پيامبر بودم كه نابينايى نزد حضرت آمد و از كورى چشم خود شكايت نمود. حضرت ابتدا پيشنهاد كرد كه صبر كند ولى او نپذيرفت. سپس به او همين دستور را داد و آن شخص نيز بعد از اداى آن بينا شد و به مقصود خود رسيد. اينحديث را جماعت كثيرى از اهلسنّت نقل كرده اند; نظير: حاكم نيشابورى،31 ابن عبدالبر،32 ابونعيم اصفهانى،33
ذهبى،34 حافظ هيثمى،35 متقى هندى36 و ديگران.
4 حاكم نيشابورى در مستدرك37 روايت كرده است پس از آنكه حضرت آدم خطا را مرتكب شد عرض كرد: يا ربّى اسئلك بحق محمد(ص) لما غفرت لى، فقال: يا آدم كيف عرفت؟ قال: لانك لما خلقتنى نظرت الى العرش و وجدت مكتوباً فيه: لا اله الا الله محمد رسولالله فرأيت اسمه مقروناً مع اسمك، فعرفته احبّ الخلق عليك پروردگارا از تو درخواست مىكنم به حق محمد(ص) كه گناه من را ببخشى، پس فرمود اى آدم چگونه شناختى او را؟ گفت: هنگامى كه مرا آفريدى به سوى عرش نگاه كردم در آن چنين جملهاى يافتم، هيچ معبودى جز خدا نيست و محمد رسول خداست پس به خاطر نزديك بودن اسم او با اسم تو شناختم كه محبوبترين مخلوقات در پيشگاه تو مىباشد.
5 احمد بن حنبل روايت مىكند: كه مسروق به عايشه گفت: از تو مى خواهم به صاحب اين قبر (قبر رسول الله) چه چيزى شنيدى از رسول خدا درباره خوارج، گفت: شنيدم رسول خدا را كه مى فرمود: انهم شرالخلق و الخليقه يقتلهم خيرالخلق و الخليقه و اقربهم عندالله وسيلْه38 خوارج بدترين خلق و آفريده شده خدا هستند كه مى كشد آنان را بهترين خلق و آفريده خدا و كسى كه نزديكترين وسيله خلق است در پيشگاه خدا.
6 دارمى در سنن خود از ابوالجوزأ أوس بن عبدالّله نقل مى كند: در مدينه قحطى شديدى پديد آمد. عده اى نزد عايشه آمده و از اين امر شكايت كردند. عايشه گفت: به سراغ قبر پيامبر رويد و از آن جا دريچه اى به سوى آسمان باز كنيد تا بين قبر حضرت و آسمان فاصله اى نباشد. آنان چنين كردند. خداوند نيز به بركت توسل به حضرت باران فراوانى به آنها عنايتكرد، تاآن كه سبزى ها رشد كرده و شتران چاق شدند...39
از آن جا كه حديث به دليل وجود سعيد بن زيد در سند آن، موافق با عقيده »البانى« نبوده در صدد تضعيف آن بر آمده است، در حالى كه سعيد بن زيد از رجال صحيح مسلم است و يحيى بن معين او را توثيق نموده است. هم چنين بخارى، ابن سعد، عجلى، ابوزرعه، ابوجعفر دارمى و برخى ديگر از رجال اهل سنّت او را توثيق نمودهاند.40
7 قسطلانى نقل مى كند: «عربى در كنار قبر پيامبر ايستاد و عرض كرد: بار خدايا! امر كردى تا بندگان را آزاد كنيم، اين حبيب تو است و من بنده تو، مرا از آتش جهنم به حق پيامبرت آزاد گردان. هاتفى ندا داد: اى مرد!چرا آزادى از جهنم را تنها بر خودت خواستى و براى جميع مؤمنين نخواستى؟ برو كه تو را آزاد نمودم».41 منع از توسل، از بدعت هاى امويان حاكم نيشابورى به سند خود از داود بن ابى صالح نقل مى كند: مروان روزى وارد روضه رسول خدا شد مردى را ديد كه صورت (پيشانى) خود را بر روى قبر گذارده است. مروان دست به شانهاش گذاشت و گفت: مىدانى كه چه مى كنى؟ آنمرد سر خودرا بلند كرد. مروان ديد او ابوايوب انصارى است. او خطاب به مروان فرمود: آرى، مى دانم كه چه مىكنم! من به خاطر اين سنگها نيامدهام، بلكه براى رسول خدا آمده ام. آن گاه از رسول خدا نقل كرد كه فرمود: «اگر كسى كه اهل است والى دين گردد، بر دين نگرييد، بلكه زمانى بر دين بگرييد كه غير اهل والى آن شود».42
آنچه بيان كرديم گوشهاى از آيات و روايات و گفتار بزرگان اهلسنّت درباره توسل بود كه حجت و دليل را براى همه پيروان مذاهب روشن مى كند هر چند افرادى نمى خواهند اين حقايق را بپذيرند. روشن است كه اگر شارع مقدس در آيه و روايتى مىفرمود كه مسلمانان نبايد به افرادى كه از دنيا رفته اند متوسل شوند، حجت تمام بود امّا اكنون نه تنها دليلى بر نفى نداريم بلكه دليل بر جواز مشروعيّت آن وجود دارد. اگر خداى بزرگ روز قيامت از منكران توسل بپرسد كه بر اساس كدام آيه و روايت توسل به روح پيامبران و ائمه: را انكار كرديد آيا پاسخى دارند؟ پس لازم است كه در صحت و عدم صحت يك عقيده و عمل به قرآن و سنّت، گفتار علماى بزرگ هر مذهب را معيار قرار دهيم. از سويى هر فردى بدون احاطه علمى نمىتواند وارد اين بحثهاى دقيق و ظريف بشود زيرا آثار بسيار نامطلوبى براى پيروان مذاهب دارد، نويسندگان اهلسنّت بايد مرزهاى اعتقادى و فقهى مذهب حنفى و اشعرى را با افكار ديگران خلط نكنند و علماى صاحب فكر و آشناى به مبانى مذهبى اهلسنّت اجازه ندهند كه پارهاى از افراد كه از سواد چندانى برخوردار نمىباشند به اظهار نظر در مسائل حساس مذهبى و دينى بپردازند، به گفته فقيه حنفى (ابن عابدين) هيچ عالم صاحب فكرى و هيچ مجتهدى حكم به تكفير مسلمانى را صادر نمى كند.
...................................................
منبع : توسل و رابطه آن با توحيد
مولف: حسين رجبي