راضیه
رَضِىَ، رُضاً، رِضاً، رُضي، رِضي، رُضْوانا، رضوانا و مرضاة عنه و عليه: ضد سخط، پسنديد و خشنود گشت.
رض، رضي، راض، راضى: المحب.
فاطمهى زهراء عليهاالسلام داراى صفت رضا بود، يعنى هر سختى و مصيبت و رنجى را كه خداوند براى او مقدر كرده بود، تحمل مىكرد و به آن راضى بود. ما سراسر زندگى پر بركت فاطمهى زهرا عليهاالسلام را مملو از غم مىبينيم، اما هيچگاه سخنى از اعتراض و نارضايتى به ميان نمىآورد. در تمام اين وقايع دردناك، فاطمه عليهاالسلام به مقدرات خداوند تن درمىدهد و كوچكترين اعتراضى ندارد، البته ايشان به بهانهى تقدير، دست از مبارزه با غاصبان ولايت و فدك نكشيدند و به وظيفهى خود عمل نمودند.
فاطمهى زهرا عليهاالسلام بر سختيهاى دنيا خرسند بود.
عن جابر بن عبداللَّه قال:
«دخل رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله على فاطمة و هي تطحن بالرحى و عليها كساء من حملة الإبل، فلما نظر إليها قال: يا فاطمة! تعجلي فتجرعي مرارة الدنيا لنعيم الآخرة غداً. فأنزل اللَّه «و لسوف يعطيك ربك فترضى.»
جابر بن عبداللَّه گويد: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وارد منزل فاطمهى زهرا عليهاالسلام شدند در حالى كه عبايى از پشم شتر بر دوش حضرت فاطمه بود و با دست آسيا مىكردند. پيامبر نگاهى به فاطمهى زهرا عليهاالسلام نمود و فرمود: عجله كن و تلخيهاى دنيا را تحمل كن تا فردا (در بهشت) به نعمتهاى آخرتى نائل گردى، چرا كه خداوند بر من نازل كرده است كه آنقدر پروردگارت به تو مىبخشد كه تو راضى شوى، و لسوف يعطيك ربّك فترضى.» (25)
بررسی معانی اسماء حضرت زهرا سلام الله علیها– اسم مرضيه
فاطمهى زهرا عليهاالسلام نه تنها به مقدرات خداوند راضى بود، بلكه در مقام رضا به حدى رسيده بود كه خداوند نيز از او راضى بود.
فاطمه عليهاالسلام، راضيه بود، يعنى در برابر هر سختى ايستادگى مىكرد و اعتراضى نداشت. «مرضيه» بود، يعنى در اين مقام به درجهاى رسيده بود كه خداوند نيز اعمال او را تأييد مىكرد و از تمامى اعمال او راضى بود. پس فاطمهى زهرا عليهاالسلام مصداق كامل آيهى «يا أيّتها النفس المطمئنة إرجعي إلى ربّك راضية مرضية» مىباشد.
رضايت فاطمهى زهرا عليهاالسلام به شهادت امام حسين عليهالسلام.
عن عبدالرحمن بن المثنى الهاشمي قال:
«قلت لأبيعبداللَّه عليهالسلام: جعلت فداك من أين جاء لولد الحسين، الفضل على ولد الحسن و هما يجريان في شرع واحد؟ فقال: لا أراكم تأخذون به، إنّ جبرئيل عليهالسلام نزل على محمد صلى اللَّه عليه و آله و ما ولد الحسين عليهالسلام بعد فقال له: يولد لك غلام تقتله اُمّتك من بعدك فقال: يا جبرئيل! لا حاجة لي فيه. فخاطبه ثلاثاً ثم دعا عليا عليهالسلام فقال له: إنّ جبرئيل يخبرني عن اللَّه عز و جل أنّه يولد لك غلام تقتله اُمّتك من بعدك فقال: لا حاجة لى فيه يا رسولاللَّه! فخاطب عليا عليهالسلام ثلاثا ثم قال: إنه يكون فيه و في ولده الامامة والوارثه والخزانة فأرسل الى فاطمة عليهاالسلام: ان اللَّه يبشرك بغلام تقتله امتى من بعدي فقالت فاطمة: ليس لي فيه حاجة يا أبه! فخاطبها ثلاثا ثم أرسل إليها لابد أن يكون فيه الإمامة والوارثة والخزانة. فقالت له: رضيت عن الله عز و جل فعلقت و حملت بالحسين عليهالسلام فحملت ستة أشهر ثم وضعته و لم يعش مولود قط لسته أشهر غير الحسين بن على و عيسى بن مريم عليهاالسلام فكفلته امسلمه و كان رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله يأتيه في كل يوم فيضع لسانه في فم الحسين فيمصه حتى يروى فأنبت اللَّه عز و جل لحمه من لحم رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله و لم يرضع من فاطمة عليهاالسلام و لا من غيرها لبنا قطّ...، (26)
عبدالرحمن بن المثنى گويد: به امام صادق عليهالسلام عرض كردم: فدايتان شوم چرا فرزندان امام حسين بر فرزندان امام حسن برترى دارند (فرزندان امام حسين امام قرار گرفتند اما فرزندان امام حسن چنين نشدند) در حالى كه هر دو از يك پدر و مادر هستند.
امام فرمود: خيال نميكنم شما قبول كنيد بعد از توضيحى كه مىدهم جبرئيل بر پيامبر نازل شد و گفت: خداوند فرزندى به شما خواهد داد كه امتت پس از شما او را خواهند كشت.
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم به جبرئيل فرمودند: به چنين فرزندى نياز ندارم و سه مرتبه اين كلام را تكرار فرمودند و سپس اميرالمؤمنين را در جريان اين سخن قرار داد كه جبرئيل از طرف خداوند به او خبر داده است كه پسرى براى تو به دنيا مىآيد، امتم بعد از من او را مىكشند حضرت امير عرضه داشت: اى رسولاللَّه! چنين فرزندى را نمىخواهيم.
سه مرتبه اين كلام را به حضرت امير فرمود و سپس افزود: امامت و وراثت بايد از طريق فرزندان همين پسر شهيد منتقل گردد پس به دنبال فاطمه فرستاده و به او پيام داد: خداوند بشارت پسرى را مىدهد كه امتم پس از من او را مىكشند فاطمه عرضه داشت: پدر جان! به چنين فرزندى احتياجى ندارم سه مرتبه اين سخن تكرار شد، پس از آن پيامبر به فاطمه خبر داد كه امامت و وراثت بايد از طريق همين فرزند منتقل گردد. فاطمهى زهرا عليهاالسلام به پدر گفت: راضى به رضاى خداوند هستم (اگر او چنين مىخواهد من حرفى ندارم) پس فاطمهى زهرا به امام حسين باردار گرديد و بعد از شش ماه به دنيا آمد (هيچ نوزادى شش ماهه زنده نمانده مگر امام حسين و حضرت عيسى) سرپرستى امام حسين را به امسلمه سپردند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هر روز مىآمد و زبان مباركشان را در دهان امام حسين قرار مىداد و او زبان رسولاللَّه را مىمكيد و تمام وجود امام حسين، اينگونه رشد كرد اصلاً از مادر خود يا زن ديگرى شير نخورد.
پی نوشت ها
25- فاطمهى زهراء عليهاالسلام بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 189 از الدر المنثور، ج 8، ص 543 في ورة الضحى.
26- بحارالانوار، ج 25، ص 254، ر 15 از عللالشرايع.