ها على بشر كيف بشر * ربه فيه تجلى و ظهر
بدان كه على بشر است، اما چگونه بشرى است؟بشرى است كه آثار قدرت پروردگارش در وجود او آشكار و نمايان شده است.
علة الكون و لولاه لما * كان للعالم عين و اثر
آن حضرت علت غائى آفرينش است كه اگر او نبود براى عالم واقعيت و اثرى نبود. (خداوند بخاطر او عالم را بوجود آورده است)
و له ابدع ما تعقله * من عقول و نفوس و صور
و آنچه را كه تو از عالم عقول و نفوس و صور (عوالم سه گانه خلقت كه در طول هم قرار گرفته و عبارتند از عالم عقل و مثال و ماده) تعقل و انديشه كنى براى وجود او ابداع شدهاند.
فلك فى فلك فيه نجوم * صدف فى صدف فيه درر
فلكى است در داخل فلكى و داراى ستارگان است و صدفى است در داخل صدفى و داراى گوهرهاى درخشانى است (آن حضرت محاط در اوصاف پيغمبر اكرم است و ائمه ديگر هم از وجود او پديد آمده اند)
ما رمى رمية الا و كفى * ما غزا غزوة الا و ظفر
تيرى نينداخت جز اينكه آن تير براى هلاك دشمن كافى شد و به جنگى وارد نشد جز اينكه از آن پيروز در آمد.
اغمد السيف متى قابله * كل من جرد سیفا و شهر
تمام شمشير كشان زمان مقابله با او (براى اينكه عرض اندام نكنند از ترس وى) شمشير خود را غلاف ميكردند.
اسد الله اذا صال و صاح * ابو الايتام اذا جاد و بر
زمانی كه حمله ميكرد و صيحه ميزد شير خدا بود و در موقع بخشش و احسان پدر يتيمان بود.
حبه مبدء خلد و نعم * بغضه منشاء نار و سقر
محبت و دوستى آن حضرت سر چشمه بهشت و نعمتهاى بهشت است و دشمنى او منشاء آتش دوزخ و جهنم است.
هو فى الكل امام الكل * من ابو بكر و من كان عمر؟
او در تمام عالم پيشواى همه پس از رسول اكرم صلى الله عليه و آله است. ابو بكر و عمر كيستند كه با او لاف برابرى زنند؟
ليس من اذنب يوما بامام * كيف من اشرك دهرا و كفر؟
كسى كه يك روز هم مرتكب گناه شود شايسته امامت نيست پس چگونه شايسته آن مقام باشد كسى كه يك عمر در شرك و كفر بوده است (امام بايد معصوم و منتخب از جانب خدا باشد).
كل من مات و لم يعرفه * موته موت حمار و بقر
هر كسى كه مرد و او را نشناخت مرگ او مانند مرگ خر و گاو است (مانند زمان جاهليت مرده و اين سخن اشاره است به حديث من مات و لم يعرف امام زمانه....).
خصمه ابغضه الله و لو * حمد الله و اثنى و شكر
دشمن آن حضرت مبغوض خدا است اگر چه خدا را ستايش كند و ثنا گويد و سپاسگزار باشد.
خله بشره الله و لو * رب الخمر و غنى و فجر
دوست و محب او را از خداوند مژده بهشت داده اگر چه شرب خمر كرده و آواز خوانده و مرتكب فجور باشد. (البته اين مطلب احتياج به توضيح دارد و چنين نيست كه هر كسى به هواى دوستى آن حضرت هر گونه فسق و فجورى را مرتكب شود و بعد هم در انتظار بهشتباشد، دوستى بايد دو جانبه باشد. كسى كه على عليه السلام را دوست دارد بايد ديد آيا آنجناب هم او را دوست دارد يا نه و مسلماً على عليه السلام كسى را كه بر خلاف احكام خدا رفتار كند دوست نخواهد داشت. بنابراين محب حقيقى آنحضرت مرتكب فسق و فجور نشود و اگر هم در اثر نادانى چنين اعمالى را انجام دهد خداوند توفيق توبه به او ميدهد و در نتيجه از كرده خود نادم و تائب گردد و خداوند غفور و رحيم نيز او را مورد آمرزش قرار دهد.)
من له صاحبة كالزهراء * او سيل كشبير و شبر؟
جز على كيست كه زوجهاى چون زهرا عليها السلام يا فرزندانى مانند حسنين عليهما السلام داشته باشد؟
عنه ديوان علوم و حكم * فيه طومار عظات و عبر
ديوان علوم و حكمت ها از آن حضرت است و طومار موعظهها و پندها در نزد اوست.
بو تراب و كنوز العالم * عنده نحو سفال و مدر
آن جناب بو تراب بود (لقب ایشان) و (اعتنائى بدنيا نداشت بطوريكه) گنجهاى عالم (شمشهاى طلا) در نزد او به منزله سفال و كلوخ بود.
و هو النور و اما الشركاء * كظلام و دخان و شرر
و او نور خالص است و اما شركاى خلافت او مانند ظلمت و دود و شرر مي باشند.
ايها الخصم تذكر سندا * متنه صح بنص و خبر
ای دشمن (كه مخالف امامت او هستى) بياد آر سند آن روايتى را (در غدير خم) كه متن آن بنابه روايات و اخبار شما هم صحيح است.
اذ اتى احمد فى خم غدير * بعلى و على الرحل نبر
موقعی كه در غدير خم پيغمبر صلى الله عليه و آله على را آورد بر جهاز شتران (بجای منبر) بالا رفت.
قال من كنت انا مولاه * فعلى له مولا و مفر
و فرمود من بر هر كس که از نفس او اولى بتصرف هستم، اين على بر او اولى بتصرف و پناهگاه است.
قبل تعيين وصى و وزير * هل ترى فات نبى و هجر؟
هيچ پيغمبرى را ديدهاى كه پيش از تعيين وصى و جانشين وفات يابد و يا هجرت كند؟
من اتى فيه نصوص بخصوص * هل باجماع عوام ينكر؟
كسى كه در شأن او نصها و روايات مخصوصى آمده باشد آيا ميتوان با اجماع مشتى عوام الناس، منكر او شد؟
آية الله و هل يجحد من * خصه الله بآى و سور؟
على عليه السلام آيت عظماى خدا است. آيا انكار كرده مي شود كسى كه خداوند براى او آيهها و سورههایى اختصاص داده است؟
وده اوجب ما فى القران * اوجب الله علينا و امر
دوستى آن حضرت واجبترين امرى است كه در قرآن آمده و خداوند او را به ما واجب فرموده است.
مدعى حب على و عداه * مثل من انكر حقا و اقر
كسي كه ادعاى دوستى آن حضرت و مخالفين او را دارد مانند كسى است كه حقى را انكار كند و هم بدان اقرار نمايد.
سروده: ملا مهرعلى خويى