چون وجود مقدس ازلی
شاهد دلربای لم یزلی
وقت پیمان گرفتن از ذرات
با صدایی رسا و بانگ جلی
«اولست بربکم» فرمود
پاسخ آمد ز هر طرف که: بلی
تا بسنجد عیارشان، افروخت
آتشی در کمال مشتعلی
داد فرمان، روند در آتش
تا جدا گردد اصلی از بدلی
فرقهیی ز امر حق تمرد کرد
گشت مطرود حق ز پر حیلی
با شقاوت قرین شد و همدم
شد پریشان ز فرط منفعلی
فرقه دیگری در آتش رفت
ز امر یزدان قادر ازلی
نار شد بهرشان چو خلد برین
که بود این سزای خوش عملی
با سعادت قرین شد و همدم
گشت مقبول حق ز بی خللی
بهر این فرقه حق عیان فرمود
جلوات نبی و نور ولی
که منم نور احمد مختار
مهر من نیست غیر مهر علی
ناگهان شد عیان در آن وادی
نور مولا علی ز بی حللی
چون به خود آمدند، میگفتند
در حضور خدای لم یزلی
که: علی دست قادر ازلیست
رشته ما سوا به دست علیست
شاعر : محمدعلی مجاهدی