1- ميلاد نور
2- خاندان پاك علامه
3- دوران كودكی و جوانی علامه
4- زهد و عبادت علامه
5- خصوصیات اخلاقی و اوصاف علامه
6- زیارات و توسلات
7- یقین به جواب در توسل
8- ورد زبان علامه امینی
9- غواص بحر معانى
10- شهر آرمانى غدير
11- درد دل علامه امینی
12- ماجرائی ازمطالعات علامه امینی در هندوستان
13- حال علامه امینی در هنگام نوشتن الغدیر
14- فرمایش علامه امینی : توضیحالمسائلم «الغدیر» است
15- خاطره ای از ایشان
16- الهام علوی
17- عنايت اميرالمؤمنين(ع)
18- عنایتی دیگر از امیرالمومنین
19- علامه امینی و بی نیازی از خلق
20- گفتاری چند در مورد علامه امینی (ره)
21- الغدیر دردانشنامه آزاد اینترنتی ویکی پدیا
22- علامه امینی و مسئله تقریب مذاهب
23- الغدیر، منادي وحدت
24- نقش مثبت الغدیر، در وحدت اسلامی
25- سخنان شهید استاد مطهري (ره)در مورد برداشت تعداد زيادي از دانشمندان منصف و بيغرض اهل سنت در مورد کتاب الغدیر
26- تعریف ها و تمجیدهااز علامه بعد از انتشار الغدیر
27- دیگرآثار علامه امینی
28- غروب آفتاب
29- خاطراتی از علامه(ره) به نقل از حجتالاسلام دکتر اميني فرزند علامه اميني
30- خاطره ای از (حسان) شاعر اهل بیت در مورد علامه
31- پینوشتها:
...............................................................................
سیری کوتاه بر زندگی علامه امینی(قدس سره الشریف)1- ميلاد نور
سال 1320 ه. ق برابر با 1281 ه. ش
زمين و آسمان تبريز نورباران بود. بوى گل محمدى در فضاى شهر پيچيده بود. بوى بهار مى آمد. تبريز در شبى رؤيايى به سر مى برد. صداى حمد و تهليل و تكبير از همه جا بلند بود. على عليه السلام آن شاهكار آفرينش از خداى كعبه مولودى خواسته بود، خجسته، تا ياد حماسه بزرگ غدير را زنده كند. باغبان آفرينش، نداى على عليه السلام را چگونه بى پاسخ مى گذاشت؟ على عليه السلام نور خدا، اميد امت، فيض حق بود. دعايش مستجاب مى گرديد. خطه شيران، تبريز به اميد طلوع بامدادى بود كه ناگه بانگ تكبير مؤذن، شب را شكست و از نور خبر داد. هزار و سيصد و بيست سال از هجرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله، از مكه به مدينه مى گذشت كه "آقا ميرزا احمد" صاحب پسر شد. سر به خاك سائيد و طلوع آفتاب زندگى در خانهاش را سپاس نهاد. در كنار بستر كودك جاى گرفت، بغل كرد، بوسيد و بوئيدش. اشك شوق از ديدگانش بسان مرواريدى بر گونه كودك غلطيد. سيماى طفل با جذبه و نورى كه در آن بود، پدر را از خود برده بود. چشم از رخ فرزند برنمى داشت. پدر نام فرزندش را "عبدالحسين" ناميد تا در سير امامت و شهادت و حماسه و ايثار گام نهد و بدين صورت عشق وافر خود به پيشواى سوم شيعيان را از خود متبلور ساخت .
2- خاندان پاك علامه
شیخ احمد امینی تبریزی،(1) پدر بزرگوار علامه امینی از عالمان با تقوا بود و مردم به ایشان همواره به دیده احترام مینگریستند. ایشان در سال 1287 هـ.ق در سَردها از توابع تبریز به دنیا آمد. میرزا احمد از فقها و مجتهدین زمان خود و در زهد و پارسایی زبانزد عموم بود. او در سال 1304 ه.ق به تبریز مهاجرت نمود و برای همیشه ساکن آنجا گردید.
برخی آثار به یادگار مانده از ایشان عبارتند از: شرحی بر قصیده المفجع و تعلیقاتی بر مكاسب شیخ انصاری. این مرد بزرگ در سال 1370 ه. ق، دیده از جهان فرو بست و در قبرستان نو شهر مقدس قم دفن گردید.
پدربزرگ علامه امینی، مولی نجفقلی مشهور به امین الشرع بود كه نام خانوادگی علامه نیز از همین لقب گرفته شده است. ایشان در سال 1257ه. ق، در روستای سَردها ـ از توابع تبریز پا به عرصه هستی نهاد و به یادگیری دانش و ادب پرداخت. وی نیز بعدها ساکن شهر تبریز گردید. مردی زاهد، فاضل، پرهیزگار و ادیبی برجسته بود كه به گردآوری اخبار ائمه اطهار علیهم السلام علاقه بسیاری داشت و چند مجموعه روایت نیز تدوین كرده و اشعاری به فارسی و تركی از وی به جا مانده است. او در شعر خود به "واثق" تخلص میکرد و نقش مُهر او - آن طوری که در پشت برخی از رسائلش مشهود است - " الواثق بالله الغنیِ عبدهُ نجفقلی" بوده است . وی در سن 83 سالگی در سال 1340ه. ق از دنیا رفت و در وادی السلام نجف اشرف به خاك سپرده شد.(2)
واقعه عجیبی در مورد مرحوم نجفقلی نقل میکنند که ایشان بعد از رحلت، در تبریز دفن شدند اما بنا بر وصیت خود ایشان، جنازه آن بزرگوار پس از گذشت 13 سال به نجف اشرف منتقل گردید و در قبرستان وادی السلام آرام گرفت.(3) کسانی که در آن روز حضور داشتند نقل میکنند که پیکر ایشان پس از 13 سال کاملا سالم بود. (4)
3- دوران كودكی و جوانی علامه
كودكی عبدالحسین مانند دیگر همسالانش سپری نشد، بلكه او از همان كودكی، استعداد و تیزهوشی عجیبی از خود نشان میداد. وی از آغاز زندگی، با حافظه قوی و سرعت عجیبش در درك مسائل دینی،(5) همه نگاهها را به خویش جلب كرد. روح پرسشگر و جست و جوگر عبدالحسین نمیگذاشت تا او مانند دیگر كودكان باشد. هر كس در كودكی او را درك میكرد، از تیزهوشی وی خبر میداد.(6)
خانوده مذهبی و علاقهمند به دانش و معرفت علامه نیز، زمینه رشد و تعالی عبدالحسین را آماده كردند. ایشان شاگردی و یادگیری را در محضر پدر بزرگوارش آغاز نمود و با مبانی دانش آشنا شد.
پدر؛ ادبیات فارسی، عربی، منطق و تا اندازهای فقه و اصول را به فرزندش آموخت. در كنار اینها، عبدالحسین به كتابهای حدیثی و اعتقادی نیز اشتیاق زیادی داشت، ولی با این همه، «قرآن و نهجالبلاغه دو كتاب گرانقدر برای آموزش این محصل جوان بود.»(7)
از همان كودكی، وجود عبدالحسین از آیههای قرآن و سخنان والای امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و امامان دیگر پر شد. پس، عشق به اهلبیت علیهم السلام در تار و پود وجودش نفود كرد.
بدین ترتیب، علامه امینی با كوشش علمی و با استعداد و پشتكار خویش، خانواده و اطرافیانش را به آینده خود امیدوار میساخت.
علامه در سن 16 سالگی برای ادامه تحصیل راهی نجف اشرف شد و تا حدود سن 32 سالگی در آنجا مشغول کسب معارف الهی بود. در این سالها در محضر اساتیدی چون: آیة الله سید محمدبن محمدباقر الحسینی فیروزآبادی، آیة الله سید ابوتراب بن ابوالقاسم خوانساری، آیة الله میرزا علی بن عبدالحسین ایروانی و آیة الله میرزا ابوالحسن بن عبدالحسین مشکینی زانوی ادب زده و کسب علم نمودند .
ایشان در سن 32 سالگی به زادگاه خود تبریز مراجعت نموده و برای مدت کوتاهی در آنجا ماندگار شد. اوقات ایشان در آن ایام به تدریس و تحقیق مصروف گردید و در آن زمان بود که کتاب نفیس تفسیر فاتحة الکتاب توسط ایشان به نگارش درآمد.
علامه امینی(ره) که عشق امیرالمومنین علی علیه السلام در جانش شعلهور بود، بیش از این در فراق از حضرتش تاب نیاورده و مجدداً راهی نجف اشرف شد.
ایشان در نجف ضمن تحقیق و مطالعه فراوان در مجالس اساتید برجسته و مراجع تقلید آن روزگار به استمرار حاضر میشدند و در ضمن آن بود که از جهت علمی و تقوا به مرتبه والای اجتهاد نائل گردیده و همچنین از علما و مجتهدین بزرگ آن عصر اجازه روایت نیز دریافت داشتند. بعضی از مشایخ روایت ایشان عبارتند از:
آیة الله سید ابوالحسن موسوی اصفهانی، آیة الله شیخ علی اصغر ملکی تبریزی، آیة الله شیخ محمد محسن (آقا بزرگ) تهرانی.
علامه امینی(ره) در مقام اجتهاد، منزلت و جایگاه والایی داشتند و بیشتر ساعات ایشان به تحقیق و مطالعه میگذشت. و از منابع علمی اسلامی توشه برمیگرفت. ایشان در تفسیر، حدیث، تاریخ و علم رجال صاحبنظر بودند. (8)
4- زهد و عبادت علامه
ایشان در زهد و تقوا و ورع مراقبت شدید داشتند. در امور دینی، متعبد و تسلیم در مقابل اوامر الهی بودند. اخلاق خوش و همت بالایی داشتند و شاید همین همت ایشان، باعث موفقیتشان شده، چرا که در مسیر رسیدن به هدفشان، موانع، باعث عقب نشینی و ناامیدی ایشان نمیشد. با داشتن این همه علم و دانش متواضع بوده و کبر و غروری در وجود ایشان دیده نمیشد.
مرحوم علامه بسیار مراقب زبان خود بودند نقل شده است که هیچگاه کسی حرف رکیکی از ایشان نشنیده بود. در مورد پدرشان نیز میگویند آنقدر با اخلاق و سلیم النفس بودند که کسی ایشان را جز در مسائل مذهبی، خشمگین ندید. و چنان آداب را رعایت مینمودند که کسی کلام زشتی هرگز از ایشان نشیند.
توکل و انقطاع علامه امینی از غیر، زبانزد عام و خاص بود. علامه هرگاه با مشکلی مواجه میشدند متوسل به اهلبیت، خصوصا امیرالمومنین علی علیه السلام میشدند.
علامه امینی عقیدهشان بر این بود که اساس خلقت بنا بر محبت است. ایشان میگفتند که تمام عبادات ناشی از محبت است. (هل الدین الا الحب). هر چقدر محبت به خدا بیشتر باشد، از معاصی و گناهان بیشتر دوری میشود. مرحوم علامه میگفتند: کسی که توجهاش در نماز کم است مشکل محبتی دارد.
ایشان در عبادات هم کوشا بوده و به اقامه نماز شب مقید بودند. همواره پس از نماز صبح، مشغول قرائت قرآن میشدند که با تدبر و تامل همراه بود.
علامه امینی یکی از مسائل اساسی که در زندگیشان خیلی مهم بوده توجه به قرائت قرآن و انس با قرآن بوده است. ایشان در ماه مبارک رمضان خود را برای روزهداری و عبادات از کارهای دیگر فارغ میکردند و در این ماه 15 ختم قرآن داشتند. چهارده ختم به نیت چهارده معصوم علیهم السلام و یک ختم به نیت پدر و مادر خود. و در ماههای دیگر حداقل یک ختم قرآن داشتند. تاثیر این قرائتها و انس با قرآن در قلم ایشان دیده میشود چرا که نوشتههای ایشان بسیار روان و محکم است و البته تاثیر آن در الغدیر بسیار مشهود میباشد که استشهادهایی که ایشان در الغدیر به آیات قرآن داشتهاند به گونهای بوده که انگار این آیه برای آن موضوع مطروحه نازل شده است.(9)
5- خصوصیات اخلاقی و اوصاف علامه
1-عشق به ائمه(علیهم السلام)
علامه امینى به پیامبر و ائمه(علیهم السلام) بسیار عشق مى ورزید. همین عشق بود که وى را مجددا از تبریز به نجف اشرف کشاند. هم چنین با همین عشق و انگیزه به تالیف دائره المعارف بزرگ الغدیر دست زد و چهل سال تحقیق و تلاش کرد . هرکس که شعله عشقى به ائمه (علیهم السلام) در وجودش بود، علامه امینى را که مى دید، عشقش شعله ور و محبتش به اهل بیت(علیهم السلام) بیش تر مى شد. وقتى نام على(علیه السلام)، فاطمه(سلام الله علیها) و امام حسین(علیه السلام) را مى شنید، بى اختیار گریه مى کرد . در سخنرانى ها از ولایت آنان مى گفت و سعى داشت تا مردم با اهل بیت (علیهم السلام) بیش تر آشنا شوند.
علامه امینى به ائمه (علیهم السلام) به خصوص امام على (علیه السلام) به قدرى عشق مى ورزید که همیشه آن ها را ناظر و راهنماى خود مى دانست.
2-تزکیه نفس
عالمان دین همواره در اندیشه تربیت نفس خود هستند و آن را از ضروریات مى دانند، زیرا معتقدند که انسان از راه تزکیه و تربیت نفس مى تواند به قله انسانیت و ملکات اخلاقى برسد. علامه امینى بسان استادان خود و پدر و جدش، در مرحله تهذیب نفس و ملکات باطنى و انجام عمل صالح، نمونه دوران بود. وى در این باره مى گوید: "و از راه اعمال صالحه و مداومت در ادعیه و تفکر در زیارات ماثوره انسان به حقایقى برخورد مى کند که پیش سالک دانستنى است نه گفتنى".
3-اراده قوى
علامه امینى داراى اراده اى پولادین بود. وى قبل از تصمیم، درست فکر مى کرد و تمام جوانب مسئله را دقیقا بررسى مى کرد و به تحلیل آن مى نشست، آن گاه عزم را جزم مى کرد و با پشت کارى قوى به پیش مى تاخت. سفرهاى وى به بسیارى از کشورها و استنساخ بسیارى از نسخ کتابخانه هاى خارج از کشور ناشى از همین اراده قوى او بود. علامه امینى براى کشف میراث عظیم اسلامى زمان نمى شناخت، همواره از این کشور به آن کشور، از این کتاب خانه به آن کتاب خانه و از مکه تا رامپور مى رفت تا میراث گران سنگ عالمان گذشته را شناسایى و مطالعه کند. وقتى انسان با آثار او آشنا مى شود، متوجه مى شود که امینى چگونه به تنهایى کار یک گروه توانمند و منسجم، طرح عظیم الغدیر را به پایان رساند.
4-مصلح دینى و اجتماعى
متاسفانه در عصر علامه امینى بعضى از نویسندگان عرب در آثار و تالیف هاى خود به چالش با اندیشه شیعه پرداختند و از تهمت و افترا به تشیع دریغ نکردند. علامه امینى از این روش نادرست بسیار نگران بود و به شدت با آن مبارزه کرد. به همین رو با بسیارى از دانشمندان و عالمان دین از طریق نامه یا ملاقات حضورى تماس حاصل کرد و آنان را به درست نویسى و حق جویى دعوت کرد و از آنان خواست تا جلو نویسندگان کج اندیش را با پاسخى علمى و منطقى بگیرند. ایشان همواره از دانشوران و پژوهش گران مى خواست تا از نگارش و سخنرانى هاى تفرقه افکن بپرهیزند.
علامه امینى تالیف کتاب الغدیر را بر این اساس آغاز کرد و هیچ کس پس از مطالعه این دائره المعارف بزرگ احساس نادرستى از آن نداشت. استاد محمدرضا حکیمى در این باره مى گوید: "صاحب الغدیر در خلال هزارها صفحه مطالعه خویش در کتب قرون گذشته معاصران، به صدها تعبیر رکیک، توهین، جعل، افترا، فحش و هتک مقدسات برخورد کرده است چنانکه خود با لحنى دردناک از آن ها یاد مى کرد با این همه در سراسر 4513 صفحه الغدیر (تا این جا که چاپ شده است) همواره وقار یک مصلح دل سوز را با خود داشته و به تعبیر خود (به اقتباس از قرآن کریم) « واذا مروا باللغو مروا کراما » بوده است."
5-ابهت علامه
علامه امینى ابهت زیادى داشت. او از یک سو مردى سفر کرده بود و با عالمان بسیارى از کشورها به گفت وگو نشسته بود، آثار فراوانى از دانشمندان سنى را دیده و خود مجتهدى وارسته و آشنا به نیازهاى روز و دل سوخته و عاشق ائمه(علیهم السلام) بود و از سوى دیگر اندامى رشید، قامتى بلند، استخوان بندى درشت، چشمانى سیاه و درشت داشت. سوز ایمان و اخلاص در عمل او شهره آفاق بود. هرگاه وارد مجلسى مى شد، همگان به احترام او مى ایستادند، کسى را یاراى تکلم با او نبود مگر بعد از آن که تبسمى مى کرد، و با آرامى با مخاطب سخن مى گفت.
6-امانت دارى
علامه امینى در تحقیق و نگارش، امانت دار بود. اگر مطلبى را از جایى نقل مى کرد، دقیقا آدرس آن را مى نوشت. وى با خلوص تمام به نقل و نقد تاریخ مى پرداخت و در این راه تقوا را پیشه خود ساخته بود.
7-قاطعیت
علامه امینى بسیار قاطع بود و صریح سخن مى گفت. او قبل از نگاشتن و سخن گفتن، درست مى اندیشید و بسیار مطالعه مى کرد و بعد از آن که کاملا مجهز مى شد با خلوص نیت به وظیفه اش عمل مى کرد و هرگز از ارزش ها و حقیقت ها یک گام به عقب نمى نشست و خیلى صریح و با برهان، حق را براى حق طلبان عصر خود و آیندگان حق جو بازگو مى کرد. (او به اقتضاى بحث علمى و رعایت واقع تاریخى، پژوهش هاى خویش را با کمال حریت و قاطعیت دنبال مى کرد و براى زنده نگاه داشتن شعله ولاى على در جان ها، زبان آتشین خویش را هیچ گاه میان سخن به کام نمى برد. راست و صریح و قاطع سخن مى گفت و مدرک ارائه مى داد.)
6- زیارات و توسلات
علامه امینی میفرمودند که موضوع "زیارات" و "ادعیه" بدان گونه که در مکتب تشیع مطرح شده در هیچ دین و مذهبی طرح نگردیده است. و اگر کسی با این زیارات و ادعیه مانوس بشود و متوجه باشد که چه میخواند و فلسفه و حکمتش را بداند، این فرد، شیعه بیسوادی نمیشود. ایشان میگفتند کسی که زیارت جامعه کبیره را بخواند و بداند که چه میگوید این فرد، شیعه بیسواد نیست. چرا که میفهمد دین یعنی چه.
علامه امینی روی توسلات خیلی تکیه میکردند. ایشان شدیداً به زیارت جامعه کبیره، زیارت امین الله و زیارت عاشورا معتقد و مقید به خواندنش بودند. و بسیاری از ادعیه را حفظ بودند.
یک قسمت عظیمی از زندگی مرحوم علامه را ادعیه و توسلات و تمنای از اهلبیت و خصوصاً زیارات پر کرده بود. ایشان هر شب به زیارت حرم امیرالمومنین علی علیه السلام مشرف میشدند و آنقدر آداب را در زیارت رعایت میکردند که مردم میایستادند و به ایشان مینگریستند که آداب را بیاموزند. ایشان با کمال خضوع و خشوع و با حزن، بالای سر امام مینشستند و با برخی الفاظِ زیارات با امام سخن میگفتند و آنقدر اشک میریختند که بر روی محاسنشان جاری میشد و آنقدر غرق زیارت میشدند که اکثراً از یک ساعت هم میگذشت.
علامه امینی وقتی در حرم این الفاظ را میخواند که: اشهد انّک تسمع کلامی و ترد سلامی، یقین داشت که مقابل حضرت نشسته و با ایشان صحبت میکند و جوابش را نیز از حضرت میگیرد. و این رتبهی خیلی بالایی در ولایت است.
ایشان اکثراً وقتی به زیارت حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام مشرف میشدند با پای پیاده میرفتند. و مسئله قابل توجه اینست که ایشان از راه اصلی نمیرفتند بلکه مسیر را از میان روستاها انتخاب میکردند و شب را به صورت ناشناس در منزل آنها میماندند و در آنجا به سخنرانی در باب معارف دین و اهلبیت علیهم السلام میپرداختند و بدین وسیله طعم شیرین معارف الهی را به کامشان مینشاندند.
7- یقین به جواب در توسل
فردی به نام دکتر محمد عبدالغنی حسن که شاعر برجسته عرب و از علمای مصر بودند بعد از این که آقای امینی، الغدیر را برای ایشان فرستادند یک شعری برای علامه سرود و فرستاد که از ایشان تقدیر کردند.
آقای امینی نامهای برایشان فرستادند که من از شما ممنونم که این شعر را برای من سروده و فرستادید. اما چرا اصل را گذاشتید و فرع را گرفتید. ای کاش شما غدیریه میسرودید و نام خود را میان غدیریه سراها مضبوط و ماندگار میکردید و دوستی خود را نسبت به امیرالمومنین نشان میدادید.
میگویند که 2 ماه پاسخ نداد بعد از 2 ماه نامه ایشان آمد که من به این علت پاسخ نامه شما را دیر دادم که در این دنیا یک دختر بیشتر ندارم و او نیز بیمار شده و اطباء نیز از مداوا کردن او ناامید شدهاند و دخترم در حال احتضار است. به این علت اصلاً حال شعر گفتن نداشتم. ولی چون شما امر کرده بودید با چشم گریان این غدیریه را سرودهام و برایتان فرستادهام.
این نامه روز پنج شنبه به دست علامه رسیده بود. علامه امینی شب به حرم امیرالمومنین علی علیهالسلام مشرف شدند. فردای آن روز نامهای به فرزندشان حاج آقا رضا دادند و گفتند که این نامه را برای محمد عبدالغنی حسن پست کن. من دیشب که به حرم رفتم غدیریه این فرد را برای امیرالمومنین علیه السلام خواندم و فکر میکنم ان شاءالله شفای دختر را گرفتم.
این ماجرا به این معناست که علامه اینقدر با اطمینان از ارتباط شان با امام صحبت میکردند.
نامه علامه ارسال شد و دو هفته بعد جواب محمد عبدالغنی حسن رسید که سبحان الله، همان شبی که شما میگویید در حرم غدیریه مرا خواندید، دخترم تب شدیدی کرد و بعد از آن بهبود یافت. و الان شکوفه خانه من است و این از معجزات مولا امیرالمومنین است.
8- ورد زبان علامه امینی
علامه امينى هواخواه على عليه السلام بود و خود مى دانست كه على عليه السلام او را به شهر خويش فراخوانده است از اينرو ملامت سرزنشگران و كوردلان را به هيچ انگاشت و زير لب زمزمه مى نمود:
ملك در سجده آدم، زمين بوس تو نيت كرد كه در حصن تو لطفى ديد بيش از حد انسانى
9- غواص بحر معانى
شهر نجف با سابقه ديرينه از عصر شيخ طوسى مهد علم و تقوا و فضيلت بود و بزرگ دانشگاه عالم تشيع محسوب مى گشت و با آشفته بازارى كه در ايران - در آغاز كودتا و سپس سلطنت رضاخان - به وجود آمده، محل مناسبى براى تحصيل به شمار مى رفت. و امينى در صدد بود با تحصيل در عتبات به جهاد علمى پردازد، عالمى فريادگر شود و مسير حق را تداوم بخشد. وى با هجرت به نجف در صدر تكميل معارف الهى بود. از اينرو در مكتب درس حضرات آيات سيدمحمد فيروز آبادى - متوفى 1345 هجرى قمرى - و سيد ابوتراب خوانسارى - متوفى 1346 هجرى قمرى - حاضر شد.
علامه امينى در اولين تاليف خويش ابداع و ابتكارى به كار برد كه پيش از آن كسى به انجامش موفق نشده بود. با تاليف گرانبهاى"شهداء الفضيله" گوى سبقت را از همگان ربوده و بر گذشتگان و معاصران خويش برترى يافت. از كتابهاى قديمى كه در معرض نابودى و فراموشى بود گزارشاتى درباره علماى گذشته و قريب العهد فراهم آورده و به جاودانگى رساند. بدين منظور بار سفر بسته و كشورها را پيموده تا با رنج بسيار، كه براى هر كس تحمل پذير نيست، اين مجموعه از شرح حال را گرد آورد. كتابخانههاى ايران و عراق را زير پا گذاشته و در كتابهاى خطى كمياب به دنبال مردانى گشت كه به راه حق شهيد گشتهاند، وى پس از صرف سالها و ماهها اين مهم را به انجام رساند و پس از اين تاليف به عنوان مجاهدى نستوه زبانزد خاص و عام شد.
برخى از دانشمندان اسلامى كه با تقريظهاى خود، اين اثر جاودانه را ستودند عباتاند از:
1- بزرگ مرجع شيعه آية الله سيدابوالحسن اصفهانى.
2- آية الله العظمى حاج آقا حسين طباطبايى قمى .
3- آية الله شيخ محمدحسين غروى اصفهانى.
4- علامه محقق شيخ آقا بزرگ تهرانى .
به اين ترتيب علامه امينى، با "شهداء الفضيله" مواضع صد و سى تن از علماى دين و پيروان على عليهالسلام و آل على عليه السلام را از قرن چهارم تا چهاردهم به رشته تحرير در آورد. تا امت اسلامى همچنان سرفراز و استوار در مقابل فتنههاى دشمنان ايستادگى نمايند.
زمانى كه استعمارگران با ترتيب دادن جنگهاى جهانى در صدد برآمدند تا ملل اسلامى را مورد تجاوز قرار داده و جزو مستعمرات خويش درآورند. امينى با تاليف كتاب شريف شهداء الفضيلة؛ بزرگ اسوههاى شجاعت و ايثار را در مقابل مردم غيور مسلمان سامان داد و آنان را به پايدارى و استقامت فراخواند.
علامه امينى به عنوان محدث، مفسر، فيلسوف و متكلم و فقيه دست به تحقيقات دامنه دارى مى زند. شيخ بزرگوار در صدد است فلسفه سياسى اسلام را در هر صورت ممكن براى مردم كوچه و بازار هم قابل فهم نمايد. هر چه كه بعضى از بزرگان علم هم از آن غافل ماندهاند.
با تحقيق و تعليق بر كتاب "كامل الزيارات" ابن قولويه قمى كه از مشايخ شيعه محسوب مى گردد، معتبرترين متون زيارات را در اختيار امت اسلامى قرار مى دهد و با تاليف "ادب الزائر لمن يممّ الحائر" كه شرح آداب زيارت حضرت امام حسين عليه السلام است، فلسفه زيارت را بيان مى دارد.
در اين باره شيخ مصلح، عبدالحسين امينى سالهاست كه در پاى مكتب درس اساتيد بزرگى نشسته و فقه و اصول و فلسفه و كلام اسلامى را فراگرفته است. از اين رو "ثمرات الاسفار" را در دو جلد فراهم مى آورد و بر "رسائل" و "مكاسب" شيخ اعظم انصارى حاشيه مى نويسد. همچنين رسالهاى درباره "نيت" مى نگارد و رسالهاى در بيان "حقيقت زيارت"، تا به علماى پاكستان پاسخ داده باشد و "رسالهاى در علم دراية الحديث."
علامه امينى با تاليفات گرانقدر خويش بنيه علمى و نهاد وقاد خود را در معرض معاصران قرار مى دهد و از حضرت آية الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى و حضرت آية الله علامه حاج ميرزا محمدحسين نائينى و حضرت آية الله العظمى شيخ عبدالكريم حائرى و حضرت آية الله شيخ محمدحسين كمپانى اصفهانى، اجازه اجتهاد دريافت مى دارد. و به زادگاه خويش تبريز باز مى گردد تا امين الشرع ديار خويش باشد. اما دل او دگربار آهنگ نجف مى كند.
اينك او رو به قرآن كريم آورده است تا برنامه زندگى بشر و سعادت و خوشبختى و كام روائى وى را از كتاب الهى استخراج نمايد. شاگرد مكتب وحى آياتى از كتاب مبين را برمى گزيند و به تفسير آن مى نشيند.
- سوره اعراف، آيه 172، "ميثاق الاول. "
- سوره اعراف، آيه 180.
- سوره واقعه، آيه 7 .
- سوره مؤمن، آيه 11.
آنگاه "العترة الطاهرة فى الكتاب العزيز" را مى نگارد و حق اولويت و مولويت خاندان رسالت را تبيين مى نمايد.
10-شهر آرمانى غدير
تاليف رسالات گوناگون، جان شيفته وى را خشنود نساخت. لذا بر آن شد، مدينه فاضله اسلامى را به امت اسلامى عرضه دارد و داستان سال دهم هجرت را در خاطرهها زنده كند و آن زمانى است كه استعمارگران با حيلههاى خاص خود امپراطورى عثمانى را از بين بردهاند و در عرصه عقيدتى، دولت سنى مذهبى را كه به عنوان حكومت اسلامى بر سرزمين پهناورى حكومت مى كرد، از صحنه خارج ساختهاند. علامه امينى به عنوان آسيب شناس اجتماعى، اينگونه تشخيص داد كه با زوال دولت عثمانى نبايد به دولتهاى استعمارگر اجازه داد، تا جايگزين دولت؛ ولو ظاهراً اسلامى شوند.
از ديدگاه او، امت اسلام كه با زوال دولت 623 ساله عثمانى روبرو گشته است، و تلخى هاى بسيار چشيده، بهتر است، نظام مدينه فاضله اسلامى را كه در آن اصل بنيادى غدير مطرح است، تجربه نمايد. نظامى كه پيامبر جز به آن سفارش نفرموده است .
علامه امينى با تاليف "الغدير" خاطرات عصر نبوى را تجديد مى کند، عصرى كه سرورى از آنِ امت قرآنى است و رسول اكرم صلى الله عليه و آله رهبرى آن را بر عهده دارد و بعد از خود، ولايت على بن ابى طالب عليه السلام را معرفى كرده است .
امينى، احياگر سنت نبوى ، با "الغدير" جلوههاى شوكت و عظمت امت اسلامى را در خاطرهها زنده مى دارد و اصل اصيل و محور حكومت قرآنى، جريان غدير خم را يادآور مى شود.
امينى در عصرى زندگى مى كند كه شكست دولت عثمانى روى داده است. شكستى كه اگر"اصل غدير" و رهبرى امت آنگونه كه پيامبر اسلام و قرآن كريم فرموده، اجرا مى گرديد، روى نمى داد و انگليس را جرات آن نبود كه عراق را جزء مستعمرات خويش درآورد.
امينى علاوه بر اين كه با رجوع به قرآن و سنت و رعايت موازين "سند شناسى" و "نقد حديث" حقائق غير قابل انكارى را پيش چشم امت اسلامى نهاد و مساله اختلاف اهل يك كتاب و قبله را از ميان برداشت جهانيان را به اين مساله واقف ساخت كه فلسفه امامت و رهبرى از اصول شناخته شده تشيع، از مبانى اصيل اسلامى است .
علامه مصلح با نقد آثار و تاليفات كسانى چون "ابن تيميه"، "آلوسى"، "قصيمى" و "رشيد رضا" در صدد برآمد وحدت و اخوت اسلامى را در جهان اسلام بگستراند و تخمهاى نفاق و تفرقه را بخشكاند. وى در پى اسناد حديث غدير، بيست و چهار كتاب تاريخى، بيست و هفت محدث و چهارده مفسر قرآن و هفت متكلم اسلامى را مى يابد كه به نقد حديث غدير پرداختهاند. آنگاه راويان حديث غدير از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله را به ترتيب حروف الفبا ذكر مى كند.
وى يكصد و ده تن از اصحاب را نام مى برد كه حديث غدير را روايت كردهاند و به نام هشتاد و چهار تابعى اشاره مى نمايد. سپس طبقات راويان حديث غدير از علما را بر مى شمارد از علماى قرن دوم هجرى تا قرن چهاردهم سيصد و شصت تن را ذكر مى كند كه به نقل از حديث شريف غدير موفق شدهاند و علامه مجاهد براى يافتن مدارك معتبر بارها به اقصى نقاط جهان مسافرت مى نمايد تا آنچه را كه از دين الهى در مورد خلافت كبرى فرود آمده، به امت اسلام برساند. وى نخست در كتاب گرانقدر الغدير به آياتى كه در خصوص اميرمؤمنان على عليه السلام فرود آمده، مى پردازد، برخى از اين آيات نورانى عبارتند از:
آيه تبليغ، آيه اكمال دين، آيات سوره معارج، آيه ولايت، سوره هل اتى . همچنين احاديث نبوى و سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله را با آميختگى شگرفى در آغاز و انجام سخن و يا در مقام استدلال و تاييد و تضمين يادآور مى شود كه بعضى از اين احاديث به قرار زير مى باشند:
حديث غدير و ولايت، حديث اخاء، حديث منزلت، حديث ثقلين، حديث على مع الحق و الحق مع على، حديث تبليغ، حديث انذار العشيرة، حديث ان عليا اول من اسلم و آمن و صلى، حديث ردالشمس، حديث سد الابواب، و صدها حديث ديگر كه در فضل و بزرگى وصى بر حق حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله، بر زبان پيامبر اسلام جارى گشته است .
دكتر سيدجعفر شهيدى كه خود در نجف و تهران از ياران آن فرزانه بود، نقل مى كند كه روزى علامه امينى به من گفت:
«براى تاليف "الغدير" ده هزار جلد كتاب خواندهام.»
وى در ادامه سخن مىگويد:
"او مردى گزافه گو نبود. وقتى مى گفت كتابى را خواندهام، به درستى خوانده و در ذهن سپرده و از آن يادداشت برداشته بود."
علامه نستوه پس از بررسى اسناد حديث غدير و اثبات واقعه مهم عصر نبوى، شاعران چهارده قرن را كه از سفره قرآن توشه برداشته بودند، به شهادت آورد. تا هم يادى از نام آوران و مبارزان مكتب ارجمند علوى كرده باشد و هم فضايل امام على عليه السلام، وصى حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله را به اثبات رساند. وى ادب متعهد شيعى را يكى ديگر از حجتهاى واقعه غدير دانست و براى فراهم آوردن شعر بزرگ مردان فضيلت سالها تلاش پيگير نمود. تا علاوه بر گردآورى شعر حماسه سرايان غدير، اشتباهات عمدى محققين مغرض را بر ملا سازد. ((((او براي تقويت آنچه ميخواست بنگارد رنج سفر به شهرها و كشورهاي مختلف را بر نفس خويش هموار نمود. تشنه دانايي و تدبر بود و اين تشنگي او تنها با درنورديدن بوستان العلما كاهش مييافت. او همه كتابهای خطی و چاپی كتابخانه مرحوم سید محمد باقربحرالعلوم، كتابخانه مرحوم آیتالله شیخ محمد حسین كاشف الغطاء، كتابخانه شیخ فرج الله نجفی و كتابخانه حسینیه شوشتریها را مطالع نمود. نقل است كه برای مطالعه در این كتابخانه علامه سر شب وارد آن میشد و مدیر كتابخانه در ر ا به روی آن بزرگوار قفل مینمود و صبح روز بعد در را میگشود. مرحوم امینی سپس به مطالعه كتابخانههای كربلا پرداخت. همه كتب خطی و چاپی كتابخانههای كاظمیه، بغداد، سامرا، حلّه و بصره نيز توسط آن عالم روحاني به طور كامل مطالعه شد.
مرحوم علامه سپس برای مطالعه به ایران آمد و به مطالعه كتب خطی و چاپی كتابخانههای آستان قدس رضوی، مجلس شورای ملی، مدرسه سپهسالار، ملك و كتابخانه ملی در تهران، كتابخانه آیتالله بروجردی در بروجرد و كتابخانه سردار كابلی در كرمانشاه پرداخت. مرحوم علامه در سال 1380 قمری به هند رفت و به مطالعه كتب خطی و چاپی در كتابخانههای آن دیار پرداخت. در سال 1384 قمری علامه به سوریه رفت و به مطالعه كتابخانههای دمشق و حلب پرداخت و پس از آن در سال 1387 قمری راهی تركیه شد تا به مطالعه كتابهای آن دیار بپردازد. علامه در این سیر پژوهش و مطالعه از نسخه های خطی نفیس و منحصر به فرد این كتابخانهها نسخه برداری كرده است.
علامه خود چنین فرموده است: «من برای نوشتن الغدیر، ۱۰ هزار کتاب را از بای بسم الله تا تای تمت خواندهام و به ۱۰۰ هزار کتاب مراجعه مکرر داشتم.». منبع :روزنامه سیاست روز))))
سال 1364 / 1324 چاپ اول كتاب الغدير در نجف آغاز مى شود و تا نُه جلد آن به طبع رسيده و در سراسر ممالك اسلامى و غير آن منتشر مى گردد. با انتشار كتاب گرانمايه "الغدير" سيل نامهها و ستايشها به دانشمند فرزانه و علامه خبير ارسال مى شود. اين تقريظها گاه از دانشمندان بزرگ شيعه و اهل سنت است و گاه از پادشاهان كشورهاى اسلامى .
نكته واحدى كه در تمام ستايشها به چشم مى خورد. پذيرش غدير است به عنوان محور حركت اسلامى و بنيان حكومت دينى و مذهبى اسلام . پادشاهى فرصت طلب درصدد هستند تا اين جنبش دينى را به نفع خود به پايان رسانند ولى دانشمندان از جايگاهى بى غرضانه به مساله مى انديشند و در حقيقت زنجير متصل به وحى را بعد از قرنها به راهنمايى مصلح بزرگ حضرت علامه امينى مى يابند.
شيخ محمد سعيد دحدوح از دانشمندان متتبع و امام جمعه و جماعت "اريحا" از نواحى حلب نامهاى اديبانه به مؤلف "الغدير" نگاشته و در آن اينگونه مى گويد:
«آقاى من، كتاب "الغدير" را دريافت كردم و آن را مورد مطالعه قرار دادم ... قبل از آن كه در امواج انبوه معانى آن وارد شوم نيروى فكر و انديشهام در آن شناور گشت و شمهاى از آن را با ذائقه روحى خويش چشيدم. احساس نمودم كه اين همان يگانه سرچشمه و منبع آب گوارائى است كه هرگز دگرگون نشود. اين منبع جوشان معانى از آب باران صاف تر و گواراتر و از مُشك خوشبوتر است... .»
11- درد دل علامه امینی
یک سخنی از علامه امینی نقل کردند، که انسان را منقلب می کند
ما یک «الغدیر» می شنویم و خیلی گذرا عبور میکنیم. یازده جلد چاپ شده و یازده جلدش چاپ نشده است.
بیست و دو جلد کتاب تحقیقی! خدا می داند که این مرد در راه نوشتن این کتاب، فانی شد! چه زحمت های طاقت فرسا!
می گویند بعد از نوشتن الغدیر گفته بود: «روز قیامت با دشمنان امیرالمؤمنین مخاصمه خواهم کرد! همان طور که آنها وقت آقا را گرفتند، وقت مرا هم گرفتند؛ و گرنه من میخواستم معارف امیرالمؤمنین را گسترش بدهم؛ اینها آمدند مرا وادار کردند که من در اثبات امامتش کتاب بنویسم!»
وقتی می گویند: اول مظلوم عالم؛ بی جهت نیست! حضرت چقدر مظلوم باشد که بعد از قرنها، تازه در اثبات امامتش کتاب بنویسند!
12- ماجرائی ازمطالعات علامه امینی در هندوستان
این استاد بزرگوار و صاحب اندیشه برای نگارش چنین منبع پربار و عظیم تشیع، زحمت های فراوانی کشیده است و سختی مطالعه و تحقیقات بسیار و شبانه روزی را تحمل کرده است. همچنین، نقل کرده اند: ایشان برای مطالعه از صبح به کتابخانه ای در هندوستان می رفت و آن چنان غرق مطالعه می شد که حتی گذشت زمان را هم فراموش می کرد. یک بار مدیر کتابخانه هنگام عصر از کتابخانه بیرون می آید و درِ کتابخانه را قفل می زند، غافل از اینکه علامه امینی داخل کتابخانه است. روز بعد او وقتی به کتابخانه می آید، می بیند علامه در حال مطالعه است. به ایشان می گوید: شما کی آمدیده اید؟!
علامه پاسخ می دهد: از دیروز که من را در این کتابخانه زندانی کردی، تا الان در اینجا به سر می برم! (10)
13- حال علامه امینی در هنگام نوشتن الغدیر
خود آن بزرگوار در اینباره میگوید: "هرگاه پشت میز مینشستم که الغدیر را بنویسم مثل اینکه حضرت علی(ع) را در کنار میز میدیدم که مطالب را به من دیکته میفرمود". (11)
14- فرمایش علامه امینی : توضیحالمسائلم «الغدیر» است
مرحوم آیتالله علامه عبدالحسین امینی از نظر فقهی نیز مرتبت علمی قابل قبولی در نجف داشت و برخی وی را تشویق میکردند که به سنت معمول فقیهان به جای نگارش الغدیر، به نوشتن رساله عملیه (توضیح المسائل) بپردازد، امینی در پاسخ میگفته که رساله من، توضیح المسائل من و برنامه من همین کتاب الغدیر است. (12)
15- خاطره ای از ایشان
علامه امینی (ره) سالها در کشورهای مختلف مشغول جمعآوری اطلاعات و دادهها درباره این کتاب بود و عاشقانه پژوهش میکرد. به گفته یکی از بزرگان، زمانی که علامه از سفر علمی و تحقیقی چندماههاش به هندوستان بازگشت، از وی پرسیدند هنگام اقامتتان در هند، با گرمای آن کشور چه میکردید؟ اندکی تامل کرد و سپس گفت: عجب، اصلا متوجه گرمای آنجا نشدم! امکانات اندک آن روزگار سبب میشد که امینی ساعتها در کتابخانه بماند و کتابها را نسخهبرداری کند. تمام تلاش وی بر این بود با بهرهگیری از منابع مهم اهل سنت، حقانیت واقعه غدیر خم و جانشینی امام علی را اثبات کند. کتاب وی اکنون به دایرهالمعارفی ارزشمند و معتبر در راستای اثبات مهمترین مولفه اعتقادی شیعه بدل شده است.(13)
16- الهام علوی
علامه امینی می فرماید: وقتی «الغدیر» را می نوشتم، خیلی مایل بودم کتاب «الصراط المستقیم» را هم ببینم. شنیده بودم نسخه خطی اش در نجف اشرف، نزد شخصی است؛ خیلی مایل بودم ایشان را ببینم و تقاضا کنم کتاب را امانت بدهندکه مطالعه کنم و سپس برگردانم.
یک شب، اوایل مغرب که می خواستم به حرم مطهر مشرف شود، دیدم همان شخص با یکی دو نفر از علما، در ایوان مطهر نشسته ومشغول صحبت است. خدمت ایشان رفتم و بعداز احوال پرسی، تقاضای خود را اظهار کردم. عذرهایی آورد. من گفتم: «اگر می خواهی،به من امانت ده و اگر نمی شود، به بیرونی منزلت می آیم وهمان جا مطالعه می کنم و اگر این را هم قبول ندارید، در دالان منزلت می نشینم و مطالعه می کنم».
گفتند: «خیر، نمی شود». سرانجام آن شخص گفت: «شما هیچ گاه این کتاب را نخواهید دید.» علامه امینی فرمودند: «مثل آن که آسمان را بر سر من زدند (نه از آن جهت که او قبول نکرد؛ بلکه از مظلومیت آقا امیرالمؤمنین علی(ع)، به حرم مشرف شدم و خطاب به آن حضرت عرض کردم: «چقدر شما مظلوم هستید! یکی از ارادتمندان و شیعیان شما کتابی را در فضایل و حقانیت شما نوشته است و یکی از ارادتمندان وخدمتگزاران شما هم می خواهد بخواند و به دیگران برساند. این کتاب، نزد یکی از شیعیان و اراتمندان شما و در محیط شیعیان شماست و در کنار قبر مطر شما تقاضای امانت گرفتن ویا اجازه مطالعه کتاب را میکنم؛ اما باز هم او از این کار ابا دارد. به راستی که مظلوم تاریخ و قرن هایی».
آن مرحوم فرمودند: «حال گریه عجیبی داشتم؛ به طوری که تمام بدنم تکان می خورد. ناگهان در قلبم افتاد که «فردا صبح به کربلا برو!» به مجرد خطور این خطاب در قلبم، دیدم حال بکا از میان رفته و یک شادابی مرا گرفت است. هر چه به خودم فشار آوردم به آن حال خوش و گریه و درد دل ادامه بدهم، دیدم هیچ نمی توانم و به کلی آن حال رفته و تنها یک مطلب در دل من جایگزین شده است «به کربلا برو!» از حرم مطهر به منزل آمدم». صبح به اهل منزل گفتم: «قدری صبحانه به من بدهید، می خواهم به کربلا بروم» گفتند: «چرا وسط هفته می روید و شب جمعه نمی روید؟»
گفتم: «کاری دارم.» به کربلا رفتم ویکسره به حرم مطهر حسینی مشرف شدم. در حرم مطهر به یکی از آقایان محترم اهل علم برخوردم. خیلی محبت و احوالپرسی کردند. گفتند: «آقای امینی! چه عجب، وسط هفته به کربلا آمده اید؟»
زیرا رسم علما آن بودکه پنج شنبه ها مشرف شوند تا زیارت شب جمعه را درک کنند.
گفتم: «کاری داشتم!» گفت: «آقای امینی، ممکن ست از شما خواهشی کنم؟» گفتم: بفرمایید! گفت: «تعدادی کتاب نفیس از مرحوم والد باقی است که بدون استفاده مانده و تقریبا محبوس است؛ بیایید ببینید، اگر چیزی به درد شما می خورد، به صورت امانت ببرید و بعد برگردانید.» گفتم: کی بیایم؟ گفت: «من امروز کتاب ها را بیرون می آورم و آماده می کنم؛ جناب عالی فردا صبح برای صرف صبحانه به منزل ما تشریف بیاورید. هم صبحانه صرف کنید و هم کتاب ها را ملاحظه بفرمایید.» قبول کردم و رفتم. مقدار بیست و چند جلد کتاب روی هم گذاشته بود. من تا نشستم دست دراز کردم و اولین کتاب را که برداشتم، دیدم نسخه ای بسیار پاکیزه، نفیس و جلد شده از کتاب «صراط مستقیم» است. حالت گریه شدیدی به من دست داد. صاحب خانه علت را جویا شد. من قضیه کتاب را در نجف نقل کردم. ایشان هم ازلطف الهی به گریه افتادند، کتاب مذکور و چند جلد کتاب نفیس دیگر را به امانت دادند و مدت سه سال نزد من بود تا بعد از به انجام رسیدن کارم به شخص مذکور بازگرداندم.(14)
17- عنايت اميرالمؤمنين(ع)
از قول آيتالله بهاءالديني(ره) نقل شده است كه: «علامه اميني(ره) براي تصنيف كتاب الغدير به كتابي نياز داشت، امّا هر چه گشت آن را پيدا نكرد تا آنكه متوسل به حضرت امير(ع) شد. روزي در حرم به حالت توسل حضور داشت كه ديد عربي آمد و رو كرد به ضريح حضرت و جسارتآميز اظهار كرد، اگر مردي، كار مرا انجام بده! مرد عرب رفت و هفته ديگر كه باز علامه در حرم، بود آمد و رو كرد به ضريح و گفت بله، مردي! كار ما انجام شد. علامه اميني خيلي ناراحت ميشود كه ما در خدمت شما هستيم، چند وقت است مراجعه ميكنيم، اعتنايي نميشود. شب در عالم رؤيا حضرت را زيارت ميكند، آقا ميفرمايد: آخر آنها بدوي و بياباني هستند. زياد نبايد آنها را معطل كنيم. بايد با آنها مطابق طفوليتشان عمل كرد ولي شماها كه آشنايي با ما داريد معطل هم بشويد از ولايت و ارادت شما كاسته نميشود. روز ديگر پيرزن همسايه ميآيد خدمت علامه و دستمال بستهاي كه اوراقي از كتاب در اوست ميدهد و ميگويد: خانه تكاني ميكرديم اين كتاب بود، گفتم شايد به درد شما بخورد. وقتي علامه نگاهي ميكند، ميبيند همان كتابي است كه مدتها دنبال آن ميگشته است». (15)
18- عنایتی دیگر از امیرالمومنین
(به نقل ازحجت الاسلام و المسلمین حسین شهرستانی، نماینده حضرت آیت الله العظمی سیستانی در ایران که در دیدار با رییس و اعضای پژوهشکده مهدویت و برگزار کنندگان دومین همایش دکترین مهدویت بیان شده است)
مرحوم علامه امینی در ایامی که کتاب الغدیر را تالیف می کردند، می فرمودند، که من دنبال کتاب ربیع الابرار زمخشری بودم. علامه زمخشری نسخه ای دارد که پیش شیخ محمد سماوی بود. شیخ محمد سماوی از نسخه شناسان معروف کتابهای خطی بود. مرحوم علامه امینی می فرماید: من پیش ایشان رفتم و گفتم این نسخه از کتاب را برای تحقیق و تالیف نیاز دارم ایشان قبول نکرد که کتاب را به من بدهد هر چه اصرار کردم، ایشان قبول نکرد من رفتم خدمت آقای سید حسن که مرجع عصر بودند، خدمت ایشان عرض کردم که شما واسطه شوید و کتاب را از ایشان بگیرید. آقا سید حسن، شیخ محمد سماوی را خواست و از ایشان پرسید که مرجع تقلید شما کیست؟ ایشان گفت: شما. آسید حسن فرمودند: من امر می کنم که شما کتاب را به آقای امینی بدهید. آقای سماوی گفت: امر شما در هر حال مطیع است الا در این زمینه، من معذورم هستم و این کتاب را نمی توانم بدهم. هر چه آسید حسن اصرار کرد، ایشان امتناع کرد. مدتی گذشت، شیخ محمد حسین که از علمای معروف و بسیار عصبی بود هم واسطه شد تا کتاب را بگیرد، نشد که نشد. بعد از آن هم مرحوم کاشف الغطاء را واسطه کرد که آن هم جواب نداد. مرحوم علامه امینی می فرمود که یک روز که در حرم حضرت علی (ع) نشسته بودم، دیدم که یکی از این دهاتی ها آمد و بچه اش را که مریض بود، دخیل بست و از حضرت شفای بچه را خواست و رفت. مرحوم امینی می گوید: من هم نشستم تا جریان را ببینم.حدود نیم ساعتی گذشت تا سرو صدای بچه بلند شد و معلوم شد که شفا پیدا کرد ده دقیقه گذشت و پدر آمد و از حضرت علی تشکر کرد و رفت. من خیلی ناراحت شدم و رو به حضرت کردم و گفتم: من دارم برای شما کار می کنم، شما به جای اینکه از آقای سماوی بخواهید کتاب را به من بدهد، این طوری با من رفتار می کنید، خیلی متاثر شدم. می فرمود: با ناراحتی به منزل رفتم همان شب در عالم رویا دیدم که حضرت امیر آمدند و گفتند: شما با آنها فرق می کنید من عذر خواهی کردم ایشان به من فرمودند که تو برو حاجتت را از پسرم در کربلا بگیر. علامه می فرماید: برای من خیلی مهم بود که حضرت فرموند، تو با ایشان خیلی فرق داری. وضو گرفتم و رفتم حرم حضرت امام حسین و زیارت کردم بعدش رفتم خدمت حضرت عباس زیارت کردم و دوباره برگشتم حرم امام حسین. خیلی ناراحت و متاثر شدم که از هیچ کدام جوابی نگرفتم. رو به حضرت کردم و گفتم، با آن دهاتی آن طور بر خورد می کنید و با من این طور برخورد می کنید که با ناراحتی آمدم بیرون محسن ابوالفتح که از منبری های معروف کربلا بود، روضه هایش را تمام کرده بود و می خواست به خانه برود مرا که دید دعوت کرد تا به خانه اش بروم و با او صبحانه بخورم. من هم که به شدت ناراحت بودم، قبول نمی کردم به هر حال به زور مرحوم علامه را به منزل می برد. محسن ابوالفتح می رود برای ایشان چای بیاورد شیخ ابوالفتح می گوید: صدایی شنیدم فکر کردم ک شاید ماری، عقربی ایشان را گزیده است فورا بلند شدم و نزد علامه رفتم.دیدم یک کتاب دستش گرفته و زار زار گریه می کند. پرسیدم: چه شده؟ گفت: تو را به خدا بگذار گریه هایم را بکنم بعدا می گویم. بعد از چند دقیقه که آرام شد،کل ماجرا رابرای شیخ نقل می کند و می گوید: الان که آمدم اینجا اولین کتابی که بیرون کشیدم همین کتاب علامه زمخشری بود. شیخ ابوالفتح می گوید: پس تو بشین تا من داستانم را نقل کنم. این کتاب را آسید رجب که یکی از کتاب فروش های اهل سنت بغداد بود مدتی دنبالش بود و می گفت: من این کتاب را هزار دینار از تو می خرم با هزار دینار می شد آن وقت دو تا خانه خرید. من ندادم من ترسیدم که این نسخه منحصر به فرد دست یک سنی بیفتد و از بین برود یا بخش هایی از آن را حذف بکنند الان این افتخار نصیبم شد که امام حواله دادند، این را هدیه می دهم به تو. علامه می گوید: نه من هدیه نمی خواهم، نقدا می خواهم مطالعه و تحقیق کنم و بیاورم ایشان قبول نکرد و آن را به من هدیه داد و گفت،این افتخار نصیب من شد که امام آن را به من حواله داده است.
19- علامه امینی و بی نیازی از خلق
علامه امینی، از روز اول که به نجف آمدند، تصمیم گرفتند به وجوه شرعیه و سهم امام(ع)، و یا سایر وجوهات دخالت نکرده و از آن راه امرار معاش نکنند. می فرمودند: «من هنگامی که به نجف آمدم، یک مقداری پول داشتم، بعد اتمام شد و در نجف رسم بود افرادی که از هر شهری می آمدند، اسامی آنها به وسیله نماینده آن شهر یادداشت می شد تا اگر پولی از آن شهر برای آقا فرستاده شد، بین طلاب آن شهر تقسیم گردد. این آقا آمد پیش من و به من گفت: من اسم شما را نوشتم و شما از ماه آینده این قدر از من حقوق می گیرید. ولی شما بایستی از یکی از این مراجع اجازه بگیرید که به این مرحله رسیده اید که می توانید صرف وجوهات نمایید.
من از این موضوع خیلی ناراحت شدم و به حرم مطهر امیرالمؤمنین(ع)، مشرف شدم و عرض نمودم یا علی! من آمده ام در جوار شما درس بخوانم، مرا به این و آن محتاج مکن! اگر می توانی مرا بپذیری و قبول کنی و تأمین نمایی من هم می مانم و شما را خدمت می کنم. ایشان فرمودند: از آن لحظه تا هنگام بازگشت از نجف حقوق شرعیه و وجوهات از کسی نگرفتم. (16)
20- گفتاری چند در مورد علامه امینی (ره)
آیت الله جعفر سبحانی
کتاب «الغدیر»، بیت القصیده آثار علامه امینی است. اقیانوسی است در موضوعات مختلف. یکی از مباحث مهم کتاب الغدیر، محاکمه مورخان است؛ محاکمه ای علمی با استناد به قرآن و حدیث. الغدیر، منادی وحدت حقیقی است.
استاد علی دوانی(ره)
علامه امینی، با هیبت بودو بلند قامت.در اولین برخورد، انسان مجذوبیش می شد. شب ها دیدن او در حرم علی(ع)، عالمی داشت. شب ها در حرم چنان گریه می کردکه همه را به گریه می انداخت.
یکی از نویسندگان لبنانی خطاب به علامه امینی چنین گفته است: شما تمام گوهرهای دریاها را یکجا در الغدیر جمع کرده اید. کاری کرده اید که باید گروهی از دانشمندان آن را انجام دهند. چطور شما توانسته اید به تنهایی این کار را بکنید؟
آیت الله جناتی
علامه امینی، از تواضع و فروتنی فوق العاده ای برخوردار بود. در مجالس، تادلیل قطعی نداشت، چیزی را بیان نمی کرد. سعی می کرد نظراتش را بر اساس احادیث معتبر تثبیت نماید.
دکتر ابوالقاسم گرجی
مرحوم علامه امینی، بزرگ ترین خدمت را درعالم اسلام به مذهب تشیع انجام داده است که همان اثبات تواتر حدیث غدیر است. او مردی بسیار بزرگوار، متعصب و عالم در مساله دین ومذهب بود. (17)
شهید مرتضی مطهری
نقش مثبت الغدیر در وحدت اسلامی، از این نظر است که اولا منطق مستدل شیعه را روشن می کند و ثابت می کند که گرایش مسلمانان به تشیع، برخلاف تبلیغات زهرآگین عده ای، مولود جریان های سیاسی یا نژادی نبوده است. ثانیاً ثابت می کندکه پاره ای از اتهامات به شیعه که سبب فاصله گرفتن مسلمانان دیگر از شیعه شده است، به کلی بی اساس و دروغ است. ثالثاً شخص شخیص امیرالمومنین علی(ع) را که مظلوم ترین و مجهول القدرترین شخصیت بزرگ اسلامی است و می تواند مقتدای عموم مسلمین واقع شود و همچنین ذریه اطهارش را به جهان اسلام معرفی می کند. (18)
21- الغدیر دردانشنامه آزاد اینترنتی ویکی پدیا
در دانشنامه آزاد اینترنتی ویکی پدیا درباره کتاب الغدیر چنین نوشتهاند:« الغدیر نام کتابی است به قلم علامه امینی در ۲۰ جلد به زبان عربی که تاکنون ۱۱ جلد آن به زبان فارسی ترجمه شده است. موضوع عمده کتاب، واقعه غدیر خم به روایت اهل تسنن است. نویسنده در این کتاب به ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین پیامبر که حدیث غدیر را رویات کردهاند اشاره میکند. آنگاه ۳۶۰ نفر از راویان حدیث غدیر از قرن دوم تا چهاردهم را برمیشمارد. در پایان هم اشعار شاعران مختلف را درباره این موضوع ذکر میکند. نویسنده برای تدوین این کتاب به کتابخانههای کشورهای مختلف از جمله عراق، هندوستان، پاکستان، مغرب، مصر و کشورهای دیگر دنیا مسافرت کرد. امینی گفته است که برای تدوین الغدیر، ۱۰ هزار کتاب را از بای بسمالله تا تای تمت خواندهو به صد هزار کتاب مراجعه مکرر داشته است. (19)
22- علامه امینی و مسئله تقریب مذاهب
علامه امینی را باید سمبل هویت گرایی شیعی دانست که توانست با تدوین کتاب مهم «الغدیر» به مصاف وهابی ها برود. وی به شدت اعتقاد داشت که باید در برابر اهل سنت به دفاع برخاست و سکوت را جایز نمی دانست. از همین رو وی سال های متمادی عمر خود را صرف این رسالت کرد. علامه امینی خواهان اثبات حقانیت تشیع بود و ۴۰ سال از عمر68 ساله اش را مصروف این امر کرد. اوتقریب مذاهب شیعه و اهل سنت را به معنای عقبنشینی از اصول مذهبی خود قبول نداشت علامه امینی بیش از آنکه به تقریب معتقد باشد، باور داشت که با دفاع از عقاید شیعه میتوانیم سنیها را قانع کنیم. (20)
23- الغدیر، منادي وحدت
علامه امینی راجع به نقش الغدیر در وحدت اسلامی کاملاً توجه داشتهاند و برای اینکه از طرف معترضان اعم از آنان که در جبهه مخالف خودنمایي میکنند و آنهایی که در جبهه موافق خود را جا زدهاند مورد سوء استفاده واقع نشود، نظر خود را مکرر توضیح داده و روشن کردهاند كه طرفدار وحدت اسلامی هستند و با نظری وسیع و روشن بینانه بدان مینگرند. معظم له در فرصتهای مختلف در مجلدات الغدیر این مسئله را طرح کردهاند و ما قسمتی از آنها را در اینجا نقل میکنیم.
در مقدمه جلد اول، اشاره کوتاهی میکنند به اینکه الغدیر ، چه نقشی در جهان اسلام خواهد داشت. میگویند: «و ما اینهمه را خدمت به دین ، و اعلاء کلمه حق ، و احیاء امت اسلامی میشماریم.»
در جلد سوم، صفحه هفتاد و هفت، پس از نقل اکاذیب ابن تیمیه و آلوسی و قصیمی، مبنی بر اینکه شیعه برخی از اهل بیت را، از قبیل زید بن علی بن الحسین دشمن میدارد، تحت عنوان " نقد و اصلاح" میگویند: «این دروغها و تهمتها تخم فساد را میکارد و دشمنیها را میان امت اسلام بر میانگیزد و جماعت اسلام را تبدیل به تفرقه مینماید و جمع امت را متشتت میسازد و با مصالح عامه مسلمین تضاد دارد.»
نیز در جلد سوم ، صفحه دويست و شصت و هشت، تهمت سید رشید رضا را به شیعه، مبنی بر اینکه «شیعه از هر شکستی که نصیب مسلمین شود خوشحال میشود تا آنجا که پیروزی روس را بر مسلمین در ایران جشن گرفتند» نقل میکنند، و میگویند:
«این دروغها ساخته و پرداخته امثال سید محمد رشید رضاست . شیعیان ایران و عراق که قاعدتا مورد این تهمت هستند، و همچنین مستشرقان و سیاحان و نمایندگان ممالک اسلامی و غیر هم، که در ایران و عراق رفت و آمد داشته و دارند خبری از این جریان ندارند. شیعه بلا استثناء، برای نفوس و خون و حیثیت و مال عموم مسلمین اعم از شیعه و سنی احترام قائل است. هر وقت مصیبتی برای عالم اسلام در هر کجا و هر منطقه و برای هر فرقه پیش آمده است، در غم آنها شریک بوده است. شیعه هرگز اخوت اسلامی را که در قرآن و سنت بدان تصریح شده محدود به جهان تشیع نکرده است. و در این جهت فرقی میان شیعه و سنی قائل نشده است.» علامه امینی در مقدمه جلد پنجم، تحت عنوان "نظریة کریمة" به مناسبت یکی از تقدیر نامههایی که از مصر، درباره الغدیر رسیده است، نظر خود را در این موضوع کاملا روشن میکنند و جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارند، میگویند:
«عقاید و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامی را که قرآن کریم با جمله «انما المؤمنون اخوه» بدان تصریح کرده پاره نمیکند، هر چند کار مباحثه علمی و مجادله کلامی و مذهبی به اوج خود برسد، سیره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعین همین بوده است.
ما مؤلفان و نویسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام ، با همه اختلافی که در اصول و فروع با یکدیگر داریم، یک جامع مشترک داریم و آن ایمان به خدا و پیامبر خداست. در کالبد همه ما یک روح و یک عاطفه حکمفرماست و آن روح اسلام و کلمه اخلاص است.»
24- نقش مثبت الغدیر، در وحدت اسلامی
نقش مثبت الغدیر، در وحدت اسلامی از این نظر است که اولا منطق مستدل شیعه را روشن میکند و ثابت میکند که گرایش چند صد میلیون مسلمان به تشیع بر خلاف تبلیغات زهر آگین عدهای مولود جریانهای سیاسی یا نژادی و غیره نبوده است، بلکه یک منطق قوی متکی به قرآن و سنت موجب این گرایش شده است ، ثانیا ثابت میکند که پارهای اتهامات به شیعه که سبب فاصله گرفتن مسلمانان دیگر از شیعه شده است از قبیل اینکه شیعه غیر مسلمان را بر مسلمان غیر شیعه ترجیح میدهد و از شکست مسلمانان غیر شیعه از غیر مسلمانان شادمان میگردد ، و از قبیل اینکه شیعه به جای حج به زیارت ائمه میرود، یا در نماز چنین میکند و در ازدواج موقت چنان، به کلی بی اساس و دروغ است، ثالثاً شخص شخیص امیرالمؤمنین علی علیه السلام را که مظلومترین و مجهول القدرترین شخصیت بزرگ اسلامی است و میتواند مقتدای عموم مسلمین واقع شود، و همچنین ذریه اطهارش را به جهان اسلام معرفی میکند.»
25- سخنان شهید استاد مطهري (ره)در مورد برداشت تعداد زيادي از دانشمندان منصف و بيغرض اهل سنت در مورد کتاب الغدیر
استاد مطهري برداشت تعداد زيادي از دانشمندان منصف و بيغرض غير شيعه را هم سو با برداشتي كه ذكر شد، ميدانند؛ از جمله افرادي كه شهيد مطهري نام ميبرد، محمد عبدالغنی حسن مصری است. محمد عبدالغني در تقريظ خود بر الغدير كه در مقدمه جلد اول ، چاپ دوم، چاپ شده است میگويد: «از خداوند مسئلت میكنم كه بركه آب زلال شما را (غدير در عربی به معنای گودال آب است) سبب صلح و صفا ميان دو برادر شيعه و سنی قرار دهد كه دست به دست هم داده، بناء امت اسلامی را بسازند.»
شخص ديگري که آيت الله مطهري از او اسم ميبرد، عادل غضبان مدير مجله مصری «الكتاب» است، وي در مقدمه جلد سوم الغدير میگويد: «اين كتاب، منطق شيعه را روشن میكند و اهل سنت میتوانند به وسيله اين كتاب شيعه را به طور صحيح بشناسنند. شناسايی صحيح شيعه سبب میشود كه آراء شيعه و سنی به يكديگر نزديك شود ، و مجموعا صف واحدی تشكيل دهند.»
سومين شخصي كه مطهري به سخن او استناد ميكند، استاد فلسفۀ دانشكده اصول دين جامع الأزهر، دكتر محمد غلاب است، او در تقريظی كه بر الغدير نوشته و در مقدمه جلد چهارم چاپ شده است میگويد:
«كتاب شما در وقت بسيار مناسبی به دستم رسيد، زيرا اكنون مشغول جمع آوری و تأليف كتابی درباره زندگي مسلمين از جوانب مختلف هستيم، لهذا خيلی مايلم كه اطلاعات صحيحی درباره شيعه اماميه داشته باشم. كتاب شما به من كمك خواهد كرد و من ديگر مانند ديگران درباره شيعه اشتباه نخواهم كرد.»
اذعان دكتر عبدالرحمان كيالی حلبی، گواه ديگر استاد مطهري در اثبات نظرشان است، او در تقريظ خود كه در مقدمه جلد چهارم الغدير چاپ شده، پس از اشاره به انحطاط مسلمين در عصر حاضر، و اينكه چه عواملی میتواند مسلمين را نجات دهد، و پس از اشاره به اينكه شناخت صحيح وصی پيغمبر اكرم يكی از آن عوامل است، میگويد: «كتاب الغدير و محتويات غنی آن ، چيزی است كه سزاوار است هر مسلمانی از آن آگاهی يابد ، تا دانسته شود چگونه مورخان كوتاهی كردهاند، و حقيقت كجاست. ما به اين وسيله بايد گذشته را جبران كنيم و با كوشش در راه اتحاد مسلمين به اجر و ثواب نايل گرديم.»
با توجه به نظر استاد مطهري و شواهدي كه ايشان از انديشمندان مسلمان غير شيعه ذكر كرد، به خوبي روشن ميشود كه يكي از رسالتهاي كتاب گرانسنگ الغدير، دعوت به تقريب و وحدت مسلمين است. از همين رو از علامه اميني بايد به عنوان مصلح نام برد. مصلحي كه در راه اصلاح بسياري از سختيها و ناملايمات را تحمل كرد. آری آن بود نظر علامه امينی درباره مسئله مهم اجتماعی عصر ما، و اين است عكس العمل نيكوی آن در جهان اسلام .
26- تعریف ها و تمجیدهااز علامه بعد از انتشار الغدیر
با انتشار کتاب گران مایه «الغدیر» سیل نامهها و ستایش ها به دانشمند فرزانه و علامه خبیر ارسال میشود..
نکته واحدی که در تمام ستایشها به چشم میخورد. پذیرش غدیر است به عنوان محور حرکت اسلامی و بنیان حکومت دینی و مذهبی اسلام.
هر دانشمندى که الغدیر را مطالعه کرده ولو بخشى از آن را در تعریف و تمجید آن و مولفش سطورى را به نگارش درآورده است. براى روشن شدن اهمیت این کتاب بزرگ که گویاى بزرگى آن عالم ربانى است, به چند نمونه بسنده مى کنیم:
* استاد عادل غضبان, از مصر مى گوید: (مولف الغدیر کتاب خویش را از بحث هایى آکنده است دامنه دار, پیرامون مسائل بسیارى از شریعت و تاریخ, بحث هایى که نظرگاه شیعه را روشن مى کند; نظرگاهى که بر اهل سنت واجب است آن را بشناسد, به شناختى درست.
* دکتر محمد غلاب, فیلسوف مصرى و استاد دانشگاه الازهر درباره کتاب الغدیر مى گوید: "الغدیر شما در وقتى مناسب به دستم رسید, زیرا من هم اکنون سرگرم تحقیق و تالیف در بخش هایى چند از مسائل اسلامى هستم. از این رو براى من بسیار اهمیت دارد که اصول اساسى و آراى درست شیعه اثناعشرى در برابرم روشن و مستند قرار داشته باشد. تا دیگر بار, در برابر این فرقه خلیل چونان فلان [دکتر طه حسین] و فلان [استاد احمد امین] و دیگر نویسندگان تازه کار شتاب زده دچار لغزش نشویم."
* شیخ محمد سعید دحدوح, روحانى نویسنده و امام جمعه حلب در این خصوص چنین مى گوید:
"لازم بود که این رویداد (تالیف الغدیر) روى دهد و ما را با حقایق آشنا سازد, تا از نو پایه هاى افکار و اعتقادات خود را بر مبناى آن استوار سازیم و از اصل ماجرا و ماوقع آگاه گردیم."
* استاد علإالدین خروفه, از علماى دانشگاه الازهر مصر مى گوید:
"من تشنگى سخت و عشقى فراوان داشتم که فقه شیعه و اصول مذهبشان را بدانم, تا این شش جلد از کتاب[ الغدیر] را خواندم, خواندن این کتاب در شناختن حقایق یاریم کرد."
* یک عالم سنّی دیگر مینویسد:
"بنده با مطالعه کتاب پراهمیت الغدیر که جناب عالی معرفی فرموده بودید دانستم که تا به امروز عمر خود را بر سر یک مشت مطالب خرافی و پوچ گذراندهام و بیجهت شیعیان پاک و موحّد را مشرک و کافر دانستهام..."
* استاد محمدرضا حکیمى نیز در این خصوص مى گوید:
"از روزى که نخستین جلد الغدیر از چاپ نخستین آن منتشر شده است تاکنون که حدود 25سال است به جز این که محققانى که از این کتاب اطلاع یافته اند, آن را جزو ماخذ موثق خویش قرار داده اند ده ها بحث و مقاله و شعر و تقدیرنامه درباره کتاب و مولف و ارجمندى کار او, در مجلات, کتاب ها, فهرست ها, روزنامه هاى کشورهاى اسلامى نوشته و منتشر شده است."
* آقاى سید محمدمهدى جعفرى, مترجم الغدیر مى گوید:
"هم چنان که چشمانم در میان سطور و کلمات این کتاب مى گردد, درک و هوشیاریم سر آن دارد در جهان بى کران از معرفت راه گم کند و سرگردان شود[ که] آیا به حقیقت کتابى است یا غدیرى؟ بلکه مى توان گفت دریایى است سرشار از مروارید و گوهرهایى که چشمان ظاهربین به خیرگى افتد, ... کتاب را مى بینم که از آیات قرآن راه مى جو ید, از حدیث استمداد مى کند و پس از این دو گوهر تابان, از نسیم هدایتى پیروى مى کند که خامه نسل هاى پى درپى راویان و شاعران و نویسندگانى را به حرکت درآورده است."
* حضرت آیت الله حکیم درباره این کتاب میفرماید: "لایأتیه الباطل من بین یدیه" برخی دیگر هم گفتهاند: «لاریب فیه هدی للمتقین».
* استاد یوسف اسعد دانشمند مسیحی مینویسد:
"به خدا سوگند! اگر برای شیعه در قرن چهاردهم هجری نمیبود جز امینی بزرگ و الغدیرش و مرحوم سید محسن امین و اعیان الشیعهاش و علامه کبیر شیخ آقابزرگ و الذریعهاش در نظر خردمندان، همین مردان دین برای خدمت به علم، اجتماع و هدایت افکار کافی بودند..."
27- دیگر آثار علامه امینی
از علامه امینی آثار بزرگ دیگری وجود دارد که عبارتند از:
1- شهداء الفضیله
اولین اثر علامه امینى, شهداى فضیلت بود. وى این اثر را در سى سالگى به رشته تحریر درآورد و در آن به زندگى نامه 130 شهید عالم شیعه در طول ده قرن یعنى از قرن4 تا 14 هجرى قمرى پرداخت. اصل کتاب به عربى است که به زبان فارسى نیز ترجمه شده است.
شاید تالیف این کتاب به لحاظ علاقه علامه امینى به شهادت و شهید بوده است و شاید مظلومیت عالمان شهید, وى را وادار به خلق این اثر کرده است. ایشان در مقدمه این کتاب مى گوید: "کتابى که در گردآورى مطالب و تالیفش رنج ها برده و در ترتیبش وقت هاى گران بها صرف کرده ام, تاریخ عالمان مشهور و بزرگ ما است که در راه حقایق اسلامى جان باخته و به افتخار شهادت نایل آمدند." این کتاب در سال 1355 هجرى قمرى در نجف اشرف و در سال 1393 هجرى قمرى در شهر مقدس قم به چاپ رسیده است.
2- ادب الزائر لمن یممّ الحائر
این کتاب در شرح آداب زیارت حضرت امام حسین(ع) است و براى اولین بار در سال 1362 هجرى قمرى در نجف اشرف به چاپ رسید.
علامه امینى در این کتاب به تبیین فلسفه زیارت خصوصا زیارت ابا عبدالله الحسین(ع) مى پردازد و به جنبه هاى پرورشى زیارت اهمیت بیش ترى مى دهد.
3-سیرتنا و سنتنا
پاسخ به پرسش های یکی ا زعلمای حلب
4-تحقیق وتصحیح کامل الزیارات
این کتاب از تالیفات ابن قولویه قمى از مشایخ قدیم شیعه است و یکى از معتبرترین متون زیارتى شیعه به شمار مى آید.
کتاب مذکور با تحقیق و تعلیق علامه امینى در سال 1356 هجرى قمرى در نجف اشرف به زیور طبع آراسته شد.
5-تفسیر فاتحه الکتاب
6-پیوست هایی در فقه و اصول بر مکاسب و رسائل شیخ انصاری
7- ریاض الانس
در ادبیات، تاریخ، تفسیر، حدیث، به عربی و فارسی
8- رجال آذربایجان
شرح حال 234 نفر از علما، ادبا وشعرای آذربایجان
9- ثمرات الاسفار
شرح سفرهای علمی به ایران، هند، سوریه، ترکیه و...
10- الایات النازله فی العتره الطاهره
11- المقاصد العلّیه فی المطالب السّنیه
در تحلیل وتفسیر برخی آیات قرآن (21)
28- غروب آفتاب
تلاش بیوقفه علامه امینی در دوران زندگیش باعث ضعف جسمانی ایشان شده که منجر به بیماری و زمینگیر شدنشان در دو سال آخر عمر ایشان شد. خستگیها و تحمل رنجهای علامه امینی در راه اعتلای دین اسلام و مذهب تشیع و تحصیل و تدریس معارف اهلبیت علیهم السلام در ظهر روز جمعه 12 تیر ماه 1349ه. ش (28 ربیع الثانی 1390ه .ق) به پایان رسید و صاحب الغدیر، آن پیر فرزانه و پر مایه، پس از 68 سال تلاش و كوشش، به دیدار یار شتافت تا از دست صاحب غدیر و از چشمه زلال كوثر بیاشامد و غبار خستگی را از تن بزداید. او رفت اما الغدیر وی چراغ خانه دلهای با صفا و مشعل هدایت امت تا طلوع خورشید ولایت شد.
استاد جلال الدین همایی میگوید: «كثرت كار و زحمت بیشماری كه امینی در راه خدمت به مذهب كشید، كم كم قوای بدنی او را ضعیف ساخت تا منتهی به مرگ ایشان گردید.»
هنگام احتضار لبهای علامه را با آب مخلوط به تربت مقدس كربلا مرطوب ساختند و فرزندشان ـ حاج شیخ رضا امینی ـ دعاهای عدیله، مناجات متوسلین و مناجات المعتصمین را میخواند و علامه هم با حزن و اندوه و در حالی كه اشك از چشمانشان سرازیر بود، دعاها را تكرار میكردند.(22)
آخرین سخنانی كه در لحظههای آخر زندگی بر لبان آن مرد بزرگ جاری شد، این بود:
"اللهم هذه سکرات الموت قد حلّت فاقبل الیّ بوجهک الکریم، و اعنّی علی نفسی بما تعین به الصالحین علی انفسهم ... "؛ «خداوندا! این سكرات مرگ است كه به سویم میآید. پس به سوی من نظری كن و مرا با آن چه صالحان را كمك میكنی، كمك نما.» (23)
پس از ختم این دعا، ندای خداوند را لبیک میگوید و روح شریفش به سوی خداوند عروج مینماید.
بامداد روز شنبه 13 تیر ماه، پیكر علامه از خیابان شاهپور تا سه راه بوذر جمهری و از آن جا تا مسجد ارك تشییع شد. مردم همانند كسی كه عزیزترین كس خود را از دست داده باشند، در تشییع پیكر امین خود شركت كردند به گونهای كه: «میدانها و خیابانها پر بود از جمعیت؛ همه سیاهپوش و غرق در تجلیل علم.» (24)
پس از انتقال پیکر مطهر علامه امینی به عراق، در شهرهای بغداد، كاظمین، كربلا و نجف نیز پیكر علامه با شكوه فراوانی تشییع شد و پس از طواف دادن پیكر بر گرد آستان مقدس علوی، به وصیت خودشان، در حجرهای از كتابخانه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام ـ كه خود بنیانگذار آن بود ـ به خاك سپرده شد. پس از مراسم خاكسپاری، مردم تا مدتها در شهرهای بزرگ ایران، عراق و دیگر كشورهای اسلامی، مجلسهای ترحیم برگزار و از مقام علمی و معنوی آن بزرگمرد عرصه علم و تقوا تجلیل كردند.
هر چند پیكر خسته صاحب الغدیر از میان شیفتگان ایشان پنهان گشت، ولی الغدیر او مانند نگینی درخشان در عرصه دین و دانش باقی مانده است. به تعبیر استاد جلال الدین همایی: «علامه امینی در واقع نمرده، بلكه حیات جاودانی یافته است.» (25)
"امیر" مرگ چنین شهسوار عرصه علم نه مرگ یک تن، بل مرگ یک جماعت بود
چنین مصیبت عظمی، نبود دانش را اگر دریغ و اَسف بود، اگر مصیبت بود
ز فیض بحر ولایت غریق رحمت باد که خود ز بحر ولایت، "غدیر" رحمت بود (26)
29- خاطراتی از علامه(ره) به نقل از حجتالاسلام دکتر هادي اميني فرزند علامه اميني
زندگاني پربركت علامه توام با عنايات و كرامت مختلفي بوده است. حجتالاسلام دکتر هادي اميني فرزند علامه اميني نقل كرده است: مادر بزرگم ( مادر علامه اميني) يک روز آمده بودند منزل ما در نجف. من مطالبي درباره زندگي علامه از ايشان پرسيدم. مادربزرگم به يکي از نکات عجيبي که اشاره کردند اين بود که مي گفت: من بعد از اينکه ايشان متولد شد تا دو سال تمام هيچ وقت بدون وضو به ايشان شير نمي دادم و هر وقت موقع شير دادن ايشان مي شد مثل اينکه به من القاء مي شد و من مي رفتم وضو مي گرفتم و بعد به ايشان شير مي دادم، به ياد ندارم بدون وضو به ايشان شير داده باشم و برکات زيادي در اين وضو گرفتن و شير دادن نصيبم شد.
همچنين نقل شده است كه: وقتي پدرم را دفن کرديم ، یکی از بزرگان آمد و به من تسليت گفت و فرمود: من در اين فکر بودم ببينم مولا اميرالمؤمنين عليه السلام چه مرحمتي در مقابل زحمات و خدمات مرحوم اميني مي نمايند. در عالم خواب ديدم: حوضي است و آقا اميرالمؤمنين عليه السلام بر لب آن ايستاده اند. افراد مي آيند و مولا از آن حوض، به آنها آب مي دهند. گفتند: اين حوض کوثر است. در اين حال آقاي اميني به نزديک حوض رسيد حضرت ظرف را گذاشتند، آستينها را بالا زده و دستان مبارکشان را پر از آب کردند و به علامه آب خورانيدند و خطاب به او فرمودند: بيض الله وجهک کما بيضت وجهي ( پروردگار رو سفيد کند تو را کما اينکه مرا رو سفيد کرد)
علامه نسبت به حضرات معصومين عليه السلام بسيار ادب داشت. وقتي وارد حرم مطهر حضرت امير عليه السلام مي شد از پايين به بالاي سر نمي رفت. روبروي حضرت مي ايستاد و گريه شديدي مي نمود. خود ايشان به من فرمودند: « از آن وقتي که در نجف هستم از سمت بالاي سر حرم نرفته ام.»
همچنين از مرحوم حجتالاسلام دکتر اميني همچنين نقل شده است: پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم علامه اميني يعني سال 1394 هجري قمري، شب جمعه اي قبل از اذان فجر ايشان را در خواب ديدم. او را شاداب و خرسند يافتم. جلو رفته و پس از سلام و دست بوسي عرض کردم: پدر جان! در آنجا چه عملی باعث سعادت و نجات شما گرديد؟ گفتند: چه مي گويي؟ مجددا" عرض کردم: آقا جان! در آنجا که اقامت داريد، کدام عمل موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدير ... يا ساير تأليفات .... يا تأسيس و بنياد کتابخانه اميرالمؤمنين عليه السلام؟ پاسخ دادند: نمي دانم چه مي گويي. قدري واضح تر و روشن تر بگو! گفتم: آقا جان! شما اکنون از ميان ما رخت بر بسته ايد و به جهان ديگر منتقل شده ايد. در آنجا که هستيد کدامين عمل باعث نجات شما گرديد از ميان صدها خدمت و کارهاي بزرگ علمي و ديني و مذهبي؟ مرحوم علامه اميني درنگ و تأملي نمودند. سپس فرمودند: فقط زيارت ابي عبدالله الحسين عليه السلام.(27)
30- خاطره ای از (حسان) شاعر اهل بیت در مورد علامه
به خاطر دارم که در مجلسى، علامه امینی بالای منبر با شور و هیجان، با بهره وری از احادیث عترت و آیات قرآن، مشغول صحبت بود. جمعیت شنوندگان در خانه و کوچه و خیابان به حدی بود که رفت و آمد وسایط نقلیه، متوقف گردیده بود.
تمام افکار، مجذوب جاذبه ی گفتار شیوای او (در ولایت مطلقه ی ائمه ی اطهار (ع) و مظلومیت آنان در میان منافقین و کفار) شده بود که ناگهان یک نفر، صفوف حاضران را شکافت و با عجله، خود را به کنار منبر رساند و به علامه خبر داد که استاد بزرگ و ادیب دانشمندی از دانشگاه «الازهر» مصر، که بر اثر خواندن کتاب «الغدیر» به قبول مذهب تشیع افتخار یافته است، برای عرض ادب و تشکر از این لطف الهى، به زیارت حضرت رضا (ع) مشرف شده و در آنجا اشعار بسیار زیبائی به زبان عربی سروده است. اینک می خواهد شما را نیز زیارت نماید.
علامه امینی کلام خود را قطع کرد و فرمود:«به ایشان بگوئید بیاید و اشعار خود را در پشت بلندگو قرائت کند.»
من که قادر نیستم صحنه ی برخورد و ملاقات دو عاشق بی قرار و دو استاد بزرگوار را بالای منبر تشریح کنم و یا اشک هایی را که از شوق ریخته شد در این چند سطر مجسم سازم.
علامه امینی بالای منبر به جای خود نشستند و آن استاد مصرى، دو پله پایین تر ایستاد و اشعار عربی بسیار بلیغ و زیبای خود را در مدح حضرت رضا (ع) قرائت کرد.
علامه امینی بلافاصله رو به من کرد و فرمود: «حسان، تو هم اشعارت را در مدح حضرت رضا (ع) بخوان.»
من که قبلا قرار نبود در مقابل آن جمعیت انبوه، که دامنه اش تا خیابان های اطراف کشیده شده بود، شعری بخوانم و هرگز انتظار این دستور بی مقدمه را نداشتم، مضطربانه عرض کردم:«حضرت آقای امینى، قربانت گردم، شما که می دانید من اشعارم را همیشه از روی کتاب و یا دفترچه و یادداشت می خوانم، حالا هم که من همراهم شعری برای خواندن ندارم!»
ولی ایشان، بدون توجّه به عرایض من، باز پشت بلندگو تکرار فرمودند:«حسان! به عنوان پذیرایی از میهمان عزیز، تو هم باید شعری در مدح حضرت رضا (ع) بخوانى!»
در حال درماندگى، ناگهان متوجه شدم اشعار نیمه تمامی را که شب گذشته در مدح حضرت رضا (ع) سروده بودم در جیب دارم؛ لذا با عجله عرض کردم: «حضرت آقای امینى، یک شعر نیمه تمام را که دیشب سروده ام در جیب خود یافتم و با اجازه ی شما همان را می خوانم:
حاجتم بود حج بیت اللّه
قسمتم شد حریم قبله ی طوس...»
وقتی شعرم را که بیش از بیست بیت بود خواندم، استاد مصری با تعجب مرا در آغوش کشید و بوسید و گفت: «چگونه توانستی اشعار عربی مرا در این چند لحظه با همان قافیه ی سین به شعر فارسی برگردانى؟!»
تازه متوجه شدم که این یک اعجاز از حضرت رضا (ع) است. شعری که من شب قبل در مدح آن حضرت سروده بودم، با شعری که آن استاد مصری در مشهد مقدس گفته بود به طوری در قافیه و معنی هماهنگ و یکسان بودند که آن استاد مصری خیال کرده بود من در همان مجلس، اشعار عربی او را به شعر فارسی برگردانده ام. و ضمنا یک کرامت از علامه امینی است که با آن اصرار به من تأکید می فرمودند باید شعر را بخوانی و من از دید معنویِ آن عاشق دلخسته و پیروِ وارسته ی علی (ع) غافل بودم.(28)
31- پینوشتها:
1- ترجمه الغدیر، محمدتقی واحدی و دیگران، ج 1، ص 154/ علمای بزرگ شیعه، ص 410.
2- شهیدان راه فضیلت، ص 7.
3- مقدمه الغدیر، ج 1، ص 58، چاپ 1368.
4- کتاب فاطمه زهرا، دکتر محمد امینی نجفی، مقدمه، ص 20.
5- علمای بزرگ شیعه، ص 410.
6- ربع قرن مع العلامه، حسین شاكری، ص 299.
7- گلشن ابرار، جمعی از پژوهشگران، ج 2، ص 727.
8- مقدمه الغدیر، ج 1، ص 64 - 68، چاپ 1368.
9- مقدمه الغدیر، ج 1، صص 77 – 78، چاپ 1368 .
10-منبع :سایت حوزه
11-منبع :طرقبه آنلاین
12- یادنامه علامه امینی، ص ۵
13- به نقل از نشریه سالیانه کتابخانه امیرالمومنین شماره ۱، سال ۱۳۷۳، صفحه ۲۸
14- داستان از معجزات و کرامات امام علی(ع)، عباس عزیزی، قم، سلسله، 1378، صص 342 ـ 344. منبع :سایت حوزه –تهیه و تنظیم: سهیلا بهشتی
15- سایت موعود
16- داستان از معجزات و کرامات امام علی(ع)، عباس عزیزی، قم، سلسله، 1378، ص 252. منبع :سایت حوزه - تهیه و تنظیم: سهیلا بهشتی
17- علی شیرین، الغدیر و علامه امینی از منظر صاحب نظران حوزان و دانشگاه، راه مردم، 12/4/1385.
18- همان. منبع :سایت حوزه
19- دانشنامه آزاد اینترنتی ویکی پدیا
20- منبع : سایت تورجان
21- مرزبانان حماسه جاوید
22- مقدمه الغدیر، ج 1، ص 122، چاپ 1368.
23- مقدمه الغدیر، ج 1، ص 122، چاپ 1368.
24- حماسه غدیر، محمدرضا حکیمی، ص 347.
25- حماسه غدیر، ص 551.
26- بخشی از قصیده مرحوم سید کریم امیری فیروزکوهی که در رثای علامه امینی سروده است.
27- منبع :روزنامه سیاست روز
28-به نقل از پایگاه حوزه