داستانهائی از زندگانی امام جعفر صادق علیه السلام
شقرانى مردى بود كه گاهى شراب مى نوشيد .
او آزادشدهى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم بود شقرانى مى گفت: موقع تقسيم بيت المال شد در زمان منصور كسى نداشتم كه برايم واسطه شود همان طور در خانه منصور متحير بودم ناگاه چشمم بحضرت صادق عليه السّلام افتاد از جاى حركت كرده گفتم : فدايت شوم من غلام شما خانواده شقرانى هستم. خيلى بمن احترام نمود حاجت خود را عرضكردم پياده شد و داخل گرديد پس از مختصر زمانى بيرون آمد از داخل آستين خود مقدارى پول در آستين من ريخت. فرمود
يَا شَقْرَانِيُّ إِنَّ الْحَسَنَمِنْ كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ- وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا- وَ إِنَّ الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَحُ- وَعَظَهُ عَلَى جِهَةِ التَّعْرِيضِ لِأَنَّهُ كَانَ يَشْرَب
شقرانى! كار خوب از همه مردم خوب است ولى از تو بهتر است و كار زشت از همه كس زشت است ولى از تو زشتتر است امام عليه السّلام با كنايه او را موعظه كرد چون شرب خمر مينمود