خبر دادن امير المؤ منين عليه السلام از شهادت امام حسین علیه السلام

خبر دادن امير المؤ منين عليه السلام از شهادت امام حسین علیه السلام
مقتل امام حسين (علیه السلام)- 16

39 - ابن قولويه به خويش از ابراهيم نخعى نقل كرده است :
امير مومنان عليه السلام بيرون آمد و در مسجد نشست . اصحاب او پيرامون وى جمع شدند.
حسين عليه السلام آمد و در برابر حضرت ايستاد. امام دست بر سر او كشيد و فرمود: پسرم ! خداوند اقوامى را در قرآن نكوهش كرده و فرموده است . (نه آسمان بر آنان گريست و نه مهلت داده شدند (97). به خدا قسم پس از من تو را مى كشند، آنگاه آسمان و زمين بر تو مى گريند. (98)
40 - ديلمى گفته است :
على عليه السلام فرمود: اى شبث بن ربعى و تو اى عمرو بن حريق و پسرت محمد و تو اى اشعث بن قيس ! به خدا قسم پسرم حسين عليه السلام را مى كشيد. حبيبم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من چنين حديث كرده است . واى بر آنكه دشمنش رسول خدا و دخترش فاطمه باشد.
چون حسين بن على عليه السلام كشته شد، شبث بن ربعى ، عمرو بن حريق و محمد بن اشعث نيز از جمله كسانى بودند كه از كوفه به كربلا رفته در كربلا با او جنگيدند و او را كشتند و اين يكى از نشانه هايش بود. (99)
41 - ابن قولويه سند خويش روايت كرده است :
على عليه السلام بر مردم خطبه مى خواند و مى فرمود: پيش از آنكه مرا از دست بدهيد از من بپرسيد.
به خدا سوگند از هيچ چيز گذشته و آينده از من نمى پرسيد مگر آنكه به شما خبر مى دهم . سعد بن ابى وقاص برخاسته ، پرسيد: يا امير المؤ منين ! مرا خبر ده كه در سر و صورتم چند مو هست ؟ به او فرمود: به خدا سوگند تو از من چيزى پرسيدى كه دوست من رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من فرموده بود كه تو از آن خواهى پرسيد. در سر و صورت تو هيچ مويى نيست مگر آنكه در بيخ آن شيطانى نشسته است و در خانه تو بچه اى است كه پسرم حسين را مى كشد. آن روز عمر سعد، كودكى بود كه جلو پدرش ‍ بازى مى كرد. (100)
42 - صدوق به سند خويش از اصبغ بن نباته نقل كرده است :
روز امير مومنان على بن ابى طالب عليه السلام نزد ما آمد، در حالى كه دستش در دست پسرش حسن بود و مى فرمود: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نزد ما آمد، در حالى كه به همين صورت دستم در دست او بود و مى فرمود: پس از من ، بهترين آفريده ها و سرور آنان ، اين برادرم است ؛ پس از من او پيشواى هر مسلمان و سرپرست هر مومن است . آگاه باشيد! من نيز مى گويم : پس از من بهترين مردم و سرور آنان ، اين پسرم است و پس ‍ از وفات من او امام و سرپرست هر مومن است . پس از من به او ستم مى شود، آن گونه كه پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مظلوم شدم . پس از حسن ، بهترين مردم و سرورشان ، برادر او پسرم حسين است كه پس از برادرش در سرزمين كربلا مظلوم كشته مى شود.
او و اصحابش از سروران شهيدان در روز قيامتند. پس از حسين نه نفر از نسل او جانشينان خداوند در زمين و حجتهاى او بر بندگان اويند... (101)
43 - ابن قولويه به سند خويش از حارث اعور چنين روايت كرده است :
على عليه السلام فرمود: پدر و مادرم به فداى حسين كه در پشت كوفه شهيد مى شود. به خدا قسم گويا مى بينم كه حيوانات صحرا از هر نوع ، سر و گردنهايشان را به قبر او مى كشند و شب تا صبح بر او گريسته مرثيه مى خوانند. هرگاه چنين شد، مبادا شما (با ترك زيارتش ) جفا كنيد. (102)
44 - بحرانى گفته است كه در برخى كتابهاى مقتل امير المؤ منين آمده است :
امير المؤ منين عليه السلام هنگام وفاتش وقتى گريه بسيار امام حسن عليه السلام را ديد، به او فرمود: پسرم آيا بر مرگ پدرت ناله مى كنى ؟ فردا پس از من تو مسموم مى شود و مظلوم كشته مى شود و برادرت حسين نيز همين گونه با شمشير كشته مى شود و به جدتان ، پدرتان و مادرتان مى پيونديد. (103)
45 - به نقل ابن مغازلى :
محمد بن حسين زعفرانى از عبدالله بن نجى از پدرش نقل كرده است كه همراه على عليه السلام به سفر رفت . وى حامل ظرف آب و وضوى حضرت بود. در مسير صفين چون به نينوا رسيد، فرمود: صبر كن ابا عبدالله ! صبر كن كنار شط فرات ! گفتم : ابا عبدالله كيست ؟ على عليه السلام فرمود: خدمت پيامبر رسيدم در حالى كه چشمانش پر از اشك بود. گفتم : ابا عبدالله كيست ؟ على عليه السلام فرمود: خدمت پيامبر رسيدم در حالى كه چشمانش پر از اشك بود. گفتم : اى پيامبر خدا! آيا كسى تو را به خشم آورده است ؟ چرا چشمانت گريان است ؟ فرمود: اينك جبرئيل از پيش من برخاست و رفت و به من خبر داد كه حسين ، كنار شط فرات كشته مى شود و گفت : مى خواهى از تربت او ببويى ؟ گفتم : آرى . دستش دراز كرد و مشتى از تربت آنجا برداشت و به من داد. من بى تاب شدم و چشمانم به اشك نشست . (104)
46 - ابن سعد با سند خويش از على عليه السلام نقل كرده است كه فرمود:
حسين بن على كشته خواهد شد و من سرزمينى را كه در آن كشته مى شود مى شناسم . در نزديكى دو نهر در غريب به شهادت مى رسد. (105)
47 - علامه مجلسى به نقل از برخى كتابهاى معتبر از لوط بن يحيى از عبدالله بن قيس چنين روايت كرده است :
همراه رزمندگان در ركاب على عليه السلام در صفين بودم . ابو ايوب اعور سلمى بر آب مسلط شد و جلو آب برداشتن مردم را گرفتن . مسلمانان از تشنگى زبان به شكوه گشودند. حضرت ، سوارانى را براى باز پس گرفتن آب گسيل داشت و آنان ناكام برگشتند و حضرت اندوهگين شد. فرزندش ‍ حسين عليه السلام گفت : پدر جان ! من براى گشودن آب بروم ؟ فرمود: برو پسرم . حسين همراه سوارانى رفت و ابو ايوب را از تسلط بر آب كنار زد و در آنجا خيمه افراشت و سواران را فرود آورد. آنگاه نزد پدرش آمد و خبر داد. على عليه السلام گريست . گفتند: يا على ! براى چه گريه مى كنى ؟ به بركت حسين اين نخستين پيروزى است .
فرمود: يادم آمد كه او در صحراى كربلا لب تشنه كشته خواهد شد و اسبش در حالى كه مى دود و شهيد مى كشد، مى گويد: داد از امتى كه پسر دختر پيامبرش را كشت ! (106)
48 - نصر بن مزاحم با سند خويش از هرثمه نقل كرده است :
با على عليه السلام در جنگ صفين بوديم ، چون در كربلا فرود آمديم با ما نماز خواند و پس از سلام نماز، مشتى از تربت كربلا برداشت و بوييد و فرمود: آه بر تو اى خاك ! از تو كسانى برانگيخته خواهند شد كه بى حساب وارد بهشت مى شوند. پس از بازگشت از جنگ ، هرثمه به زنش ، جردا دختر سمير كه هوادار على بود گفت : نمى خواهى تو را از محبت ابا الحسن به شگفتى آورم ؟
چون به كربلا رسيديم ، مشتى از تربت آن را بر گرفت و بوييد و گفت : آه بر تو اى خاك ! كسانى از تو برانگيخته خواهند شد كه بى حساب وارد بهشت مى شوند. او را چه به علم غيب ! همسرش گفت : اى مرد! ما را واگذار! على عليه السلام جز حق نگفته است .
چون عبيدالله بن زياد، آن گروه را براى نبرد با حسين بن على و يارانش  فرستاد، من در زمره آن گروه بودم . چون به آن قوم و به امام حسين و يارانش  رسيدم ، جايى را كه على عليه السلام ما را در آن فرود آورده بود و سرزمينى را كه تربتش را برداشته و بوييده بود شناختم و حرف آن حضرت را بر ياد آوردم . از اين سفر ناراحت شدم . با اسبم نزد حسين آمدم ، ايستادم و بر او سلام كردم و سخنى را كه در همين سرزمين از پدرش شنيده بودم باز گفتم . حسين عليه السلام فرمود:
با مايى يا بر ما؟ گفتم : اى پسر پيامبر! نه با تو نه بر تو. زن و بچه ام را گذاشته ام و از ابن زياد بر آنان بيمناكم . حسين فرمود: پس ‍ از اينجا بگريز تا شاهد كشته شدن ما نباشى . سوگند به آنكه جان محمد در دست اوست ، امروز هيچ كس نيست كه كشته شدن ما را ببيند و ما را يارى نكند مگر آنكه خداوند او را وارد دوزخ مى كند.
گويد: از آن سرزمين گريختم تا شاهد كشته شدنش نباشم . (107)
اين ماجرا با سندهاى مختلف و تعابير گوناگون در منابع آمده كه براى پرهيز از طولانى شدن ، آنها را نياورديم .
49 - ابن قولويه با سند خويش از ابى عبدالله جدلى نقل كرده است :
خدمت امام على عليه السلام رسيدم ، در حالى كه حسين نزد او بود. با دستش بر شانه حسين زد.
سپس فرمود: اين فرزند كشته مى شود و كسى يارى اش نمى كند. گفتم : اى امير المؤ منين ! به خدا سوگند كه چنين زندگانى بسيار بد است . فرمود: اين حادثه ، حتمى است . (108) 50 شيخ طوسى با سند خويش از ابوطفيل نقل كرده است :
مسيب بن نجبه نزد امير المؤ منين عليه السلام آمد، در حالى كه گريبان عبدالله بن سبا را گرفته بود.
حضرت فرمود: قضيه چيست ؟ گفت : بر خدا و رسول خدا دروغ مى بندد. فرمود: چه مى گويد؟
گويد: سخن مسيب را نشنيدم ، ولى شنيدم كه امير المؤ منين عليه السلام مى فرمود: هيهات ! هيهات از غضب ! ولى ناقه سوارى نزد شما مى آيد، پاى در ركاب و شتابان ، حج و عمره به پايان برده او را مى كشند (مقصودش ‍ حسين بن على عليه السلام بود). (109)
51 - شيخ با سند خويش از جبله مكيه از ميثم تمار نقل كرده است كه مى گفت : به خدا قسم ! اين امت ، پسر پيامبرش را در دهم محرم مى كشد و دشمنان خدا آن روز را روز خجسته مى دانند، و اين حتمى است . در علم خدا چنين ياد شده است و مولايم امير مومنان عليه السلام به من خبر داده است . به من خبر داده است كه هر چيز، حتى حيوانات صحرا و ماهيان دريا و پرندگان آسمان و خورشيد و ماه و آسمان و زمين و مومنان جن و انس و همه فرشتگان آسمانها و نگهبان بهشت و دوزخ و حاملان عرش بر او مى گريند و آسمان خون و خاكستر مى بارد.
سپس فرمود: لعنت الهى بر قاتلان حسين عليه السلام حتمى گشت ، آن گونه كه بر مشركان حتمى شد كه براى خدا شريك قرار دادند، و بر يهود و نصارا و مجوس .
حبله گويد: گفتم اى ميثم ! چگونه مردم ، روزى را كه حسين عليه السلام در آن كشته مى شود روز بركت مى شمارند؟ ميثم گريست و گفت : آنان بر اساس ‍ حديثى دروغين مى پندارند كه آن ، روزى است كه خدا توبه آدم عليه السلام را پذيرفته است ، در حالى كه خداوند در ذيحجه توبه آدم را پذيرفت و مى پندارند روزى است كه خداوند توبه داوود را پذيرفت ، در حالى كه خداوند در ذيحجه توبه او را پذيرفت و مى پندارند روزى است كه خداوند، يونس را از شكم ماهى بيرون آورد، در حالى كه خداوند در ذيقعده او را از شكم ماهى خارج ساخت . مى پندارند روزى است كه كشتى نوح بر كوه جودى قرار گرفت ، در حالى كه كشتى نوح روز هجدهم ذى حجه قرار گرفت و مى پندارند روزى است كه خداوند دريا را براى بنى اسرائيل شكافت ، در حالى كه آن ، در ماه ربيع الاول بود.
سپس ميثم گفت : اى جبله ! بدان كه حسين بن على در روز قيامت سرور شهيدان است و ياران او بر ساير شهيدان برترند. اى جبله ! هرگاه به خورشيد نگاه كردى كه سرخ بود همچون خون تازه ، بدان كه سرورت حسين كشته شده است .
جبله گويد: روزى بيرون آمدم و خورشيد را ديدم كه بر ديوارها تابيده است ، گويا ملافه هايى رنگين است . آنگاه صيحه كشيدم و گريستم و گفتم : به خدا سوگند! حسين بن على عليه السلام كشته شد. (110)
خبر دادن امام حسن عليه السلام از شهادت برادرش حسين عليه السلام گذشت و تكرار نمى كنيم .


97- سوره دخان ، آيه 29: (فما بكت عليهم السماء و الارض و ما كانوا منظرين .
98- كامل الزيارات ، ص 180.
99- ارشاد القلوب ، ص 277.
100- كامل الزيارات ، ص 155.
101- اكمال الدين ، ص 259.
102- كامل الزيارات ، ص 286.
103- العلوم ، ج 17، ص 154.
104- مناقب ، ص 397.
105- طبقات ، شرح حال امام حسين ، ص 48.
106- بحار الانوار، ج 44، ص 266.
107- وقعه صفين ، ص 140.
108- كامل الزيارات ، ص 149.
109-امالى ، ص 230.
110- امالى ، ص 110.
منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف  گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن