مقتل امام حسين (علیه السلام) - 44
33 - ابن اعثم گويد:
شريك بن عبدالله اعور در خانه هانى مريض شد. عبيدالله تصميم گرفت به عيادت او رود.
شريك به مسلم گفت : من به فدايت ! فردا اين تبهكار به عيادتم مى آيد. من او را سر گرم صحبت مى كنم ، تو از اندرون بيرون آى و او را به قتل برسان . اگر زنده ماندم ، كار يارى تو را برعهده خواهم داشت .
صبح عبيدالله بن زياد به سمت خانه هانى و به قصد عيادت شريك بيرون شد و به خانه هانى آمد. مسلم مى خواست بيرون بيايد و او را بكشد ولى هانى صاحب منزل نگذاشت و گفت : در خانه من كودك و كنيز است و از حوادث ايمن نيستم . مسلم شمشير به كنارى افكند و نشست و براى كشتن او بيرون نيامد. شريك بن عبدالله با خواندن شعرى به اندرون اشاره داشت . عبيدالله پرسيد: اين پيرمرد چه مى گويد؟ گفتند: دچار آماس شش است . عبيدالله به شك افتاد. همان دم برخاست و به قصر رفت . مسلم از اندرون خانه بيرون آمد. شريك گفت : سرورم ! چرا براى قتل او اقدام نكردى ؟ من گفتم كه او را مشغول صحبت مى كنم ، به قتلش برسان .
گفت : از پسر عمويم على بن ابى طالب عليه السلام حديثى شنيده بودم ، مانع شد، آن حضرت فرمود: ايمن ، قيد و مانع ترور است . نخواستم عبيدالله را در خانه اين مرد بكشم . شريك گفت : به خدا اگر او را مى كشتى ، تبهكار فاسق و منافقى را كشته بودى . (162)
162- الفتوح ، ج 5، ص 46.
منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى