مقتل امام حسين (علیه السلام) - 53
46 - طبرى به سند خود از عبدالله بن سليم و مذرى بن مشمعل نقل كرده كه گفته اند: براى حج از كوفه بيرون آمده به مكه رسيديم . روز ترويه وارد شديم و حسين و عبدالله بن زبير را ديديم كه در نيمروز بين حجر اسماعيل و در كعبه ايستاده بودند. نزديك آنان رفتيم . شنيديم كه پسر زبير به حسين عليه السلام مى گفت :
اگر مى خواهى بمان و عهده دار حكومت شو. ما هم تقويت و يارى و خير خواهى ات كرده با تو بيعت مى كنيم . حسين عليه السلام به او فرمود: پدرم برايت حديث فرمود كه در مكه قوچى است كه حرمت آن را مى شكند. دوست ندارم من آن قوچ باشم . پسر زبير گفت : پس اگر مى خواهى بمان و حكومت را من عهده دار شوم و مطيع و فرمانبردار تو باشم .
فرمود: اين را نيز مى خواهم .
گويند: آن دو سخن خود را از ما پنهان كرده و آهسته به گفتگو پرداختند تا آنگاه كه دعاى مردم را شنيديم كه هنگام ظهر عازم منا بودند. حسين عليه السلام بر گرد خانه خدا و بين صفا و مروه طواف كرد و كمى از موى خود را چيد و از عمره خود بيرون آمد. آنگاه به سوى كوفه روان شد و ما همراه مردم به منا رو كرديم . (175)
175- تاريخ طبرى ، ج 3، ص 295.
منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى