مقتل امام حسين (علیه السلام) - 61
54 - شيخ مفيد گويد:
حسين عليه السلام از حاجز به سمت كوفه به راه افتاد. به آبى از آبهاى عرب رسيد. آنجا با عبدالله بن مطيع عدوى كه آنجا فرود آمده بود ديدار كرد. وى چون امام را ديد، گفت : پدر و ماردم به فدايت ! اينجا چرا آمده اى ؟ و او را فرود آورد. امام حسين عليه السلام فرمود: خبر دارى كه معاويه مرده است .
عراقيان مرا به سوى خود خوانده اند. عبدالله گفت : اى پسر پيامبر! مبادا حرمت اسلام و احترام تو هتك شود! تو را به خدا حرمت قريش و حرمت عرب را نگهدار. به خدا اگر قدرتى را كه در دست بنى اميه است طلب كنى تو را مى كشند و اگر تو را بكشند، پس از تو ديگر هيچ كشتنى برايش مهم نيست . حرمت اسلام و قريش و عرب شكسته مى شود. چنين نكن ، به كوفه مرو و خود را در معرض بنى اميه قرار نده .
حسين عليه السلام به راه خود ادامه ادامه داد. ابن زياد همه همه راههاى بين واقصه تا راه شام تا بصره را مامور گذاشته بود و نمى گذاشتند كسى وارد شود يا خارج گردد. حسين عليه السلام بى خبر از اينها آمد تا به باديه نشينان رسيد و از آنان پرسيد. گفتند: به خدا خبر نداريم ، جز اينكه نمى توانيم وارد گرديم يا خارج شويم ، و امام به راه خود ادامه داد. (185)
55 - ابن اعثم گويد:
حسين عليه السلام فت تا به خزيميه رسيد و فرود آمد و يك شبانه روز آنجا توقف كرد. سحرگاهان خواهرش زينب نزد و آمد و گفت : برادر! آيا خبر دهم كه ديشب چه شنيدم ؟ فرمود: چه شنيدى ؟ گفت : نيمه شب براى كارى بيرون رفتم . هاتفى را شنيدم كه اين شعر را مى خواند:
اى ديده ! گريان شو كه پس از من چه كسى بر شهيدان خواهد گريست ؛ بر گروهى كه مرگها در پى آنان است تا زمانى كه وقت انجام وعده فرا رسد.
حسين عليه السلام به وى فرمود: خواهرم ! آنچه مقدر است ، خواهد شد.(186)
185- ارشاد، ص 220.
186- الفتوح ، ج 5، ص 78.
منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى