مقتل امام حسين (علیه السلام) - 75
77 - دينورى گويد:
زهير به امام حسين عليه السلام گفت : نزديكى ما، كنار رود فرات ، روستايى است در دل يك قطعه محكم كه فرات آن را احاطه كرده است ، مگر از يك طرف . امام پرسيد: نامش چيست ؟ گفت : عقر.
فرمود: پناه مى بريم به خدا از عقر (آتش گداخته ). امام حسين عليه السلام به حر گفت : كمى هم برويم آنگاه فرود آييم . با او رفت تا آنكه به كربلا رسيدند. حر و يارانش در مقابل امام حسين عليه السلام ايستادند و از رفتن باز داشتند و حر گفت : همين جا فرود آى . فرات هم به تو نزديك است . امام پرسيد: اسم اينجا چيست ؟ گفت : كربلا. فرمود: صاحب رنج و بلا پدرم هنگام عزيمت به صفين ، از اينجا گذشت . من با او بودم . ايستاد و از نامش پرسيد. نامش را گفتند. فرمود: (اينجا محل فرود آمدنشان و اينجاست محل ريخته شدن خونهايشان . پرسيدند: چه كسانى ؟ فرمود: گروهى بزرگ از خاندان محمد اينجا فرود مى آيند. (211)
78 - بهبهانى به نقل از ابى مخنف نقل مى كند:
همه حركت كردند تا به سرزمين كربلا رسيدند. روز چهار شنبه بود اسب امام از حركت باز ايستاد. امام فرود آمد و بر اسب ديگرى سوار شد. آن نيز حتى يك گام جلو نرفت . امام ، پيوسته اسب عوض كرد، تا هفت اسب و همه اين گونه بودند. امام با ديدن اين امر شگفت ، پرسيد: نام اين سرزمين چيست ؟ گفتند: غاضريه .
پرسيد: نام ديگرى دارد؟ گفتند: نينوا. فرمود: نام ديگر چه ؟ گفتند: ساحل فرات . پرسيد: اسم ديگر هم دارد؟ گفتند: كربلا. آنگاه بود كه نفس عميقى كشيد و فرمود: سرزمين محنت و رنج ! فرمود: بايستيد و پيش نرويد. به خدا كه محل فرود آمدنمان و سرزمين ريخته شدن خونمان همان جاست . اينجاست كه حرمت ما را مى شكنند، مردانمان و كودكانمان را مى كشند. قبور ما در همينجا زيارتگاه خواهد شد، جدم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم همين خاك را به من وعده داده و وعده او خلاف نيست . از اسب فرود آمد... (212)
79 - ابن جوزى گويد:
امام پرسيد: نام اين سرزمين چيست ؟ گفتند: كربلا؛ به آن نينوا هم مى گويند. حضرت گريست و فرمود: رنج و محنت ! ام سلمه به من خبر داد كه روزى جبرئيل نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود.
تو هم با من بودى . گريه كردى ، پيامبر فرمود: فرزندم را رها كن . تو را رها كردم . پيامبر تو را بر دامن خود نشاند. جبرئيل گفت : آيا دوستش دارى ؟ فرمود:
آرى . گفت : امت تو او را خواهند كشت . اگر بخواهى سرزمين شهادتش را نشانت دهم . فرمود: آرى . جبرئيل بال خود را بر كربلا گشود و آن را به پيامبر نشان داد. چون به حسين عليه السلام گفتند كه نام اينجا كربلاست ، آن را بوييد و گفت : به خدا اين همان سرزمينى است كه جبرئيل به پيامبر خدا خبر داد كه من اينجا كشته خواهم شد. (213)
در روايتى است كه مشتى از خاك آن بر گرفت و بوييد...
ابن سعد نقل مى كند: چون على عليه السلام در مسير صفين از كربلا گذشت و رو به روى روستاى نينوا بر كرانه فرات قرار گرفت . ايستاد و خدمتكار خود را گفت كه به ابا عبدالله خبر دهد به اين سرزمين چه مى گويند؟ گفت : كربلا. حضرت گريست تا آنكه زمين از اشكهايش تر شد. فرمود: روزى خدمت پيامبر رسيدم كه مى گريست . سبب گريه را پرسيدم ، فرمود: جبرئيل پيش من بود. مرا خبر داد كه فرزندم حسين عليه السلام در كنار فرات در جايى به نام كربلا كشته مى شود.
مشتى از خاك آن را برداشت و داد تا بويش كنم . چشمانم پر از اشك شد. (214)
211- الاخبار الطوال ، ص 252.
212- الدمعه الساكبه ، ج 4، ص 254.
213- تذكره الخواص ، ص 225.
214- طبقات ، ج 47، ص 274.
منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى