مقتل امام حسين (علیه السلام) – 113
138 - خوارزمى گويد:
پس از زهير، نافع بن هلال - يا هلال بن نافع - به ميدان رفت . وى به آنان تير مى افكند و تيرهايش خطا نمى رفت . دستانش را حنا زده بود. تير مى انداخت و مى گفت :
تير مى افكنم ، تيرهايى نشاندار، و هراس جان را سودى نمى بخشد. تيرهايى زهرآگين كه زمين دشمن را آكنده سازد. آن قدر تير افكند تا تيرهايش تمام شد. دست به قبضه شمشير برد و در حالى كه چنين رجز مى خواند بر آنان تاخت :
منم آن جوان يمنى جملى ؛ آيين حسين و على است . اگر امروز كشته شوم آرزوى من است ؛ اين عقيده من است و با عمل خود ديدار خواهم كرد. (288)
139 - طبرى گويد:
نافع بن هلال ، نام خود را بر چوبه هاى تيرش نوشته بود و با آن تيرهاى نشاندار تير مى انداخت و مى گفت : (من جملى ام ، من بر آيين على ام . جز آنان كه مجروح شدند دوازده تن از ياران عمر سعد را كشت . آن قدر شمشير زد تا بازوهايش شكست و اسير شد. شمر و همراهانش او را گرفته و نزد عمر سعد بردند. عمر سعد گفت : واى بر تو نافع ! چرا با خودت چنين كردى ؟ گفت : پروردگارم مى داند كه در پى چه بودم . در حالى كه خون بر صورتش جارى بود مى گفت : غير از مجروحان ، دوازده نفر از شما و بر اين مبارزه خود را ملامت نمى كنم . اگر دست و بازويى داشتم اسيرم نمى كرديد. شمر به عمر سعد گفت : او را بكش . گفت :
خودت او را آوردى ، اگر مى خواهى خودت بكش . شمر شمشير كشيد. نافع گفت : به خدا گر مسلمان بودى ، برايت ناگوار بود كه خدا را در حالى ملاقات كنى كه دستت به خون ما آغشته است . خدا را سپاس كه شهادت ما را به دست بدترين مخلوقاتش قرار داد. آنگاه شمر او را شهيد كرد. (289)
288- مقتل الحسين ، خوارزمى ، ج 2، ص 20.
289- تاريخ طبرى ، ج 3، ص 328.
منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف:گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى