سوكوارى مدينه

سوكوارى مدينه
مقتل امام حسين (علیه السلام) – 189

117 - نيز گويد:
امام سجاد عليه السلام با خانواده و اهل بيت به سوى مدينه كوچ كردند. حضرت به خانه هاى خويشان و مردان خوكرد؛ خانه هايى كه با زبان حال ، نوحه گر بود و باديه نشينان از حال آنان مى پرسيدند و اندوه خانه ها به شهادتگاه شهيدانش برانگيخته مى شد و به خاطر آنان ناله سر مى داد و مى گفت : يارى ام كنيد تا گريه و زارى كنم و بر اين داغ بزرگ ، يارى ام كنيد. آنان كه به فراقشان دچار شده ام و شيفته بزرگوارى شان هستم ، همنشين شب و روزم بودند و فروغ تاريكى و سپيده مانم و رشته هاى شرافت و افتخارم و مايه نيرومندى و پيروزى ام و جانشين خورشيدها و ماههايم . چه شبها كه با كرم خود تنهايى ام را راندند و با احسان خود حرمتم را پاس ‍ داشتند و مناجات سحرگاهشان را به گوشم رساندند و رازهاشان را با من در ميان گذاشتند.
چه روزها كه با محفلهايشان خانه ام را آباد كردند و سرشتم را با فضايلشان عطر آگين ساختند و با آب وفايشان درختم را به برگ و بار نشاندند و با جلوه خجستگى خويش ، نحوست مرا زدودند.
چه نهالهاى منقبت كه برايم كاشتند و كشتگاه مرا از آفات ، حراست كردند. چه بسيار كه به سبب آنان به خانه ها و قصرها اشراف مى يافتم و غرق در جامه شادمانى مى شدم . در دره هاى من چه مرده هاى روزگاران را كه حيات بخشيدند و بر شانه هاى من از گياهان ممنوع روياندند. در ميان آنان تير اجل مرا هدف قرار هدف قرار داد و حكم روزگار بر من حسد ورزيد. آنان غريبانى ميان دشمنان و آماج تيرهاى طغيان گشتند؛ با قطع سرانگشتانشان بزرگواريها قطعه قطعه شد، منقبتها در فقدان آنها زبان به شكوه گشود و نيكيها با زوال اعضايشان رخت بربست و داوريها مرثيه خوان تنهايى آنان شد... (430)
از امام زين العابدين روايت شده است كه با آنكه حليم و بردبار بود، به حدى كه وصف ناپذير است ، اما از بسيار گريه كنندگان بر آن بلا و ناله كنندگان بر آن مصيبتها بود. (431)
18 - علامه مجلسى روايت مى كند:
چون ام كلثوم به سمت مدينه روى كرد، گريان شد و اشعارى به اين مضمون سرود:
اى مدينه جدمان ما را مپذير كه با حسرتها و اندوهها آمده ايم . به رسول خدا صلى الله عليه و آله از طرف ما خبر بده كه ما دچار فاجعه شهادت پدرمان شده ايم .
مردانمان در كربلا بى سر بر زمين افتاده اند و پسران را سر بريده اند. به جدمان خبر بده كه ما اسير شديم و پس از اسارت غارتمان كردند. اى رسول خدا! خاندان تو در كربلا عريان مانده اند، حسين عليه السلام را كشتند و حرمت تو را درباره ما مراعات نكردند. كاش مى ديدى كه اسيران را بر شتران سوار كرده و در معرض تماشا نهاده اند. اى فاطمه ! كاش دختران اسيرت را مى ديدى كه در شهرها پراكنده بودند. كاش سرگشتگان را، زين العابدين را، ما بى خوابان خسته چشم را مى ديدى . اگر زنده بودى تا دامنه قيامت !ما نوحه گرى مى كردى ... (432)
اما حضرت زينب ، دو طرف در مسجد را گرفت و صدا زد: يا جدا! شهادت برادرم حسين عليه السلام را به تو خبر مى دهم ! اشك زينب پيوسته جارى بود و هرگاه كه چشمش به امام زين العابدين مى افتاد، اندوهش تازه مى شد و شوقش مى افزود. (433)

430- ادامه اين متن ادبى كه چندان ربطى به مقتل نداشت ، ترجمه نشد.
431- لهوف ، ص 230.
432- شعرهاى او طولانى است ، به همين مقدار ترجمه بسنده شد.
433- بحار الانوار، ج 45، ص 197.
منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف:گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن