مختار چگونه از «ابن زیاد» انتقام گرفت؟

mokhtar sagafi

جنگ شروع شد... ابراهیم گفت به سواد اعظم (قلب سیاه شام که ابن زیاد در آن بود) حمله برید همگى حمله بردند تا اصحاب ابن زیاد پا به فرار نهادند ابراهیم که زیاد را نمى شناخت حمله کرده و شمشیرى زد و ...
عبیداللّه در زمان حادثه عاشورا والى کوفه بود که شهادت امام حسین علیه‏ السلام و یاران او به دستور وى انجام گرفت. ابن زیاد را «ابن مرجانه» هم مى‏گویند؛ زیرا نام مادر او کنیزى زناکار و مجوسى به نام «مرجانه» بود. پس از عاشورا که اسراى اهل بیت علیهم‏ السلام را در کوفه وارد دارالاماره کردند، حضرت زینب علیهاسلام خطاب به ابن زیاد، او را «ابن مرجانه» خواند که این، اشاره به نسب ناپاک او بود و رسواگر حاکم مغرور کوفه...
عبیداللّه، فرزند زیاد بن ابیه است؛ «زیاد» کسى بود که به خاطر ارتباط فراوان مردان با مادرش، کسى نتوانست نسب او را مشخص کند و نام پدر وى را ذکر کند. از این رو، او را زیاد پسر پدرش (زیاد بن ابیه) مى‏ نامیدند. معاویه مى‏کوشید این

حلقه مفقوده را مشخص کند و زیاد را از این ننگ دور سازد. بدین خاطر، او را زیاد بن ابى ‏سفیان خطاب کرد. اما اقبال و استقبال از سوى عموم آشنایان با تاریخ خانوادگى زیاد، صورت نگرفت و باز هم او را زیاد بن ابیه مى‏ نامیدند.
عبیداللّه از سرداران مشهور اموى بود که در سال 54 هجرى از طرف معاویه به حکومت خراسان گمارده شد و در سال 56 از آنجا عزل و به حکمرانى بصره منصوب شد. پس از مرگ معاویه و روى کار آمدن یزید و با حرکت مسلم بن عقیل به سمت کوفه، با حفظ سمت، والى کوفه نیز شد و اوضاع را تحت کنترل در آورد و مسلم بن عقیل را به شهادت رساند و پس از آن، فرمان قتل سید الشهدا علیه‏السلام و یاران او و اسارت اهل بیت علیهم‏السلام را به عمر بن سعد ـ که فرمانده سپاه کوفه در کربلا بود ـ داد.
ابن زیاد پس از مرگ یزید ادعاى خلافت کرد و اهل بصره و کوفه را به بیعت فراخواند ولى کوفیان دعوتگران او را از شهر بیرون کردند، وى سپس از بیم انتقام فرارى شد و مدتى ‏به شام رفت. همزمان با نهضت توابین، ماموریت ‏سرکوب توابین را یافت. در سال 65 هجرى با لشکرى به جنگ سلیمان بن صرد رفت و در عین الورده با او درگیر شد.
چون مختار از سرکوبى مخالفان در کوفه فراغت یافت ابراهیم بن اشتر را 8 روز از ذیحجّه سال 66 مانده از کوفه به جنگ عبیدالله به زیاد فرستاد اقل لشکرى که نوشته اند 9 هزار نفر همراه ابراهیم نمود و ابن زیاد با لشکر شام به نقل ابن جوزى با سى هزار نفر و به نقل ابن نما هشتاد هزار نفر به جنگ ابراهیم آمدند... جنگ شروع شد ابراهیم گفت به سواد اعظم (قلب سیاه شام که ابن زیاد در آن بود) حمله برید همگى حمله بردند تا اصحاب ابن زیاد پا به فرار نهادند ابراهیم که زیاد را نمى شناخت حمله کرده و شمشیرى زد و او را دو نیمه نمود که پاهایش به طرف مشرق و سر و دست به طرف مغرب افتاد یاران ابن زیاد هر چه بود فرار نمودند.
چون جنگ خاتمه یافت ابراهیم گفت من در کنار نهر خازر مردى را کشتم که زیر یک پرچم بود او را تحقیق کنید که کیست بعد از جستجو دیدند ابن زیاد لعین است که با ضربت ابراهیم دو نیم شده و سرش را بریدند و جسدش را سوزاندند یا بدار زدند... آن ملعون 39 سال داشت.
در کتاب «منتخب التواریخ» صفحه 372 و اعیان الشیعه نوشته سید محسن امین جلد چهارم آمده است: «این جنگ در روز عاشورا سال 67 هجرى اتفاق افتاد که پس از جنگ صفین اهل شام در هیچ جنگى این قدر کشته نداده بودند. بعد از شمارش هفتاد هزار نفر، سر ابن زیاد را به پیش مختار آوردند و مختار نیز به محمد بن حنفیّه فرستاد... محمد به سجده افتاد و مختار را دعا کرد و او هم پیش امام سجاد فرستاد که امام غذا میل مى فرمود سجده شکر بجا آورد و حمد کرد که خداوند انتقام مرا از دشمنم گرفت، حضرت فرمود... مرا نزد عبیدالله بردند که غذا مى خورد و سر مطهر پدرم را پیش روى خود نهاده بود آن موقع گفتم خدایا مرا از دنیا مبر تا سر ابن زیاد را ببینم».
از امام صادق علیه السّلام منقول است که پس از حادثه عاشورا هیچ بانوئى از بانوان بنى هاشم سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانه هیچیک دودى که چنانچه پختن غذا باشد بلند نشد تا آنکه ابن زیاد به هلاکت رسید...


منبع : خبر آنلاین

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن