سال هشتم هجرى قمرى: فتح مكه معظمه به دست پيامبر(ص).
با اين كه آغاز بعثت پيامبراكرم(ص) و نزول وحى بر آن حضرت، در مكه واقع شده بود و پيامبر(ص) به مدت سيزده سال به صورت نهان و آشكار اهالى اين شهر و طوايف و قبايل اطراف آن را به دين مبين اسلام فراخوانده بود، جز تعدادى اندك، پاسخ مثبتى به وى ندادند و در صدد تكذيب و حتى دشمنى او برآمدند و در اين راه وى و خانواده و يارانش و ساير مسلمانان را در فشار و تنگنا قرار داده و آن ها را اذيت و آزار زيادى نمودند. به طورى كه عده اى از مسلمانان به حبشه و خود پيامبر(ص) به همراه ساير مسلمانان به مدينه هجرت كردند و در اين شهر مقدس، نظام نوپاى اسلامى را بنا نهادند. از اين پس دشمنى هاى مكيان، به ويژه قريش نسبت به پيامبر(ص) و مسلمانان مدينه فزونى يافت و جنگ هاى زياردى از سوى آنان بر پيامبر(ص) و مسلمانان تحميل گرديد. سرانجام پيامبر(ص) به امر پروردگار منان تصميم به فتح كانون اصلى مشركان و كافران قريش، يعنى مكه معظمه گرفت.
آن حضرت در دوم ماه مبارك رمضان، در رأس يك سپاه بزرگ ده هزار نفرى از مسلمانان ] اعم از مهاجر، انصار و قبايل و طوايف اطراف مدينه [ به سوى مكه حركت كرد.(1)
يكى از مسلمانان مهاجر، به نام "خاطب بن ابى بلتعه" پيش از حركت سپاه اسلام، خبر حركت آنان را به واسطه زنى بد سابقه و نوازنده به نام "ساره" براى قريش ارسال كرد، ولى پيامبر(ص) از جاسوسى آن دو با خبر گرديد و حضرت على(ع)، زبير و مقداد را مأموريت داد كه به هر صورت ممكن، آن زن جاسوس را بيابند و وى را دستگير كنند.
آنان، زن جاسوس را در ميان راه مدينه و مكه، در مكانى به نام "روضه خاخ" و به قولى در "خليقه" يافته و وى را دستگير كرده و به نزد پيامبر(ص) آوردند.(2)
پيامبر(ص)، مراقبت و مواظبت زيادى به عمل آورد كه قريش از حركت سپاه اسلام آگاه نگردد، بدين جهت تا رسيدن به "مرّالظّهران" كه در چند كيلومترى مكه است، اهالى مكه و جاسوسان و نفوذى هاى آنان هيچ خبرى از حركت جهادى سپاه اسلام نداشتند.(3)
عباس بن عبدالمطلب، عموى رسول خدا(ص) كه در مكه مى زيست و پيش از آن مسلمان شده بود، ولى رابطه حسنه اى با مكيان داشت، در همان زمان از مكه خارج شد و به سوى مدينه هجرت مى كرد، كه با پيامبر(ص) و سپاه اسلام در سرزمين "جحفه" روبرو گرديد.
وى پس از آن كه چندى در كنار رسول خدا(ص) بود، به دستور آن حضرت، به سوى مكه رفت و در ميان راه با برخى از سران قريش مانند ابوسفيان، حكيم بن حزام و بديل بن ورقاء برخورد كرد و خبر هجوم سپاه اسلام را به آنان گوش زد كرد و ابوسفيان را به همراه خود در نزد پيامبر(ص) آورد و او را وادار به پذيرش اسلام نمود.(4)
پيامبر اسلام(ص) هم از تاكتيك هاى نظامى خويش و هم از وجود ابوسفيان براى فتح مكه بهره جست و وى را پيشاپيش به ميان مكيان فرستاد، تا با فراخوانى آنان به تسليم شدن و هيچ گونه حركت نظامى انجام ندادن، زمينه فتح اين شهر مقدس را بدون جنگ و خون ريزى فراهم كند.
گرچه عده از سركشان و طاغيان مكه با دسته اى از مسلمانان روبرو شده و به درگيرى و نبرد پرداختند، ولى با دادن دوازده يا سيزده تن كشته، متوارى شدند و در نتيجه اين شهر مقدس در روز بيستم ماه مبارك رمضان، سال هشتم قمرى به دست پيامبر(ص) و سپاهيان مسلمان فتح گرديد و بت ها از خانه خدا به بيرون ريخته شد و داخل كعبه با آب زمزم شستشو داده شد و بدين گونه مقدس ترين مكان مذهبى و دينى مسلمانان از لوث بت ها، تصاوير و مجسمه ها پاكسازى شد و براى هميشه، محل مقدس و عبادت مسلمانان قرار گرفت.(5)
نقل شد كه در اين روز اميرمؤمنان(ع) بر دوش پيامبراسلام(ص) ايستاد و بالاى كعبه رفت و بت ها را به زمين انداخت و در هم شكست و به رعايت ادب، خود را از ميزاب كعبه به پايين انداخت.(6)
برخى از مورخان و سيره نگاران، تاريخ فتح مكه را در روز سيزدهم رمضان ذكر كرده اند،(7) ولى اكثر علماى شيعه و اهل سنت، روز بيستم رمضان را روز فتح مكه مى دانند.(8)
1- تاريخ ابن خلدون (ترجمه عبدالمحمد آيتى)، ج1، ص 432
2- فرازهايى از تاريخ پيامبر اسلام (جعفر سبحانى)، ص 431؛ الارشاد (شيخ مفيد)، ص 50؛ تاريخ ابن خلدون، ج1، ص 432؛ المغازى (واقدى)، ج2،ص 797
3- فرازهايى از تاريخ اسلام، ص 431؛ المغازى، ج2، ص 814
4- تاريخ ابن خلدون، ج1، ص 433؛ فرازهايى از تاريخ پيامبر اسلام، ص 431
5- تاريخ ابن خلدون، ج1، ص 434؛ فرازهايى از تاريخ اسلام، ص 435
6- وقايع الايام (شيخ عباس قمى)، ص 43
7- البدايه و النهايه (ابن كثير)، ج4، ص 326
8- تاريخ الطبرى، ج2، ص 343؛ البدايه و النهايه، ج4، ص 326؛ تاريخ ابن خلدون، ج1، ص 434؛ وقايع الايام، ص 42؛ مسارالشيعه (شيخ مفيد)، ص 9- رمضان در تاريخ (لطف الله صافى گلپايگانى)، ص 220؛ المغازى، ج2، ص 780