بشر دنياى مادّى، انسان عصر فضا، جهان طغيان غرايز حيوانى، بشر سركش و رها شده از التزامات اخلاقى، جوامع ماشينى و اجتماعات سرمايه دارى كه شب و روز از زحمت و تلاش و كار و كوشش براى يك زندگى پر از حرارت مادى آرام نمى گيرند; اجتماعاتى كه رهبران آن ها در بند ماديّات گرفتارند و فرصت ندارند كه امور جهان را از منظر فضيلت و انسانيّت بنگرند و با عينك تقوا و شرف، اوضاع به هم پيچيده و دشوار آن را مطالعه نمايند; جوامعى كه در آن رشته هاى محكم و استوار فضيلت، پاكدامنى و عفاف يكى پس از ديگرى گسسته مى شود، هر روز ناراحتى هاى روحى و فكرى و بى اعتمادى تازه اى بر سرشان سايه مى افكند.
مللى كه در زور و قدرت مافوق ديگرانند و مللى كه ضعيف و خودباخته و غارت زده هستند، و بالاخره تمام انسان هاى عصر ما، براى رسيدن به يك حال معتدل، و توازن روحى و براى رفع اين همه نگرانى ها و تأمين زندگى آرام بخش و محيط اعتماد و سكون و ثبات روحى به برنامه هايى مانند برنامه هاى اطمينان بخش ماه رمضان بيش از انسان هاى سال ها و قرون پيش نياز دارند.
در آبادترين و آزادترين نقاط اين دنياى به اصطلاح متمدّن و در مجامع بزرگ جهانى، جهت دست يابى به مقام، استثمار ملل و گسترش نفوذ، توسعه تجارت و بازرگانى، غارت كردن اموال، معادن و دست رنج ملل فقير و كارگران بيچاره چه خيانت هايى كه نمى شود! كمپانى هاى صنعتى و بازرگانى براى سبقت از هم و زمين زدن حريف و از ميدان بيرون راندن او ميليون ها دلار صرف مى كنند. از اين رو، شرق و غرب همواره يكديگر را متّهم كرده و از هم شاكى اند!
با نگاهى به بودجه هاى تسليحاتى، سازمان هاى جاسوسى و كارآگاهى ـ كه خواب و اطمينان را از همه ربوده اند ـ به يك باره از بشريّت نااميد شده و گمان مى رود كه انسان محكوم به بدبختى و زندگى توأم با ناراحتى است و نبايد جز شرّ و فساد از او انتظار ديگرى داشت.
خيانت و شهوت رانى به سر حدّ افراط رسيده است; به گونه اى كه تاريخ بشر مانند آن را به خود نديده است.
وضع واقعى زنان در آخرين مرتبه انحطاط و پستى و سقوط قرار گرفته و شرافت و عفاف آن ها لكّه دار شده و بلكه از ميان رفته است; چرا كه خوش بخت ترين آنان در منطق و مكتب مادّى گرى، كسى است كه در كاباره ها و اجتماعات شهوترانى، و در بين مردان پست و كثيف بيشتر و برهنه تر، آشكار شود و با بوالهوسان هم پياله گردد و از اين رهگذر و از طفيل اين روابط به ظواهر زندگى خود سر و سامان داده و شكم خود را سير سازد.
سرمايه داران خون آشام هزاران نفر از آن ها را به نام كارگر در اختيار خود گرفته و در حالى كه ميليون ها جوان بى همسر، تحت فشار غريزه جنسى، نظم اجتماع را به هم مى زنند و متعرّض بانوان و دوشيزگان مى شوند، آن را در انحصار خود قرار داده، به شهوترانى و هوس پرستى سرگرم هستند.
در پاره اى از نقاط، وضع به طورى است كه زن بدبخت، خواه و ناخواه بايد خود را تسليم اميال حيوانى مردان متجاوز سازد.
و اگر اين موازين اخلاقى كه هنوز پرتو ضعيفى از آن، بر دل ها مى افتد از ميان برود و اين نور خفيف عفّت و پاكدامنى و احترام به ناموس و زن و التزام به انجام غريزه جنسى از طريق ازدواج مشروع ـ چنان چه دورنماى آينده و تشويق زنان بى عفّت و خودفروش نشان مى دهد ـ از بين برود و اگر يك برنامه تربيتى اسلامى همه جانبه كه رهبر و راهنماى بانوان به عفاف و پاكدامنى، تعديل غريزه جنسى، حفظ موجوديّت و شخصيّت ارجمند زن موجود نباشد و يا به اجرا در نيايد، زن هيچ گونه استقلالى نيافته و براى جلوگيرى از تجاوز به او هيچ قانونى و قدرتى دست به اصلاح نخواهد زد و بايد به حكم اجبار، به هر پستى و ننگى تن در دهد و خود را براى پذيرايى از هر مرد جلاّد و زورمندى آماده سازد و هيچ پناه گاهى براى دفع ظلم از او ـ حتّى به طورى كه در دوران جاهليّت رسم بود ـ پيدا نخواهد شد.
تصوّر مفاسدى كه از تعقيب روش «اختلاط زن و مرد» در اجتماع كنونى پديد مى آيد، واقعاً سرسام آور است.
مهر و عطوفت و بشر دوستى، و الفاظى از اين قبيل به صورت تشريفاتى درآمده و بى اعتبار مى شود. و اگر مؤسّسات عمومى كه به طور ماشينى و براى مقاصد خاصّى به ضعفا كمك مى كنند و اغلب اغراض سياسى را از كمك به مستمندان و آسيب ديدگان و بازماندگان اجتماع دنبال مىنمايند، وجود نداشتند، هيچ كس به فرياد نيازمندان و دردمندان پاسخ نمى داد.
بى شك آرامش و آسايش مصنوعى ـ كه با سرگرمى ها، شب نشينى ها، پارتى ها و مواد تخديركننده قواى عقلى و روحى فراهم مى شود ـ نمى تواند بشر را سير و قانع سازد. و افرادى كه بدين ابزار متوسّل مى شوند از بهتر زيستن واقعى كه با آرامش و سكون روحى و اطمينان قلبى توأم باشد، دورتر مى شوند.
در چنين جهانى كه تشريح ناكامى هاى آن در اين مجال ممكن نيست و آن چه مى شنويم و مى بينيم گوشه اى از بدبختى هاى جهان انسانى است، و در اين جهانى كه به علّت رواج خيانت، جنايت، بى عفّتى، پست همّتى، بى غيرتى، پرستش مادّيّات و شهوات، دشوارى ها روز افزون است، يگانه راه علاج براى آرام كردن روح بشر، توسّل به نيروى ايمان، تقوا، تقويّت قواى اخلاقى و كنترل غرايز حيوانى است.
خدايى كه اين بشر را آفريده و اين غرايز را در نهاد او گذارده، مى دانسته است كه اگر اين حرص و آز، خودخواهى و تكبّر، استبداد و جاه طلبى و شهوات بر اين بشر مسلّط شود، ديگر نه تنها خودش، بلكه ديگران هم آرامش نخواهد داشت. و اگر مادّيّات، معشوق و محبوب و معبود او شد، در هيچ حد و اندازه و مقدارى قانع نمى شود. و اگر تمام كهكشان ها را مالك شود، حرص و آزش پايان نمى پذيرد; و اگر ميليون ها انسان را براى منافع پليد شخصى و جاه طلبى استثمار كند يا به كشتن بدهد، آن را ناچيز شمرده و به حساب نمى آورد.
خداى متعال مى دانست كه اگر اين بشر راهنمايى نشود، براى خودش و از جنس خودش خدايانى مى سازد و بشر پرستى را در صُور مختلف، ذليلانه مى پذيرد و در برابر اقويا و استعمارگران به خاك مى افتد و آن ها را از يك انسان عادى، برتر مى شمارد و براى آن كه به اخذ مقام و درجه اى نايل آيد، به هر پستى و تملّقى متوسّل مى شود.
خدايى كه اين انسان را مى شناخت، او را راهنمايى كرد تا هم به وسيله عقل و خرد و چراغ بينشى كه در نهاد او روشن كرده و هم توسّط پيامبران و راهنمايان حقيقى، راه سعادت و نيك بختى را بيابد. راهى كه به عنوان يگانه راه، به تمام مقاصد شريفه و هدف هاى ارزشمند انسانى ختم مى شود و وسيله آرامش روحى، اطمينان قلب، رفع بيم و هراس و نگرانى و وسواس است.
تمام برنامه هاى دينى براى تكميل و ترقّى انسانيّت و تقويّت اراده پى ريزى شده و حبّ فضيلت، بشردوستى و راهنمايى به سوى اهداف عالى تر از اهداف مادّى را مدّ نظر دارد.
برنامه عبادى رمضان
يكى از برنامه ها، همين برنامه «روزه ماه رمضان» است.
آيا مى دانيد و هيچ فكر كرده ايد كه اجراى اين برنامه در هر سال تا چه حد انسان را به خود باز مى گرداند و ضمير فرد را آگاه و شعورش را بيدار مى سازد؟!
آيا انديشيده ايد كه اجراى برنامه ماه رمضان توسّط انسان هايى كه در عصر ما گرفتار مسايل مادّى و حيوانى، مسابقات بيهوده، شهوت رانى هاى بى نهايت كثيف و شرم آور، شركت در مجالس لهو و لعب و رقص و قمار، مى گسارى و صدها آفت ديگر شده اند، چه آثار نيك و سودمندى دارد و چگونه آنان را از منجلاب اين پليدى ها نجات مى دهد؟
كسانى كه در طول سال به واسطه اشتغالات مادّى حتّى براى لحظه اى فرصت توجّه به امور روحانى را نداشته اند و از وجدان انسانى خود جدا شده و موج اجتماع، آنان را از اين سو به آن سو پرتاب كرده و پناهگاه و آسايشگاهى نيافته اند، اكنون در پناه ماه رمضان مى آرمند و در لذايذ روحانى و معنوى غرق مى شوند; با خدا مناجات كرده و دعا مى خوانند:
«اَللُهَّم اِنّىَ اَسئَلُكَ اِيماناً تُباشِرُ بِه قَلبِى ...»
گريه كرده و اشك مى ريزند; و با روحى سرشار از اميدوارى عرض اميد نموده و «اِلهِى لَوقَرَنتَنِى فِى الاَصفاد، وَمَنعَتَنِى سَيبَكَ بَينَ الاَشهاد، وَدَلَلتَ عَلى فَضائِحِى عُيونَ العِباد ما قطعت رجائى منك، وما صرفت تأميلى للعفو عنك انا لاانسى اياديك عندى » (6) را زمزمه مى كنند كه دين، منبع اميد و خدا مصدر تمام خيرات است و غير از اين مادّيّات، غير از جنگ ها و مسابقه ها، خيانت ها و جنايت ها، استثمارها، پرده درى ها و بى غيرتى ها، غير از اين مجالس هرزهگى و دانس ها و رقص ها، سينماها و كاباره ها ـ كه خسته كننده روح و تاريك كننده باطن و باعث تضعيف اعصاب و پرده خرد و بينش و كشنده غيرت و مردانگى و شخصيّت است ـ عالم ديگر و لذّت هاى بهترى وجود دارد.
مى فهمند كه آدمى زاد مى تواند به مادّيّات بى اعتنا باشد. و در مقابل شهوات، اميال تشنگى و گرسنگى، زبان، چشم چرانى و... سر خم نكند.
مى فهمند كه آرامش واقعى روح، در ياد خداست و در عالم فضايل انسانى صفاتى مانند: راستى و درستى، شكيبايى، بشر دوستى، خدمت به هم نوع، دانش پژوهى، نيكوكارى، فروتنى و دادگرى وجود دارد; و مزاحمت، دشمنى و كينه، جنگ، بى خانمان كردن و صفاتى از اين قبيل در آن راه ندارد.
عالم فضايل عالمى است كه هر چه بشر، عالى همّت و بلندنظر باشد، زودتر در آن به مقصد مى رسد.
راستى، كدام مدرسه و چه مكتبى براى تربيّت اين بشر، بهتر از ماه رمضان است؟
در ماه رمضان شعائر اسلام ـ كه شعائر انسانيّت و فضيلت است ـ زنده مى شود. نماز جماعت ها رونق يافته و در آن مساوات اسلامى و حسّ هم رديفى و هم قدمى آشكار مى شود.
همه مى فهمند كه بنده يك خدا هستند و اين امتيازات مادّى بى ارزش است. و كسى كه به خدا نزديك تر و خلوصش بيشتر باشد ـ سلطان يا رعيت، كارفرما يا كارگر، فرمانده يا سرباز ساده ـ محترم تر است.
غرورها، خودخواهى ها، كبرها و طمع ها و حسدها همه در ماه رمضان ضمن اجراى برنامه هايى از قبيل: ادعيّه، مجالس وعظ و خطابه و... به اندازه قابل توجّه ضعيف يا نابود مى شود.
اگر كسانى كه مادّيّات، چشم بصيرت آنان را كور كرده، اين برنامه هاى اسلامى را انجام دهند و از لذايذ مادّى كناره گيرى نموده و به حال معنوى خود برسند، در يازده ماه ديگر سال نيز از حدود اعتدال، چندان تجاوز نمى كنند.
ادعيّه اى كه در ماه رمضان مى خوانيم، هر يك درسى آموزنده و راهنمايى براى توجّه به مصالح عموم و آسايش همگان است.
اين جمله ها، گوياى احساسات و خواسته هاى روزه دار است:
«اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلى اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورِ. اَلّلهُمَّ اَغْنِ كُلَّ فَقيراَلّلهُمَّ اَشْبِعْ كُلَّ جائِع ...»
هر يك از دعاهايى كه خوانده مى شوند، نردبان ترقّى و تكميل خداشناسى و خداپرستى و آموزنده معارف اسلام و مبيّن ارتباط بنده با خداى جهان و محكم كننده اركان ايمان است.
ما بايد از ماه رمضان حداكثر استفاده را برده و شكر اين خوان گسترده و نعمت بى دريغ را به جاى آوريم و از موائد و غذاهاى روحى آن بهره مند گرديم.
اتّحاد اسلامى
روزه دار عزيز! توجّه داشته باش كه مسلمانان در تمام نقاط دنيا با شادى و احترام فراوان از ماه مبارك رمضان استقبال مى كنند و تو در اين مراسم و در اداى وظايفى كه بر عهده دارى در اين عالى ترين مدرسه تربيّتى و كلاس آدم سازى تنها نيستى; چرا كه صدها ميليون همكلاس و هم شاگرد دارى و همه با تو در اداى تكليف روزه، قرائت قرآن و دعا، و مناجات با خدا همگام هستند.
چنان بينديش كه بايد با تمام اين صدها ميليون همكلاس، آشنايى و دوستى داشته باشى و خير و سعادت آن ها و هدايت همه بشر را از خدا بخواهى!
متوجّه باش كه چگونه اسلام تو را و آن ها را با هم مرتبط كرده، و از اين همه مليّت هاى گوناگون و نژادهاى مختلف، يك امّت بزرگ به نام «امّت اسلام»، «امّت توحيد» و يا «امّت قرآن» ساخته است.
پس تو يك فرد از افراد اين امّت و يك عضو از اعضاى اين جامعه هستى و با آن ها اهل يك ملّت مى باشى. از اين رو بايد به سهم خود، با اين پيكرى كه تو عضوى از اعضاى آن هستى، همكارى كنى، و معنى حديث شريف نبوى ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ :
«مَثَلُ المُؤمِنِين فِى تَوادهِم، وَترِاحُمِهم مَثَلُ الجَسد اذَااشتَكى مِنهُ عُضوٌ تَداعى له سائِرهُ بِالحمى والسَهر» (7)
را آشكار سازى.
متوجّه باش كه تو مسلمانى و بايد اسلام را مافوق هر چيز و هر كس بدانى. مليّت، قانون، فكر و عقيده و همه چيز تو اسلام است. آن مسلمانى كه در دورترين نقاط دنيا و در بين صدها هزار بيگانه اكنون روزه دار است، هموطن واقعى تو است و تو بايد به فكر مصالح و سعادت او باشى! او هم بايد به فكر تو باشد و هر دو، براى خير بشريّت قدم برداريد.
در ماه رمضان متوجّه مى شويم كه مرزهاى جغرافيايى، سازمان هاى حكومتى و... ميان مسلمانان فاصله اى ايجاد نمى كند و اين اصطلاحات و تقسيمات هيچ اثرى در همبستگى قواى مسلمين ندارد.
مسلمانان بايد با التزام به احكام قرآن، ديگربار سر بلند كرده و امّت اسلام را قوّت و نشاط بخشند، و فاصله ها را شكسته و با آنان كه قوميّت هاى خاصّى را ترويج مى كنند و مى كوشند كه ميان مسلمانان فاصله اندازند، مبارزه نمايند و امورى را كه خارج از اسلام و مخالف با دعوت اسلام است، سبب امتياز و جدايى از ديگر مسلمان ها نسازند.
قانون و احكام روزه و نماز و ديگر تكاليف و احكام اسلامى، در همه جا يكسان است و مرزبندى هاى جغرافيايى، و عوامل ديگر سبب تغيير قوانين و يا چندگانگى نمى شود.
روزه دار عزيز! در اين ماه تأمّل و انديشه كن. به وضع اسلامى خود و جامعه ات رسيدگى كن. تا آنجا كه در توان دارى به اسلام و توسعه قلمرو آن، به دفاع از احكام الهى، به حفظ ملّيت خود و ساير مسلمانان خدمت كن; كه اگر بتوانى و از آن دريغ كنى، مسؤول هستى و در سراى ديگر بايد جواب گو باشى.
ماه رمضان ماه تربيت است; ماه تعويض حال و روش و ماه تصميم و عزم و همّت است.
در طول اين ماه به قضاياى اسلامى، به نقشه هاى خائنانه دشمنان اسلام، به ميزان آمادگى خود براى دفاع از اسلام، به آينده اسلام، به يافتن بهترين راه براى تبليغ اسلام، به اتّحاد مسلمين، و به مسايل ديگر فكر كنيد و از دانشمندان و متفكّرين اسلامى استمداد نماييد تا شما را در درك صحيح مسايل و موضوعات راهنمايى كنند; تا دريابيد كه مسايل و قضاياى اسلامى در اجتماعات ما فراموش شده و اگر به هوش نياييم و بيدار نشويم، در يك چنين اجتماع ناهنجار و مسخ شده اى همه چيز خود را خواهيم باخت.
پس براى يارى دين خدا بكوشيد و براى نگاه دارى پرچم اسلام، با مال و جان فداكارى نماييد.
(وَلاتَهِنُوْا وَلاتَحْزَنُوْا وَأَنتُمُ الاَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ.) (8)
: و اگر مؤمنيد، سستى مكنيد و غمگين مشويد، كه شما برتريد.
[6] ـ از دعاى ابى حمزه : معبود من! اگر مرا در قيود در بند كنى، و در بين گواهان عطايت را از من بازگيرى; و چشم هاى بندگان را بر رسوايى هاى من دلالت دهى; و فرمان دهى مرا به سوى آتش برند، و ميان من و نيكان حايل شوى، اميدم را از تو نمى گيرم و آرزويم را از عفو تو برنمى گردانم. و دوستى تو از دلم بيرون نمى رود. من نعمتهاى تو را ـ كه در نزد خود دارم ـ فراموش نمى كنم.
[7] ـ تفسير التبيان، ج 1، ص 332.
[8] ـ سوره آل عمران، آيه 139.
[9] ـ نهج البلاغه، ص261، ج3، كلمه 456.