اولياء ائمه افرادى بودند كامل كه تمام جهات نيكوى اخلاقى را دارا بودند، در عين شجاعت فصيح در عين سخاوت و شجاوت ... زاهد و عابد بودند، در ميان جنگ لرزه به دل شجاعان مى انداختند.در محراب عبادت از خوف خدا مى لرزيدند در برابر جباران چون كوهى استوار، و در برابر يتيمان و ضعيفان چون برگ مى لرزيدند.
رساترين سخن در مورد زهد قيس گفتار مسعودى است در مروج الذهب (جلد 2 ص 63) مى گويد: قيس از حيث زهد و ديندارى و تمايل بطرفدارى از على عليه السلام داراى مقامى بزرگ است» در مرتبه بندگى و خوف از خدا كار را به جائى رسانيد، كه در نمازش هنگامى كه براى سجده خم شد، ناگاه مارى بزرگ در سجده گاهش نمايان شد. و او بدون اينكه به اين خطر توجهى كند به نمازش ادامه داد و در پهلوى مار به سجده رفت در اين موقع مار به دور گردنش پيچيد ولى او در نمازش كوتاهى نكرد و چيزى نكاست تا آنكه از نماز فارغ شد مار را با دست خود از گردن جدا كرد و بطرفى انداخت.
اين وصيت پدرش بود كه به قيس وصيت می كند: هنگامى كه وضو سازى آن را كامل انجام بده، سپس به نماز بپرداز مانند كسى كه با نماز وداع مى كند، و گويا آخرين نمازش را مى خواند و آخر عمرش است.
از مردم قطع اميد كن، اين خود يك بى نيازى است، و پرهيز كن از اينكه حوائج خود را نزد خلق بيان كنى و از آنها طلب كمك كنى چون خود اين يك فقر و پريشانى مسلمى است. و پرهيز كن از انجام كارى كه بعد از انجام بايد عذر خواهى كنى.(13)
پی نوشت ها
(13)تاريخ ابن عساكر ج 6/290.