براى معلوم شدن ميزان علم خليفه در سنت پيامبر كافى است بدانيم كه امام احمد بن حنبل در كتاب مسند خود فقط 80 حديث از خليفه نقل مى كند، و از اين 80 حديث 20 موردش تكرارى است كه با حذف اينها فقط 60 حديث از ابوبكر نقل شده است.
ابن كثير با تلاش و زحمت فراوان فقط 72 حديث توانسته است از خليفه جمع كند و اسم آن را، مسند صديق نهاده است، اين مجموعه احاديثى است كه علماء اهل سنت براى خليفه جمع نموده اند، شما اگر اين احاديث را با احاديث كه از پيامبر صادر شده است حساب كنيد مثل قطره اى مى ماند در مقابل اقيانوس بى كران.
ابو هريره، فقط 3 سال پيش پيامبر بوده است، تقى ابن مخلد در مسند خود 5300 حديث از ابوهريره نقل مى كند كه از پيامبر شنيده است.(18)
احمد ابن فرات يك ميليون و پانصد هزار حديث از پيامبر مى نويسد، و از بين آنها سيصد هزار حديث انتخاب مى كند.(19)
ابو زارعة صد هزار حديث حفظ بود و بعضى مى گويند: هفتصد هزار حديث حفظ بوده است بعضى ها يك ميليون بعضى صد هزار ... حديث از پيامبر حفظ بودند كه در كتب تاريخ مسطور است مرحوم علامه در الغدير ج 7، ص 115 الى 117 اسامى آنها را ذكر مى كند.
حال شما قضاوت كنيد، اسلامى كه زمينه دانش آن به اين گستردگى هست آئين و برنامه هاى آن به اين فراوانى مى باشد و هنرهايش به اين سرشارى است، پيامبرى كه اينها گفتار و روش اوست، چگونه سزاوار مى باشد جانشين پيامبر فقط 104 حديث از پيامبر ياد گرفته باشد؟
آيا توده مردم قبول مى كنند، كه خليفه مسلمين با اين علم اندك بتواند زمينه تهى شده با رحلت پيامبر را پر كند؟
اين نمى باشد مگر از كمى حافظه جناب خليفه پس با اين حال چگونه خليفه خود را لايق مقام خلافت مى داند؟
كجايند آزاد مردان بشر اين ظلم را مشاهده كنند كه چنين شخصى جانشين پيامبر مى باشد. اما آنكه باب علم بود، با صداى رسا مى گفت «سلونى قبل ان تفقدونى» (سؤال كنيد از من قبل از آنكه من از بين شما بروم، به راه هاى آسمان ها مسلط تر و آگاه تر از طرق زمين هستم.)
و كسى كه تورات را بهتر از اهل تورات، انجيل را بهتر از اهل انجيل ... مى دانست بيل به دستش دهند تا مشغول كشاورزى باشد، آيا اين ظلم به بشريت نمى باشد ...؟!
با اين مطالب جواب گزافه گويانى كه ادعاى اعلميت ابوبكر را مى كنند معلوم مى شود، چگونه كسى مى تواند اعلم باشد كه نه ترجمه ظاهر قرآن بلد است و از سنت پيامبر فقط 104 حديث ياد گرفته است، آن هم چه احاديث كه نوشتن آنها جز سياه كردن كاغذ فائده اى ديگر ندارد. به عنوان نمونه يكى از احاديث جناب خليفه ذكر مىشود:
قال ابوبكر:ان رسول الله اهدى جملا لابى جهل (رسول خدا به ابوجهل يك شتر هبه كرد.)
اين حديث را مقايسه كنيد با خطبه هاى نهج البلاغه، تا ميزان علم و آگاهى خليفه واضح شود. به خاطر همين كاستى علم خليفه است كه ميمون پسر مهران مى گويد: اگر كسى منازعه يا مسئله اى پيش خليفه برد، اگر چيزى از قرآن يا سنت پيامبر مى دانست طبق آن قضاوت مى نمود و اگر چيزى نمى يافت بيرون آمده و جواب مسئله را از مسلمين مى پرسيد، گاهى مى شد گروهى نزد وى جمع شده هر كدام نظريهاى مى دادند،... و اگر چيزى يافت نمى شد سران و نيكان مردم را جمع مى نمود و در خصوص مسئله با آنان مشورت مى نمود ...(20)
اين بود شيوه خليفه در دادرسى، چگونه كسى كه مى خواهد جاى تهى پيامبر را پركند به سادگى مى پذيرد آئين نامه هاى ارجمند پيامبر را از مردم بپرسد، و از كسانى جواب مسئله را فراگيرد كه خود را خليفه آنان مى داند. در ميان دادرسى هاى خليفه به رويدادهائى بر مى خوريم كه همگى مى تواند روشنگر ميزان دانش وى باشد.
پی نوشت ها
(18)الاصابة 4/205
(19)خلاصة التهذيب (الخزرجى) 1/27، رقم 104
(20)سنن دارمى ج 1/58