غدير از ديدگاه اهل سنت – 7
پـيـامـبـر اكرم (ص ) پس از اتمام خطبه از منبر پايين آمد و در خيمه اى نشست و فرمود تا على (ع ) درخـيـمه اى ديگر بنشيند آنگاه دستور داد تمام اصحاب براى عرض تبريك به ديدار اميرالمؤمنين بشتابندو مقام ولايتش را تبريك گويند.
نويسنده كتاب تاريخ روضة الصفا پس از نقل جريان غدير مى نويسد:.
پس فرود آمد و در خيمه خاص بنشست و فرمود كه اميرالمؤمنين على (ع ) در خيمه ديگربنشيند بعد از آن طبقات خلايق را امر كرد به خيمه على (ع ) رفتند و زبان به تهنيت آن حضرت گشادند و چـون مـردم از اين امر فارغ شدند, امهات (34) , به فرموده خواجه كاينات نزد على (ع ) رفته او را تهنيت گفتند (35) .و در تاريخ حبيب السير پس از نقل حديث غدير چنين آمده است :.
پس اميرالمؤمنين على ـ كرم اللّه وجهه ـ به موجب فرموده حضرت رسالت (ص ) در خيمه نشست تا طوايف خلايق به ملازمتش رفته لوازم تهنيت به تقديم رساندند و از جمله اصحاب عمر بن الخطاب ـ رضى اللّه عنه ـ جناب ولايت مب را گفت : بخ بخ يابن ابى طالب اصبحت مولاى ومولى كل مؤمن و مؤمنة , (36) .
يـعـنـى خـوشـا حـال تو اى پسر ابوطالب ! بامداد كردى در وقتى كه مولاى من و مولاى هر مؤمن ومـؤمـنـه بـودى بـعـد از آن امـهـات مـؤمـنـيـن بـر حـسـب اشـارت سـيد المرسلين به خيمه اميرالمؤمنين (ع )رفته شرط تهنيت به جاى آوردند.مـرحـوم طـبرسى مفسر و محدث نامى اماميه نيز عين اين مطلب را در كتاب اعلام الورى روايت كرده است (37) .
هـمـه اصـحـاب دوبـاره با پيامبر بيعت كردند و همزمان با على (ع ) نيز بيعت كردند اولين كسانى كـه دسـت بـر دسـت پيامبر(ص ) و على (ع ) نهادند ابوبكر, عمر, عثمان طلحه و زبير بودند (38) هـمـان طور كه پيش از اين گفتيم عمر براى تبريك و شاد باش جمله اى را به كاربرد كه در تاريخ مـانـدگـار شـد او گفت :
بخ بخ يا بن ابى طالب , اصبحت , مولاى و مولا كل مؤمن و مؤمنه (39) شمار بسيارى از محدثان اهل سنت اين جمله را از اصحاب رسول خدا(ص ) كه در آنجا حاضر بوده و ايـن جـمـله را از زبان عمر شنيده اند, نقل كرده اند از جمله كسانى كه اين جمله را روايت كرده اند ابن عباس , ابوهريره , برا بن عازب , زيد بن ارقم ,سعد بن ابى وقاص , ابوسعيد خدرى و انس بن مالك را مى توان نام برد.
مرحوم علامه امينى در كتاب الغدير شصت نفر از دانشمندان اهل سنت را نام مى برد كه اين روايت رادر كتب خود آورده اند (40) و بعضى آن را به ابوبكر نيز نسبت داده اند.
آنـگـاه حـسان بن ثابت , شاعر نامى زمان خود برخاسته عرض كرد: (يا رسول اللّه ! اجازه مى خواهم درحضور شما چند بيت درباره على (ع ) بگويم ).
فرمود: با بركت الهى بگو:.
حسان بر بلندى رفت و چنين سرود:.
*
يناديهم يوم الغدير نبيهم فقال فمن مولاكم و نبيكم ؟ الهك مولانا و انت نبينا فقال له قم يا على فاننى فمن كنت مولاه فهذا وليه هناك دعا اللهم و ال وليه و كن للذى عادى عليا معاديا (41) .
*
بخم و اسمع بالرسول مناديا. فقالوا و لم يبدو اهناك التعاميا. و لم تلق منا فى الولاية عاصيا. رضيتك من بعدى اماما و هاديا. فكونوا له اتباع صدق مواليا. و كن للذى عادى عليا معاديا (41) . و كن للذى عادى عليا معاديا (41) .
يعنى :.
ـ پـيـامـبـر مـسـلمانان در روز غدير با آواز رسا آنان را فرا خواند, و شگفتا! كه چگونه فرستاده خدا فريادمى كرد.
ـ پس گفت : مولى و سرپرست و پيامبر شما كيست ؟
در آنجا همه بدون هيچ ابهامى گفتند:.
ـ خـداى تو مولاى ماست و تو پيامبر ما هستى و هيچيك از ما را نخواهى ديد كه درباره امر ولايت , تورا عصيان و مخالفت كند.
ـ و آنگاه به على (ع ) گفت : يا على برخيز كه من تو را براى امامت و رهبرى پس از خود برگزيدم .
ـ پـس هـركـس را كـه مـن رهـبـر و سـرپـرست اويم , همانا اين على سرپرست اوست پس براى او پيروانى صادق و دوستدار باشيد.
ـ و در آنـجـا دعـا كـرد: خـداونـدا دوست على را دوست بدار و با آن كس كه با على دشمنى كند, دشمن باش .
34 مـنـظـور همسران رسول خدا (ص ) است كه به امهات المؤمنين يعنى مادران مؤمنان ملقب بوده اند.
35 تاريخ روضه الصفا, ج 1, ص 541.
36 تاريخ حبيب السير, ج 1, ص 411.
37 اعلام الورى باعلام الهدى , ص 133.
38 الغدير, ج 1, ص 270, نقل از كتاب الولاية , تاليف محمد بن جرير طبرى , و مناقب على بن ابى طالب , تاليف احمد بن محمد طبرى مشهور به خليلى .
39 فرائدالسحطين , ج 1, ص 65, باب 9, حديث 31 و 32 و ص 71, باب 11, احديث 38.
40 الغدير, ج 1, ص 272 تا ص 283.
41 فـرائدالـسـحـطـيـن , ج 1, ص 73, باب 12, حديث 39 و 40, و مقتل خوارزمى , ج 1, ص 47, و تذكرة الخواص , ص 39.
منبع : غدير از ديدگاه اهل سنت
نویسنده : محمد رضا جباران