شمشير زبان

dastane-rastan-jelde1

على بن عباس ، معروف به ابن الرومى ، شاعر معروف هجوگو و مديحه سراى دوره عباسى ، در نيمه قرن سوم هجرى ، در مجلس وزير المعتضد عباسى ، به نام قاسم بن عبيداللّه ، نشسته و سرگرم بود. او هميشه به قدرت منطق و بيان و شمشير زبان خويش مغرور بود. قاسم بن عبيداللّه ، از زخم زبان ابن الرومى خيلى مى ترسيد و نگران بود، ولى ناراحتى و خشم خود را ظاهر نمى كرد. برعكس طورى رفتار مى كرد كه ابن الرومى با همه بددليها و وسواسها و احتياطهايى كه داشت و به هر چيزى فال بد مى زد از معاشرت با او پرهيز نمى كرد. قاسم محرمانه دستور داد تا در غذاى ابن الرومى زهر داخل كردند. ابن الرومى بعد از آنكه خورد، متوجه شد. فورا از جا برخاست كه برود
قاسم گفت : كجا مى روى ؟
به همانجا كه مرا فرستادى .
پس سلام مرا به پدر و مادرم برسان .
من از راه جهنم نمى روم .
ابن الرومى به خانه خويش رفت و به معالجه پرداخت ، ولى معالجه ها فايده نبخشيد. بالا خره با شمشير زبان خويش از پاى درآمد(64).

 

64- تتمة المنتهى ، محدث قمى ، ج 2، ص 400 و تاريخ ابن خلكان ، ج 3، ص 44.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن