اينك آن چه كه در بخش هاى مختلف اين كتاب مطرح و بررسى شد، در چند مطلب ارائه مى گردد:
مطلب يكم: اقامه و برگزارى مراسم عاشورا در حدود شرع; يعنى حفظ و نگهدارى حقوق اهل بيت عليهم السلام، همان حقّى كه بنواميّه آن را پامال نمودند. پس بايد بفهميم كه ارزش برپايى مراسم سيّدالشهداء عليه السلام چه اندازه است.
مطلب دوم: جريان شهادت سيّدالشهداء عليه السلام از دو راه به معاويه مى انجامد:
1 . معاويه پسرش يزيد را بر مردم مسلّط كرد و همه آن هايى كه با يزيد بيعت كردند و همكارى نمودند، در تمام كارهاى خِلاف او شريك هستند;
2 . با توجه به تحقيقات انجام يافته از مجموع داستان ها و جريان هايى كه از مدينه آغاز و تا حركت امام حسين عليه السلام به مكّه و رسيدن به عراق و كربلا و تا روز عاشورا كه به پايان رسيد، حكايت از طرح و نقشه اى دارد كه جز معاويه نمى تواند آن را طرح كند. البتّه در اين ميان، يزيد اجراكننده اين نقشه بوده و در واقع به وصيت پدرش عمل كرده است.
اين نكته اى ارزنده و قابل تأمّل است. اگر چه باور اين نكته براى كسانى كه پيش تر نشنيده اند سخت است، امّا بايد روى اين جهت تأمّل بيشترى كرد و مطالب ارائه شده را بيشتر بررسى نمود.
مطلب سوم: برخى از مردم كوفه كه در به شهادت رساندن سيّدالشهداء با يزيد همكارى كرده اند، شيعه نبوده اند; بلكه كسانى كه به طور مستقيم در شهادت سيّدالشهداء عليه السلام نقش داشته اند ـ با آن خصوصياتى كه گفتيم و شواهدى كه بر وجود پيروان بنواميّه و آل ابى سفيان در آن بخش اقامه كرديم ـ همگى شان يا اهل شام بوده اند و يا از غير شيعيان. پس كسانى كه متصدى اين جنايت بوده اند و به اجراى اين جنايت كمك كرده اند و يا خود مستقيماً در اين جنايت دست داشته اند، هرگز شيعه نبوده اند.
ما با تحقيقات علمى، تمام سران و فرماندهان ارتش يزيد را شناسايى كرديم كه در ميانشان هرگز فردى شيعى را نيافتيم.
مطلب چهارم: در طول تاريخ، علما و بزرگان اهل سنّت پيرامون موضع گيرى در قضيّه عاشورا به چند گروه تقسيم مى شوند:
گروه يكم: كسانى كه به حكومت يزيد و مشروعيّت آن اعتقاد دارند و او را اميرالمؤمنين مى دانند. در نتيجه، آنان سيّدالشهداء عليه السلام را فردى شورشى و خارجى دانسته و قتل آن حضرت را به جا و درست مى پندارند!
گروه دوم: گروهى كه شايد بيشتر اهل سنّت باشند، به ناحقّ بودن شهادت آن حضرت تصريح دارند; ولى در كلماتشان اختلافاتى ديده مى شود. همان طور كه گفتيم، برخى در اين كه يزيد امر كرده باشد شكّ دارند و برخى ديگر مى گويند: شايد توبه كرده است. به هر ترتيب، گروه دوم كه اكثريت هم هستند، با دسته نخست كه طرف داران بنواميّه هستند، مخالفند.
گروه سوم: كسانى هستند كه تصريح مى كنند كه اين كار از يزيد سرزده و به امر او صورت گرفته است و با توجّه به كارهايى كه در شام از او صادر شد، او را مجرم مى دانند و حتى به اقرار علماى اين گروه، يزيد مستحق لعن است و در مواردى او را تكفير نيز مى كنند.
مطلب پنجم: وظيفه شيعيان، اقامه عزا بر سيّدالشهداء عليه السلام است. ما بايستى به هر طريق ممكن و با حفظ موازين شرعى و به قدر توانمان در اين زمينه تلاش كنيم; چرا كه برگشت قضيه عاشورا به مسأله مهم امامت است و امامت نيز از اصول دين. در نتيجه قضيّه عاشورا با اصل دين ارتباط دارد. كوشش و خدمت در اين راه، خدمت به اصل دين و تقويت اساس و بنيه دينى است. اين برنامه فقط جنبه عاطفى و احساسى ندارد; بلكه جنبه اعتقادى و عبادى نيز دارد.
فراوان در فقه مسئله اى فقهى مطرح مى شود كه با دقّت مى يابيم كه همان مسئله به اصل دين نيز برمى گردد.
عزاى سيّدالشهداء و برگزارى مراسم آن حضرت نيز از شعائر دين است و شعارى الهى محسوب مى شود. البتّه اين شعار نيست; واقعيّت است و عين حقيقت. با دقّت در مسائلى كه از ابتدا بيان شد، اين معنا در روشن گرى مؤثر است.
مطلب ششم: جز عدّه اندكى كه با يزيد همكارى كردند و اعمال او را توجيه نمودند، همه ساله مذاهب مختلف اسلامى، در مراسم سيّدالشهداء عليه السلام شركت مى كنند و با شيعيان در اين باره همكارى مى نمايند و به اهل بيت عليهم السلام اظهار محبّت مى كنند و به گونه اى هم دردى خود را به شيعيان نشان مى دهند.
پس آنان به گونه اى با ما وحدت دارند و اگر كسى به دنبال حقيقت باشد، با بررسى اين مطالب حق براى او معلوم خواهد شد.
با چنين اوصافى، همه مذاهب اهل سنّت بايستى نسبت به آن گروه متعصّب و دشمن اهل بيت عليهم السلام، موضعى شفاف داشته باشند و اظهار نظر كنند; يعنى در واقع آنان نيز مثل ما بايد بر ردّ آن گروه تندرو و متعصّب، حرف ها و نقدهايى داشته باشند و حق را اثبات و باطل را نفى كنند تا مبادا حرف هاى متعصّبان به همه اهل سنّت نسبت داده شود; چرا كه در شهرهاى مختلف، اهل سنّت نيز در مراسم عزادارى سيّدالشهداء عليه السلام شركت فعّال دارند. پس بايد آن ها با ما هم كار و هم فكر باشند و به همراهى يكديگر (شيعه و سنّى)، از چند آخوندى كه در زمان هاى گذشته درباره سيّدالشهداء عليه السلام و مراسم آن حضرت، سخنان بيهوده بر زبان رانده اند، اظهار تنفّر و بيزارى كنند.
در حقيقت واقعه كربلا و شهادت سيّدالشهداء عليه السلام، واقعه اى اسلامى است و اگر حركت آن حضرت و جريان عاشورا نبود، از دين نيز خبرى نبود; چرا كه بنواميّه آمده بودند تا دين را از اساس بر كَنند.
پس بايد ديگر فرقه هاى اسلامى نيز قدردانى كنند و حقِ زحمات و سختى هايى را كه اهل بيت عليهم السلام و اصحابشان در راه دين تحمّل كردند، به جا آورند.