يكى ديگر از شواهدى كه قاتل بودن يزيد را اثبات مى كند، سخنرانى معاويه فرزند يزيد است. وقتى يزيد مرد، معاوية بن يزيد كه در توصيف او مى گويند: جوان صالحى بوده، در نخستين سخنرانى خود گفت: پدرم قاتل حسين عليه السلام است(!)، جدّم غاصب خلافت بوده و من كارى به خلافت ندارم.
بعضى از نويسندگان ما گفته اند: او شيعه بوده است، به رغم اين كه مردم را به سوى امام سجّاد عليه السلام راهنمايى نكرده است. ولى نويسنده در شيعه بودن او تأمّل دارد. به هر حال، او خلافت را نپذيرفته است.
ابن حجر مكّى در كتاب الصواعق المحرقه كه در دفاع از شيخين و ردّ بر شيعه نوشته، چنين مى نگارد:
معاوية بن يزيد به ميان مردم نيامد و نماز جماعت به امامت او برگزار نشد و در امور حكومت دخالت نكرد و فقط چهل روز حاكميّت داشت و از ويژگى هايى كه بر خوبى او دلالت دارد، اين است كه وقتى بر فراز منبر رفت، گفت:
إنّ هذه الخلافة حبل اللّه وإنّ جدّي معاوية نازع الأمر أهله ومن هو أحقّ به منه علي بن أبي طالب، وركب بكم ما تعلمون... ثم قلّد أبي الأمر وكان غير أهل له ونازع ابن بنت رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله...;
همانا اين خلافت، ريسمان الهى است و جدّم معاويه آن را به ناحق از على بن ابى طالب گرفت و آن چه را مى خواست انجام داد... سپس نوبت به پدرم رسيد كه او نيز اهليّت تصدّى خلافت را نداشت و با فرزند دختر رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله به دشمنى پرداخت... .
او در حالى كه گريه مى كرد، افزود:
إنّ من أعظم الأُمور علينا علمنا بسوء مصرعه وبئس منقلبه، وقد قتل عترة رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله، وأباح الخمر وخرّب الكعبة... فشأنكم أمركم. واللّه لئن كانت الدنيا خيراً... ولئن كانت شرّاً فكفى ذرّية أبي سفيان ما أصابوا منها;1
يزيد عترت رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را به قتل رساند، شرب خمر را مباح كرد و كعبه را تخريب نمود، او اهل جهنم است و بر ما بسيار دشوار است... .
بنابراين سخنرانى، فرزند يزيد به قاتل بودن پدرش اقرار كرده است. او حتى به نتيجه اين جنايت كه ورود به دوزخ است نيز اعتراف كرده و بعد هم دست از خلافت برداشته و گفته است: خودتان مى دانيد و من به خير و شر حكومت كارى ندارم.
1 . الصواعق المحرقه: 134.