نقش معاويه در شهادت سيدالشهداء سلام اللّه عليه از دو جهت قابل بررسى است:
يكم: اثبات ولايت يزيد و جانشينى او براى معاويه.
بدون شك ولايت و جانشينى يزيد توسط خود معاويه صورت گرفته است. بنا بر اين، از جهت شرعى، عرفى و قانونى همه كردارها و اعمال يزيد را به راحتى مى توان به معاويه نسبت داد.
اين مطلب، همان حقيقتى است كه ما از سخنان آن گروه متعصّب استفاده كرديم. گروهى كه سعى داشتند معاويه را از گزند طعن و لعن دور نگه دارند تا اين طعن به غير او از صحابه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله كه معاويه را بر سر كار آوردند، سرايت نكند.
دوم: با استنباط از مسائل تاريخى و تحقيق و جست و جوى دقيق در همه امورى كه به نوعى با اين موضوع در ارتباط است، اجمالاً روشن شد كه نقشه قتل و شهادت حضرت سيدالشهداء عليه السلام در عراق توسّط خود معاويه بوده است. او تمام مقدّمات و برنامه اين جنايت تاريخى را فراهم و طرح ريزى كرده و يزيد آن برنامه و طرح را به اجرا گذاشته است. البته در بخش ديگر به طور مفصل، به نقش يزيد در حادثه عاشورا خواهيم پرداخت.
با توجه به اين مقدمه به دست مى آيد كه مسئله جانشينى يزيد و اثبات ولايت عهدى او از كارهاى بسيار مشكلى بوده كه معاويه با زحمت و سياست فراوانى موفّق به انجام آن شده است; چرا كه در مقابل اين برنامه، موانعى وجود داشته است كه از آن جمله مى توان به موانع زير اشاره نمود:
مانع يكم: بزرگانى از صحابه در آن زمان بوده اند كه با وجود آنان، معاويه به خودش جرأت نمى داده كه اين فكر را اظهار كند تا چه رسد به اين كه عملى سازد;
مانع دوم: در آن زمان افرادى خود را براى رسيدن به خلافت آماده كرده بودند و ادّعاى رياست داشتند. خيلى روشن است كه اين دسته نيز با طرح ولى عهدى يزيد مخالفت مى كرده اند.
معاويه براى رسيدن به هدف شوم خود و برداشتن اين موانع، چند راه را در پيش گرفت. وى برخى را با مسموم كردن از ميان برداشت. عده ديگرى را با پول خريد و بعضى را با تبعيد كردن از مقابل خود كنار زد تا راه جانشينى فرزندش هموار شود. براى نمونه مواردى را بررسى مى كنيم: