تا كنون حقايقى را مطرح كرديم كه اين گونه مى توان خلاصه نمود:
1 . وصيّت معاويه به يزيد درباره امام حسين عليه السلام به دليل محبّت نبوده است; بلكه برنامه و نقشه اى از پيش تنظيم شده بوده است;
2 . برنامه واليان حكومت در حجاز بيرون نمودن حضرت سيّدالشهداء عليه السلام از مكّه بوده است كه بر اين مطلب سه شاهد ارائه نموديم:
يكم: برخورد والى مدينه، وليد بن عتبه با سيّدالشهداء عليه السلام;
دوم: رفتار والى مكّه، عمرو بن سعيد با آن حضرت;
سوم: رفتارها و گفتارهاى والى كوفه نعمان بن بشير با جناب مسلم و يارانش در كوفه.
3 . نامه هاى ارسالى براى سيّدالشهداء عليه السلام حساب شده بوده است;
4 . آگاهى امام حسين عليه السلام از شهادت خويش و شناخت آن حضرت نسبت به قاتلان خود;
5 . پيش گويى حضرت سيّدالشهداء عليه السلام از هدف شوم يزيديان;
6 . روشن شدن نقش معاويه در شهادت حضرت سيّدالشهداء عليه السلام;
7 . چگونگى نقش يزيد در حادثه عاشورا;
8 . روشن شدن سهم مردم كوفه در واقعه عاشورا;
9 . بسيارى از دعوت كنندگان امام حسين عليه السلام همان قاتلان آن حضرت بوده اند.
با توجّه به آن چه گفته شد، قاتلان سيّدالشهداء عليه السلام يا از گروه بنواميّه بوده اند كه در كوفه حضور داشته اند، يا از خوارج و يا كسانى كه به عنوان نيرو از شام به كربلا اعزام شده اند.
ما در هنگام بررسى و تحقيق در شناسايى فرماندهان سپاه عمر سعد، كسى را نيافتيم كه شيعه باشد. كسانى كه ادعا دارند كه قاتلان سيّدالشهداء عليه السلام شيعيان هستند، بايد مشخص كنند و افرادى را نام ببرند كه قائل به امامت بلافصل امير مؤمنان على عليه السلام بوده اند و نام آنان جزء قاتلان سيّدالشهداء ثبت شده است.
آنان هرگز چنين ادعايى را نمى توانند ثابت كنند و برخلاف ادّعايشان، در ميان ياران سيّدالشهداء عليه السلام، صحابى و بزرگانى از قاريان قرآن و پرهيزكارانى حضور داشته اند كه در آن زمان نزد مردم محترم و معروف بوده اند.