بيشتر مردم كوفه اهل قبيله ها بودند. از اين رو، حضرت مسلم عليه السلام براى هر قبيله اى رئيسى برگزيد. ابن زياد در اقدامى ديگر آن سران را عزل كرد و از هواداران خود، سرانى را براى قبيله ها مشخص نمود. در ميان هر قبيله اى رابطى بين آن قبيله و واليان حكومت قرار داده شده بود.
در زمان هاى گذشته نيز براى شهرها و محلّه هاى آن افراد سرشناسى را معين مى كردند كه مشكلات مردم را حل كنند و گرفتارى هاى افراد را برطرف نمايند و يا اگر از طرف دولت هدايا و حقوقى در ميان مردم تقسيم مى شد، به واسطه اين افراد صورت مى گرفت و اين اموال به دست مردم مى رسيد.
افراد قبيله زير نظر اين شخص بودند كه به او «عِرّيف» يا «عَريف» گفته مى شود و جمع آن «العُرَفاء» است. اين كلمه در روايات هم آمده است. در روايتى مى خوانيم:
أهل القرآن عرفاء أهل الجنّة.1
كلمه «عرفاء» به معناى رؤسا، تفسير شده است. بنابراين، معناى روايت اين گونه مى شود كه اهل قرآن، شخصيّت ها و محترمان بهشت هستند.
ابن زياد اين عرفا را شناسايى كرد و دستورات لازم را به آنان رسانيد و فرمان داد كه آنان تك تك افراد قبيله خود را مواظب باشند:
يكم. عمرو بن حريث را به رياست همه قبايلى گمارد كه از حجاز و مدينه منوّره به شهر كوفه هجرت كرده و مقيم كوفه شده بودند. او را به جاى عبّاس بن جعده جدلى كه حضرت مسلم عليه السلام در اين جايگاه گماشته بود، منصوب كرد و عباس بن جعده را بركنار كرد;
دوم. ابوثمامه صائدى را كه او نيز رئيس قبائلى چون تميم و هَمْدان بود، عزل كرد و به جاى او خالد بن عرفطه را منصوب نمود;
سوم. رئيس قبيله هاى ربيعه، بكر و كنده عبيداللّه بن عمرو بن عزيز كندى را عزل و قيس بن وليد بن عبدالشمس را منصوب كرد;
چهارم. مسلم بن عوسجه سركرده، قبايل معروفى چون بنى اسد، مذجح و قبايل ديگر را بركنار كرد و به جاى او ابوبرده فرزند ابوموسى اشعرى را گماشت. ابوبرده كسى بود كه در داستان قتل حجر بن عدى رحمه اللّه عليه جزء امضا كنندگان سند جواز قتل بود.
1 . كشف الغمّه: 1 / 42، الجامع الصغير: 1 / 424 شماره 2767، كنز العمّال: 1 / 514 شماره 2288.