از راه كارهاى ناكارآمد ديگرى كه براى بى اعتبار كردن حديث غدير صورت گرفته، ادّعا شده است كه حديث غدير متواتر نيست.
ابن حزم اندلسى و بعضى از پيروانش قائل به عدم تواتر «حديث غدير» هستند و از معاصران نيز شيخ سليم بشرى مالكى مصرى، در نامه اى كه به سيّد شرف الدّين رحمه اللّه مى نويسد، چنين مى نگارد:
شما شيعيان قائليد كه امامت، اصلى از اصول دين است و شكّى نيست كه اصول دين جز با خبرهاى متواتر و يا دليل هاى قطعى ثابت نمى شود و ما در تواتر «حديث غدير» با شما موافق نيستيم. در نتيجه امامت على با حديث غدير ثابت نمى شود.
به عبارت ديگر، اينان صحّت حديث غدير را پذيرفته اند; ولى در تواتر آن اشكال كرده اند. پس اگر تواتر حديث غدير تمام نشود، استدلال به امامت على عليه السلام نيز تمام نخواهد شد; زيرا حديثِ ظنى، گرچه صحيح و معتبر باشد; ولى نمى تواند اصلى از اصول دين را ثابت كند; زيرا اصول دين ناگزير بايد با قطع و يقين ثابت شود و حديث ظنّى، مفيد قطع نبوده و نخواهد توانست امر قطعى را ثابت كند.
در پاسخ اين اشكال مى گوييم: در صورتى اين ايراد وارد است كه تواتر «حديث غدير» ثابت نشود; ولى ما اهل سنّت را ملزم مى كنيم كه پيشوايان بزرگ آن ها افرادى چون: ذهبى، ابن كثير، ابن جَزَرى، سيوطى، كتّانى، زبيدى، متّقى هندى و شيخ على قارى بر تواتر «حديث غدير» تصريح كرده اند.
از طرفى در شرح حال ابن حزم اندلسى نوشته اند كه وى از نواصب بوده و با اهل بيت عليهم السلام دشمنى داشته است. در احوالات او مى نويسند: شمشير حَجّاج بن يوسف ثقفى (در دشمنى با على عليه السلام) با زبان ابن حزم دو برادرند كه از يك مادر زاده شده اند. شقى تر از ابن حزم كسانى هستند كه از او پيروى كرده و سخنان باطل اين شخص ناصبى را مستند آراى خود قرار داده اند.
البتّه كمبود فرصت از قلم فرسايى بيشتر در اين باره جلوگيرى مى كند; وگرنه به برخى از سخنان باطل اين مرد اشاره مى كرديم كه بنا بر اين گفته هايش مى توان به كفر او حكم كرد.
بنا بر اين با اعتراف بزرگان و پيشوايان اهل تسنّن به تواتر «حديث غدير»، اين اشكال نيز از كار افتاد.